مردی درشت اندام با قامتی بلند وارد دفتر خبرگزاری شد. نسبت به چند سال گذشته و تنها عکسهایی که از او در فضای مجازی و رسانه وجود دارد، تغییرات اندکی در چهره و ظاهرش نمایان شده بود. موهای مشکی فردار و ریش بلندی که دیگر جایگزین سیبیل شده بود.
نمیتوان صفت خجالتی را درمورد سروش رضایی بکار برد اما میتوان گفت درونگرا است. در لا به لای صحبتهایش از این حرف میزد که دوست ندارد هیچ فردی وارد حریم خصوصیاش شود، حریمی که بشدت با ارزش است. هنرمند و کارگردان انیمیشن های معروف سوریلند از سلبریتی شدن بیزار است. گرچه کارهای او معروف است اما خودش اظهار می دارد که آخرین عکسی که از او منتشر شده مربوط به دو – سه سال پیش (آن هم تنها چشم هایش پیدا بوده) که هوشنگ گلمکانی از او گرفته است. همچنین او از این نظر که حریم خصوصیاش بسیار با اهمیت است خود را شبیه به رضا عطاران دانست.
یکی از جالبترین حرفهایی که سروش در مصاحبه عنوان کرد این بود که کسی حق ندارد کارهایش را جلوی او تماشا کند و باز این دلیل کارگردان دوستداشتنی سوریلند این بود که دوست ندارد ...!
در ادامه مصاحبه سروش رضایی پویانما و صدا پیشه و سازنده انیمیشنهای کوتاه طنز با عنوان سوریلند را با خبرگزاری برنا را بخوانید.
چرا اهل مصاحبه کردن نیستید؟
معتقدم با مصاحبه فضای خصوصی محدودتر و از بین میرود و این برای من ناراحت کننده است. البته در این مصاحبهها هم عکسی از من گرفته نشد، ترجیح میدهم سلبریتی نباشم.
کار شما بگونهای است که باید بیشتر با مردم ارتباط برقرار کنید و حتی ممکن است در خلال این ارتباط، مردم ایدههای خوبی به شما بدهند.
هرچند ارادت مردم و طرفداران در معابر عمومی بسیار لذتبخش و روحیهدهنده است اما موجب از دست دادن حریم خصوصی میشود و ترجیح میدهم که ناشناس بمانم.
اینگونه گفتن از کاراکترهای سوریلند را شروع کنیم ، آیا این کاراکترها شبیه شده یا برداشت شده از روی بعضی آدمهای واقعی هستند؟
اولین کاراکتر به صورت ناخودآگاه به خودم شبیه بود اما کاراکترهای بعدی تقلید از هیچکسی نبوده و برخی از شایعاتی که اخیرا بین مردم پخش شده، کذب است. شاید برخی از قسمت های این کاراکترها از بعضی از خصوصیات افراد یا ناخودآگاه خودم باشد اما اینکه شخصیت کلی کاراکتر تقلید از فرد خاصی باشد، خیر.
برخی مواقع تضادهای رفتاری کاراکترها بسیار جذاب هستند. برای مثال در شیرشاه، پدر که همیشه نماد اخلاق و قدرت است، در میان نصحیتهایی که میکند بسیاری از مواقع خودش هم مرتکب برخی بی اخلاقیها می شود. این تضاد برای مخاطب جالب و در بعضی مواقع خنده دار هم است؛ اینکه ظاهر با باطن متفاوت است باعث ارتباط گیری مخاطب می شود.
فعالیت شما در گذشته و قبل از سوریلند نیز بیشتر کمدی بود و با سوژهها شوخی میکردید؟
گاهی اوقات سوژهها جنبه شوخی و سرگرمی داشت و برخی موارد هم جنبه علمی و فلسفی داشت و بعدها آرام آرام چند انیمیشن ساختم و به طور کامل وارد این سبک شدم. آن زمان هم فیلم هم انیمیشن ساخته بودم در کنار آن داستان هم مینوشتم و کمیک درست میکردم، اما انیمیشن بیشتر مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
چطور فهمیدید که مردم انیمشن را بیشتر دوست دارند؟
از جواب و واکنشهایی که از مردم دریافت میکردم متوجه بازخورد بیشتر انیمیشن شدم و مسیر را کمی تغییر دادم. به نظرم از زمان مطرح شدن کارهایم بین مردم، تعداد مخاطبان خاصم کاهش پیدا کرده است. برای مثال 30 هزار مخاطب خاص را از دست داده و در عوض 3 میلیون مخاطب عمومیتر جایگزینشان شدهاند. این روندی است که برای بسیاری از هنرمندها پیش میآید. بسیاری از مخاطبان کارهای قدیمیتر برخی هنرمندان را بیشتر می پسندند و معتقد هستند کارهای جدیدترشان آن اصالت گذشته را ندارد.
