پس از خوانش نمایشنامه «شیشه»، آرش دادگر به تاثیر امیر دژاکام، محمد رحمانیان و محمد چرمشیر بر تاتر کلاسیک ایران اشاره کرد و گفت: درام نویسی ایران عمری ندارد و با گذر از آثار دهه ۶۰ و ۷۰ است که توانسته ایم به تاتر رئال، پست مدرن و سوررئال برسیم. امیر دژاکام حتی در اجرای آثار قدیمیاش نیز ، مسائل اجتماعی روز را وارد نمایش خود میکند.
وی تاکید کرد: نسل جدید باید هم چنان ارتباط خود را با ادبیات کلاسیک ایران حفظ کند و امیدوارم بیشتر به سمت خوانش ادبیات داستانی خودمان برویم؛ ادبیاتی که خارجیها خیلی بیشتر از ما از آن استفاده میکنند.
سپس، امیر دژاکام در مورد این اثر خود گفت: در «شیشه» سعی کردم به انسانی ترین شکل ممکن مهاجرت را بررسی کنم؛ یک سوتفاهم کوچک، یک تراژدی بزرگ را ایجاد میکند و چرا جوانها میگذارند و میروند؟
در ادامه و پس از خوانش نمایشنامه «ضیافت شیطان»، امینی تاثیر آثار کلاسیک ادبیات ایرانی بر نمایشنامههای دژاکام را ریشهیابی کرد و گفت: در «شهرزاد» اثر هزار و یک شب، در «ترانه دختر شاه پریون» و «مجلس سیاوش خوانی» اثر شاهنامه و الهی نامه عطار در «ضیافت شیطان» مشهود است.
وی ۴ دسته کلی نمایش سنتی ایرانی، سیاه بازی و تخت حوضی، شبیه خوانی، نقالی و پرده خوانی و نمایش عروسکی را نام برد و بیان کرد که نمایشهای ایرانی قبل از آشنایی با درام، معمولا ویژگیهای خاص خود را داشتند و فاقد متن بوده اند. نویسندگانی مانند بهرام بیضایی علی حاتمیو علی نصیریان سعی کردند نه فقط با دانشی که از درام داشتند، بلکه بر پایه آثار کلاسیک، به خلق اثر بپردازند.
امینی ادامه داد: امیر دژاکام توانسته دانشی که از تاتر آکادمیک و تخصصی دارد را با نمایشهای سنتی ترکیب کند. در این اثر، یعنی «ضیافت شیطان»، بحر طویل خوانی، شگردهای تکرار در سیاه بازی و غافل گیری را میبینیم. حتی زمانی هم که اثر در شکل قدیمیاش پیش میرود، ناگهان عناصر امروزی هم دیده میشوند.
پس از آن، حسین آشتیانی، مجری جلسه، این سوال را از امیر دژاکام مطرح کرد که چرا او در سایر نمایشنامههایش متون کهن را دنبال نکرده است؟
دژاکام در پاسخ به این سوال گفت: خودم را نمایشنامه نویس نمیدانم و این آثار به شکل زنجیره واری به یکدیگر مربوط هستند. در «یک نامه عاشقانه سانسور شده»، همان حرفی را زدهام که در «عروسی چاه» به نوعی دیگر بیان کردهام. عروسی چاه آیینی است که در یزد برای چاه خشک شده، زایش زن، زمین، چشمه و... گرفته میشود. چاهی خشک شده و چوپانی- بسیاری از پیامبران هم چوپان بوده اند- که همسری نازا دارد برای به آب آوردنش میرود؛ چوپان میمیرد، چاه آب میآورد و زن باردار میشود.
او ادامه داد: در «یک نامه عاشقانه سانسور شده»، انسانی خودش را سانسور، و با وسواس ابراز عشق میکند اما در نهایت نمیداند این نامه عاشقانه را به چه کسی میخواهد بدهد. در «ترانه دختر شاه پریون» و «نصرت خانم»-که نام مادرم نیز هست- عشق را دنبال کرده ام. من هم چنین در مورد «ایوب خان»، پدرم نوشته ام و این را از نویسندگانی مثل تنسی ویلیامز، چخوف و... یاد گرفته ام که در مورد روابط خود نوشته اند. «شیشه» نثری امروزی و «ضیافت شیطان» نثری پیچیده تر دارد اما این دو اثر جدای از هم نیستند.
آرش دادگر در ادامه، نمایشنامههای دژاکام را با نمایشهای کلاسیک ایرانی مقایسه کرد و گفت: آثار امیر دژاکام در داستانهای تو در تو شما را به گذشته میبرد و این را وام دار ادبیات فارسی و نمایش ایرانی است. نمایشهای کلاسیک ایرانی مثل تعزیه، خیمه شب بازی و ... همه نمایشهایی ایستا هستند که در آنها پویایی وجود ندارد. بهرام بیضایی میزانسنهای هندسی را در اجراها به وجود آورد که هیچ گاه تکامل پیدا نکرد اما دژاکام توانسته اجراها را به شکلی پویایی در بیاورد.
دادگر افزود: در موضوعات حماسی و بزرگی که به تاریخ و گذشته مربوط است، به سراغ مردمیمیرویم که هیچ گاه صدایشان را نشنیده ایم و نمیتوانیم آپارتمانی با این نوع موضوعات برخورد کنیم. در «ضیافت شیطان»، نیاز کامل زن در دل تاریخ گفته میشود که چطور انکار شده، نادیده گرفته شده و مورد ظلم قرار گرفته است؛ که این روایت تمام زنهای تاریخ و داستانهای شفاهی ماست.
سپس، حسین آشتیانی، به طرح این نکته پرداخت که تمام نمایشنامههای دژاکام از «هرجا جماعتی گرد هم آیند» شکل گرفته شده و برای سالن تاتر نوشته نشده است.
دژاکام در پاسخ به این نکته توضیح داد: در تاریخ تاتر، به اعتبار مکان، دو نوع تاتر وجود دارد، یکی تاتر رسمیو دیگر تاتر غیررسمیکه به آن تاتر بیرونی میگوییم. به عقیده من، تاتر ایرانی جز تاتر بیرونی محسوب میشود. به طوری که در مزرعه، میدان شهر یا در معماری که حیاط خانه ای پشت بام دیگری است، قابل اجراست. خصلت نمایش ایرانی این است که هرکجا بیننده آرامش داشته باشد و تماشگر و بازیگر بتوانند با یکدگیر مواجه شوند، تبدیل به یک صحنه میشود. چرا «هر جماعتی که گرد هم آیند»؟ چون من در کنار مردم هستم و این جز زیبایی شناسی من است که خیلی از کارهای نمایش را خودم انجام دهم یا با نبود امکانات صحنه کنار بیایم. اگر مردم نباشند، نمایشی هم نیست.
در نهایت، امینی نتیجه گیری کرد که نمایشنامههای امیر دژاکام در کنار تماشایی بودن، خواندنی هم هستند و اگر تاتر به معنای اخص کلمه در هر اقلیمیحضور داشته باشد، به فرهنگ آن اقلیم کمک شایانی خواهد کرد.