به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ نشست نقد و بررسی کتاب «چوب نروژی» نوشته هاروکی موراکامی با حضور مترجم این اثر، مهدی غبرایی و همچنین احمد بهرامی مترجم و منتقد ادبی و حسین ورجانی، منتقد با همکاری موسسه خانه کتاب در شهر کتاب ساوه برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، احمد بهرامی مترجم و منتقد ادبی پیرامون کتاب «چوب نروژی» گفت: خوشحالم که پس از قریب به شش سال امروز کتاب «چوب نروژی» چاپ شده و در دسترس علاقمندان به ادبیات به ویژه طرفداران رمانهای موراکامی قرار گرفته است. «چوب نروژی» کتابی در ۱۱ بخش و ۳۷۲ صفحه توسط انتشارات کتاب نشر نیکا با ترجمه مهدی غبرایی منتشر شده است. در این رمان، موراکامی برخلاف رویه سابق رمانهای خود، داستانی عاشقانه را بدون پیچیدگیهای زبانی و نوشتاری در بستر ژاپن دهه ۶۰ میلادی روایت میکند. موراکامی که خود شیفته موسیقی و ادبیات غرب، به ویژه آمریکاست نام کتابش را از آهنگی معروف از گروه «بیتلز» انتخاب کرده، که نام دیگرش «مرغ از قفس پرید» است. در طول داستان متوجه میشویم که نائوکو همان پرنده ای است که از قفس پریده و واتانابه در حسرت رسیدن به او میماند. رمان سرشار از توصیفات طبیعت به خصوص جنگل است.
بهرامی در ادامه افزود: سرخوردگی، یاس توامان با امید، حسرت از دست دادن، نوستالژی و موسیقی آمریکا به خصوص جاز، در سراسر چوب نروژی دیده میشود. خودکشی و مرگ یکی دیگر از موضوعاتی است که در این داستان حضوری جدی دارد. خودکشی کیزوکی هفده ساله، خواهر میدوری که وی نیز در هفده سالگی خود کشی کرده، خود کشیهاتسومی، مرگ مادر و پدر میدوری از بیماری سرطان، خودکشی نائوکو نمونههایی از حضور جدی مرگ و خودکشی در «چوب نروژی» است.
بهرامی همچنین به اشکالات ویراستاری و نمونه خوانی این کتاب اشاره کرد که غبرایی یکی از دلایل اصلی این ایرادات را وقفه ی بیش از اندازه کتاب در سیر اخذ مجوز عنوان کرد.
در ادامه جلسه حسین ورجانی منتقد دیگر حاضر در جلسه گفت: دنیای موراکامی که از طریق رمانها و داستانهایش به ما معرفی میشود؛ دنیایی رنگارنگ است. حضور موسیقی در اغلب آثار موراکامی به ویژه در چوب نروژی غیرقابل کتمان است. طبیعت، هویت انسانی و اگزیستانسیالیستی افراد برای موراکامی بسیار مهم اند. موراکامی از افراد عادی اجتماع داستانهایی خلق میکند که در عین سادگی و داشتن روزمرگیهای خاص خودشان جذابیتهای بسیاری دارد.
ورجانی همچنین افزود: «چوب نروژی» هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ سبک نویسندگی بسیار برای علاقه مندان به ادبیات مفید خواهد بود و امیدوار است تا این اثر دیده شود.
در ادامه جلسه، غبرایی درباره ترجمه کارهای موراکامی گفت: وقتی کتابی به دستم میرسد ابتدا آن را میخوانم، اگر به لحاظ حسی بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم تصمیم به ترجمه آن میگیرم. برای ترجمه «چوب نروژی» حدود یک سال و نیم وقت گذاشتم از طرفی بیش از شش سال هم منتظر مجوز انتشارش بودم.
این مترجم بیان کرد: مترجم باید در ترجمه رمان، تسلط و دانش زبانی نسبت به موضوع، ادبیات، تاریخ و زبان مبدا ومقصد داشته باشد و صرفا به عنوان یک ماشین ترجمه با اثر برخورد نکند. من با رمانهایی که ترجمه میکنم زندگی میکنم و یکی از دلایل اصلی انتخاب رمان برای ترجمه همین موضوع است.
وی در ادامه گفت: در حال حاضر دو کتاب دیگرم بیش از سه سال است که در ارشاد مانده، با این وجود در حال ترجمه رمان آخر موراکامی با عنوان ۱Q۸۴ هستم که در سه جلد و قریب به ۱۲۰۰ صفحه است.
بهرامی عنوان کرد: غبرایی در ترجمههای خود نشان داد که لحن و استیل نوشتاری موراکامی را به خوبی میشناسد و در ترجمه توانسته لحن و ساختاری فرمی اثر را حفظ کند. ترجمه یک مونولوگ یک صفحه ای با حفظ و رعایت لحن، یکدستی و انتخاب واژگان کار بسیار مشکلی است که غبرایی توانسته از پس آن بر بیاید.
این منتقد بیان کرد: طبیعتا هر نویسنده ای سبک و استیل نوشتاری خاص خود را دارد که برخی از مترجمان وقتی به سراغ نویسندگان مختلف میروند در ترجمه، سبکهای نویسندگان را به نحو احسن نمی توانند پیاده کنند و گویی مترجم اثر دیگری از خودش ارائه کرده است در صورتی که به عنوان مثال ترجمه غبرایی از «زن در ریگ روان» «کوبو آبه» با ترجمههایش از موراکامی یا «موجها» از «وولف» بسیار متفاوت است و رعایت سبک و سیاق نویسنده اثر کاملا مشهود است.