به گذشته که بازمیگردیم بی صدا بودن انیمیشن مورد پسند مخاطب قرار داشت اما در حال حاضر اکثریت مردم با آن سبک ارتباط برقرار نمیکنند و به نظر میرسد حتما باید دیالوگی برقرار شود.
اوایل برای هر کاراکتر، یک صداگذار انتخاب میکردم اما از بازخورد و واکنش مخاطبان متوجه شدم که صدا و لحن خودم بیشتر مورد پسند است و بسیاری از من خواستند که حتی صدای کاراکتر زن را هم خودم بگویم که بعد از آن تمام صداها را خودم گفتم. قبلتر برای ساخت انیمیشن، یک تیم باید برنامه ریزی می کردند و در یک راستا با یکدیگر همکاری می کردند اما در حال حاضر در همین فضا و با توجه به نرمافزارهایی که در اختیار همگان است، میتوان به تنهایی وارد عمل شد و انیمیشن ساخت و این در نوع خود اتفاق خوبی است، البته طبیعی است که خلاقیت یک تیم، بیشتر از یک فرد به تنهایی است چون خلاقیت با گفتمان شکل میگیرد.
اگر دقت کنید امروزه دیالوگها بین مردم بی ادبانهتر شده است. حتی افراد فرهیخته و جمع های روشنفکر نیز از الفاظ تند استفاده می کنند، دلیل چیست؟
دیالوگهای سینما و تلویزیون ما به نسبت دیالوگ بسیاری ازکشورهای دیگر مثل آمریکا، پاستوریزهتر است. اگر به دیالوگ فیلمهای قدیمی آمریکا نگاه کنید متوجه میشوید که دیالوگهای آن زمان سنگین بوده اما دیالوگ فیلمهای جدیدترشان راحت تر و منطبق با فضای جامعه است. این همان چیزی است در مورد فیلمهای ما صدق نمیکند. در فیلمهای ایرانی هنوز به مامان و بابا، مادر و پدر یا آقاجون میگویند؛ دیالوگی که دیگر در جامعه مرسوم نیست و آدمها نمیتوانند ارتباط برقرار کنند.
چرا باید در برخی کارهایتان مرز ادب را رد کنید؟
هر چیزی که ممنوع باشد، آدمیزاد حرص و هوس بیشتری برای رسیدن به آن دارد. زمانی که یک ویدیوعلامت +۱۸ دارد، بازدید بیشتری می خورد چون انسان میل به قانون شکنی و دست یافتن به ناشناخته و رد کردن چهارچوبها را دارد. حضرت علی (ع) حدیثی دارند که ترجمه آن تقریبا به این مورد اشاره می کند که ذات آدمیزاد برای ممنوعهها حریص است.
با توجه به گستردهتر شدن مخاطبان سوریلند، حفظ مرز ادب و بی ادبی باعث نمیشود که چهره واقعی جامعه نشان داده نشود یا از مخاطبان کاسته شود؟
خیر. تصور میکنم آن مقدار بی ادبی هم که وجود داشته از حرکت جامعه هم پیشروتر بوده اما در حال حاضر این طیف بی ادبی به جامعه نزدیکتر است. دیالوگ ها باید برای مردم غیرمنتظره وعجیب به نظر برسد و در ضمن دیالوگها مثل دیالوگ معمولی و روزانه مردم باشد. دیالوگهای لفظ قلم، مخاطب را جذب نمی کند.
به نظر شما مردم از چه طریق بیشتر جذب انیمیشن می شوند و تاثیرگذاری آن از چه طریق بالا می رود؟
اگر انیمیشن به گویش و فرهنگ مردم نزدیک باشد، و تا حدودی هم حرف دل آنها رو بزند و شعارزده نباشد، بیشتر مردم را جذب میکند، و می توان به آرامی از همین طریق فرهنگسازی کرد.
رده سنی مخاطبان شما چگونه است؟
امروز با توجه به گسترش فضای مجازی، مخاطبان رده سنی خاصی ندارند و هرکسی می تواند وارد اینستاگرام شود، حتی کودکان زیر سن مدرسه! به نظرم بیشترین طیف مخاطبان که ارتباط مستقیم با سوریلند دارند رنج 16 تا 35 سال باشند.
با توجه به این تفاسیر به نظر میرسد از دست دادن مخاطبهای گذشته بد نیست و کمی به سمت سلایق عمومیتر حرکت کردید چون کارهای شما باعث فرهنگ سازی و آموزش به مردم میشود.
بله. لذت بخشترین قسمت ماجرا همین است که من احساس تاثیرگذاری بر ذهن مردم را داشته باشم و این موضوع را به شدت دوست دارم. به همین علت زمانی که طیف گستردهتر میشود کار کردن برایم جذابتر خواهد بود.
معتقدید افرادی که به صورت حرفهای کارهای شما را دنبال میکردند کارهای فعلی را نمیبینند؟
نه لزوماً حرفهای بلکه آنهایی که به من شبیهتر و خاصتر بودند. آن دسته از افراد، قشر خاصی بودند و نمی دانم چگونه وصفشان کنم.
سبک کار جدیدم کمی از قانون شکنی و حرکت خارج از چارچوب خارج شده و این همان چیزی است که آن قشر خاص می پسندند. قشر عامتر به طور کل از طنز رو تر و شفاف تر خوشش می آید و شاید متوجه برخی ریزهکاریها نشوند و ممکن است همان قشر خاص متوجه آن شود.
کاراکترهای سوریلند میتوانند بدون از بین رفتن به روز شوند. چرا تغییر نمیکنند و اصلا چرا باید بمیرند؟
بدترین حالت مردن قبل از مرگ فیزیکی است، یعنی آدم مردن هنری داشته باشد و همچنین ممکن است تا آخرین لحظه عمرش با خلاقیت زنده باشد.
مدتی از تمام شدن ایدههایم ترس داشتم اما در حال حاضر به قدری ایده دارم که تصور میکنم تا آخر عمر وقت رسیدگی و پردازش آنها را نداشته باشم.
قبلتر گفتید که تأثیرگذاری روی ذهن مردم را دوست درید اما بعد از اتمام عمر کاری و سیستماتیک نبودن، تأثیرگذاری هم از بین میرود.
زمانی که عمر یک اثر تمام شود به سراغ ایدههای نوین تر میروم اما عمر خلاقیت تمام نمی شود.
در گذشته کارهای صمد بهترین بود اما بعد از گذشت چهل سال دیگر خیلی برای نسل جدید جذاب نیست حتی اگر دوستش هم داشته باشی اما به روز نیست. این به خاطر دور افتادن هنرمند از جامعهی هدفی است که برای آنها کار انجام میدهد. زمانی که به روز باشی میتوانی خلاقیتت را هم آپدیت کنی.
با توجه به تحصیلاتی که در زمینه روانشناسی داشتهاید حدس زده می شود که به ایدههای شما فرم داده که تصمیم گرفتید این نوع گفتمان را شروع کنید؛ مثلا با انیمیشن شروع کنید. چرا اساسا انیمیشن؟ چرا مسیر و ابزار دیگری را انتخاب نکردید و چرا فیلم کمدی نساختید؟
البته چند فیلم کمدی ساختهام که پخش نشدند. اما باید بگویم که از کودکی علاقه خاصی به انیمیشن داشتم و از آن جایی که در زمینه طراحی هم استعداد داشتم، این کار را ادامه دادم.
از دوران کودکی انیمیشن را دوست داشتم و در این زمینه تمرین می کردم. زمانی هم وبلاگی به نام زیگزاگ داشتم که بعضی از کمیکهایم را در آن جا منتشر می کردم. زمانی با عکسهایی که از دوستانم در دورهمیها می گرفتم، کمیک استریپ درست می کردم. هر هفته آنها را منتشر میکردم، حتی بعضی مواقع در جمعهای دوستانه برخی از دوستانم به شوخی می خواستند دوربینم را بگیرند. بعدها نقاشی با فیلم ها ترکیب شد. به طور مثال تام و جری داستان هایی که 2الی3 نفر از دوستان حرف میزنند ترکیب کردم.
برخی از سوژه های شما تکرار شده، دلیل این تکرار چیست؟ آیا تکرار به علت نتیجه نگرفتن از آنها است؟
الگو سازی در برخی موارد تکرار می شود، مثل لباس و طرز خوابیدن کاراکترها ولی سوژه ها و موضوع ها معمولا تکرار نمی شوند.
بدترین نقد و حرفی که در خصوص سوریلند به شما شده، چه چیز بوده است؟
اصولا بعضی از مردم دورو و غیرصادق هستند. در برخورد با یک چهره ی معروف مثلا سینمایی، در ظاهر بسیار مودب هستند و به فرد لطف دارند اما در اینستاگرامش فحاشی میکنند. در مورد من هم انتقادهایی وجود داشته. به طور مثال آقایی مسن بدون اینکه بدانم من را از کجا میشناسد در خیابان به من گفت برخی ازانیمیشنها از چهارچوب ادب خارج است. اوایل به نظرات توجه نمیکردم و روش خودم را ادامه میدادم اما به مرور زمان بیشتر از قبل به نظر مخاطبان توجه کردم روش خود را کمی تغییر دادم و از تند و تیزی و همچنین بی ادبی انیمیشنها کم کردم. قبل تر ها در فیسبوک تعداد مخاطبانم کمتر بود و آزادیام در ساخت انیمیشن بیشتر، اما با ورود به اینستاگرام، تعداد مخاطبانم افزایش پیدا کرد و در نتیجه به نظراتشان بیشتر توجه کردم و همین موضوع موجب شد برخی جنبهها از انیمیشن هایم برداشته شود. گاهی اوقات مخاطبان خاص قدیمی از من گله دارند که چرا کیفیت انیمیشنها مثل کارهای گذشته تند و تیز نیست. در حال حاضر شرایط اینگونه اقتضا می کند که رو به رو جلو حرکت کنم.
چرا رسانه های دولتی برای تبلیغات و موارد فرهنگسازی به سمت گفتمانهای انیمیشنی نمیروند؟ در صورتیکه کارهای شما و آثار تقریبا مشابه خوب نتیجه گرفتهاند؟
همه می دانند که بد، بد و خوب، خوب است پس باید به گونهای دیگر موضوعات را روایت کرد. معمولا افرادیکه مدام نصیحت می کنند اشخاصی تاثیرگذاری نیستند و تصویر جالبی برای مردم ندارند. نحوه بیان نصیحت، طی زمان تغییر میکند. دیگر زمان مستقیم گفتنِ خوب، خوب و بد، بد است؛ به اتمام رسیده است.
بهترین تبلیغات خارجی غیرمستقیم پیام خود را انتقال می دهند. آنها به گونهای تبلیغات را نشان میدهند که مخاطب از دیدن آن لذت ببرد. اینگونه تبلغات تاثیرپذیری بیشتری روی افراد دارند.
در دوران گذشته صدا و سیما، تبلیغات بابا برقی و آقای ایمنی بسیار تاثیرگذار برای مردم بود اما بعد از مدتی صدا و سیما با توجه به اینکه از این برنامه ها نتیجه خوبی گرفته بود اما به یکباره این برنامهها را قطع کرد. به نظر شما علت چیست؟
نمیدانم ، شاید آنها هم حس کردهاند نصیحت مستقیم خوب نیست.
چرا تاثیرگذار بودن شبکه های آزاد مثل فیسبوک، یوتیوب، اینستاگرام و ... بیشتر است؟
این شبکهها یک جور رسانه آزاد هستند و هر کاربر با توجه به میل و سلیقهی خودش و حتی با توجه به روحیات لحظهایاش می تواند تولید محتوا کند، از طرف دیگر تنوع محتواهای ارائه شده در این رسانهها برای افراد جذاب است، و همچین نکتهی مهمتر اینکه کابران، در این رسانهها فعال هستند و مثل کاربر تلویزیون منفعل نیستند و می توانند هر محتوایی را که دوست دارند تماشا کنند، برای همین توجهی که به این شبکهها میشود، تاثیرگذاری آنها هم بیشتر است.
شاید اگر هر کسی مقامی داشته باشد سعی کند رسانه آزاد را به رسمیت نشناسد؛ در رسانه آزاد تنها موضوع فرهنگسازی مطرح نیست، موضوعات غیر اخلاقی، افشاگری و حتی دروغ پردازی هم وجود دارد اما در صدا و سیما همه چیز تمیز و پاکیزه است. شاید در بحث فرهنگسازی رسانه آزاد عملکرد بهتری داشته باشد اما اگر آن را به رسمیت بشناسید ممکن است بیانگر مسائلی باشد که به مزاج دیگران خوش نیاید. در رسانه ملی سعی و ترجیح بر کنترل فضای اطلاعات دهی و تاثیر گذاری روی ذهن مردم است.
در رسانه آزاد تاثیرگذاری این بد و خوب ها بر ذهن مردم است و چنین تاثیرگذاری را نمی توان تغییر داد.
آیا فیلتر را قبول دارید؟
به عنوان یک شهروند فیلتر را قبول ندارم و به جریان آزاد ارتباطی بین کاربرها اعتقاد دارم.
رسانه های آزاد باید در کنار سایر رسانه ها فعالیت کنند. سیاست دولت فعلی در برخورد با رسانه های آزاد در مقایسه با دولت قبل بسیار بهتر است. دولت قبل بسیار سختگیرانه تر با این موضوع برخورد می کرد. این جزو آزادی جدیدی است که به عموم مردم ارائه داده شده است اما همیشه معضلات فرهنگی در شبکههای مجازی و آزاد وجود دارد. برای مثال در فیسبوک جمعیتی حدود 2میلیون نفری بودیم اما در حال حاضر در اینستاگرام 30-40 میلیون نفر هستیم؛ به همان مقدار که جمعیت افزایش پیدا میکند سواستفاده ها، مسائل غیراخلاقی، درآمدزایی و ... بیشتر می شود. افراد خود واقعیشان را در این شبکه ها نشان می دهند.
فضای رسانه آزاد بهتر نشده اما در این 4 سال رسانه در اختیار همگان قرار گرفته است. علاوه بر استفاده های مفیدی که از این فضا میشود ، شاهد بروز و ظهور مسائلی هم هستیم که پیش تر آن ها را در جامعه نمی دیدیم مثل استعدادهای جدید، مریضی های جدید، عقده های جدید و ... چیزهایی که کمتر در جامعه شاهد آن بودیم را اکنون در این فضا می بینیم. قرار گرفتن در هر فضایی رفتار انسان را منطبق با آن فضا تغییر می دهد و باعث بروز یک سری موضوعات از پس ناخودآگاه انسان و ظهور آن در جامعه می شود. گفتمان فضای توییتری و فیسبوکی اکثر کشورها باهم تفاوت دارد ...
اگر افراد نسبت به برخی اعمال و سیاستهای حکومت، نظر مساعدی نداشته باشند نسبت به قانون بی اعتنایی می کنند، یک نوع لج کردن و حتی در بعضی موارد ممکن است آگاهانه اعمالی خلاف قانون انجام دهند. متاسفانه فرهنگ بدی که اخیرا در بین ایرانیان رایج شده، این است که اعمال خلاف قانون را نوعی زرنگی می دانیم. من فوق لیسانس روانشناسی دارم و بسیار روی این موضوعات کار کردهایم.
فضای اینستاگرام ایران بیانگر فضای واقعی جامعه نیست؛ بیشتر جلوهگر فضا و افکار برخی از جوانان بین سنین 18 تا 25 سال است وتقریبا می توان گفت قشر فعال آن در همین محدوده سنی هستند. قشری که فحاشی می کنند و ادمین پیج های مختلف هستند و ...بین 18 تا 25 سال سن دارند. اگر افراد بالای 30 سال هم در این رسانه فعالیتهای خود را افزایش دهند، کمتر شاهد مسائل غیر اخلاقی و غیر فرهنگی خواهیم بود. اگر افرادی با سنین مختلف در این شبکه فعالیت داشته باشند، کمتر شاهد اعمال ناشایست برخی افراد دراین شبکه خواهیم بود.
چرا در اینگونه رسانه وشبکههای مجازی زودباوری رواج دارد؟
متاسفانه در حال حاضر برخی شبکههای مجازی جولانگاه افرادی کم تجربه شده و همین افراد در حال هدایت جامعه هستند و با انتشار مطالبی کذب و بی پایه و اساس، جو جامعه را ناآرام کرده و بر افکار عمومی تاثیر می گذارند. متاسفانه نه فقط جوانان بلکه بعضی از افراد میانسال و والدین هم بسیار زود باور هستند. بسیاری از مطالبی که در شبکههای مجازی منتشر می شود بدون منبع، کذب و بی پایه و اساس است و گاها دارای اهداف و مقاصد اقتصادی-اجتماعی است تا جامعه به سمتی که برخی افراد می خواهند هدایت شود. باید در گزینش و انتشار مطالب آگاه بود و به راحتی هر مطلبی را حقیقت ندانست. اما مشاهده میکنیم که نه تنها نوجوانان و جوانان بلکه والدین و افراد پخته جامعه هم زود باور هستند و هر مطلبی را بدون هیچ منبع ومدرک موثق، حقیقت تلقی می کنند. خیلی از این شایعات هم صرفا جهت جلب توجه و بالا بردن بازدید، فالو و لایک بیشتر تولید و منتشر میشود.
برخی از کودکان و نوجوانان امروزه در کار با وسایل الکترونیکی بسیار باهوش هستند. از این روز والدین تصور می کنند از کودکان خود عقب افتاده اند و لذا کمتر در شبکه های مجازی فعالیت می کنند و اگر هم فعالیتی دارند این فعالیت ها بسیار محدود و نا آگاهانه و بدون هیچگونه بازدهی است.
شاید نگاه یک فرد به کامنتها و خواندن نقطه نظرات فقط یک جانبه باشد اما زمانی که 6 نفر در یک اتاق فکر دورهم بنشینند، ایدههای بیشتری دریافت میشود.
ترجیح میدهم کارم بدون سیستم در این عرصه باشد تا اینکه مثل شرکتهای انیمشنسازی از نظام سیستماتیکی بهرهمند باشم. از ارگانهایی پیشنهاد داشتهام و برخی از دوستان هم به من پیشنهاد می دهند که من فقط ایده پردازی کنم و باقی کارها را تیم انیماتور انجام دهد اما ترجیح من بر این است که تمامی کارها را خودم انجام دهم. البته شاید در آینده به این پیشنهادات فکر کنم اما این کار به قدری وقتگیر و طولانی است که موجب دور شدن از موضوع مورد علاقهام می شود. من خیلی معروف و نامآور نیستم اما ترجیح میدهم مثل یک هنرمند تنها، کارهای هنری خودم را ارائه بدهم و این روند با مرگم به اتمام برسد، تا اینکه صاحب یک شرکت انیمیشنسازی یا تبلیغاتی باشم و مدیریت کنم.
نوع برقراری ارتباط مردم با این مسائل به مرور زمان تغییر می کند. نظر شما در این مورد چیست و چگونه باید با این مسئله برخورد کرد؟
در خصوص هنر نمی توانم حرف بزنم چون در جای دیگری باید به تفصیل این موضوع صحبت کرد. در مورد فضا مجازی و تاثیر آن روی ذهن مخاطب باید گفت که در حال حاضر بیشترین تاثیر گذاری مربوط به کانالهای تلگرام و اینستاگرام است.
تصور میکنید بعد از فضای مجازی ارتباط چگونه خواهد بود؟
مخاطب فضای مجازی تنبل و بی حوصله است به همین علت اولین خبر را باور می کند و به دنبال منبع موثق نمی گردد اما نمی دانم که بعد از اینستاگرام و تلگرام چه چیزی قرار است جای آن ها را بگیرد. تصور من مثل فیلمهای علمی تخیلی زمان کودکی است یعنی فکر می کنم علم به قدری پیشرفت خواهد کرد که لازم نیست خبر را بخوانی و حتی می توانی مستقیم و خیلی سریع به محل حادثه بروی و آن را از نزدیک ببینی یا مثلا بتوانی اتفاقات تاریخی گذشته را از نزدیک مشاهده کنی در واقع یک جور حرکت در زمان. اگر این اتفاق رخ بدهد هم تبعات عجیبی خواهد داشت مثلا کسی که با ما 70 سال نوری فاصله دارد می تواند اتفاقات زمان رضا شاه را در ایران ببیند.
زمانی که سن بالا می رود، ترجیح افراد آرامش است و علاقه به یادگیری تکنولوژیهای جدید در آنها کم میشود، به همین علت خیلی از افراد مسن از تکنولوژی عقب میمانند. شاید تا سالهای آینده که پیرتر میشوم از این مسائل دوری کنم و آرامش را ترجیح دهم.
دوست دارم کارهایم توسعه پیدا کند اما دوست دارم ناشناس بمانم.