به گزارش خبرگزاری برنا تهران، علیرضا سید کارگردان نمایش «زیر صفر» در خگفتگو با ما در خصوص اینکه چه شد که به سراغ نوشتن نمایش زیر صفر رفتید، اظهار کرد .
زیر صفر دغدغه اصلی یک اتفاق در سطح جامعه ما است و از آن هم می توانیم بزرگ تر نگاه کنیم و فکر میکنم یک دغدغه جهانی دارد، آن هم ریتم از دست رفتن اندیشه است؛ یعنی چطور اندیشه که باید آزاد باشد از جایی محصور می شود و شروع می کند به تقلیل، کم شدن و هیچ شدن و در نهایت به زیر صفر رفتن. چطور یک شاعر کاملاً از خود و شعر خود تهی می شود. چطور یک انسانی که باید دارای اندیشه باشد از اندیشه خالی می شود و چطور تبدیل به موجوداتی می شویم غیر از خودمان، غیر از هویت اصلی. همه چیز خود را با یک ریتم آرام از دست میدهیم و این ریتم ادامه پیدا میکند و به جایی می رسد که ما هویت خود و حتی انسان بودن خود را از دست می دهیم.
کمی راجع به روند اجرایی و همینطور عوامل کار توضیح بفرمایید.
روند اجرایی یک روایت اپیزودیک دارد. چهار اپیزود به نام های: دقت، آرامش، پیشرفت و سرگرمی که در چهار دوره تاریخی کاملاً متفاوت روایت میشوند و با ۴ قصه کاملاً متفاوت؛ یعنی شما وقتی نمایش را تماشا می کنید احساس می کنید چهار قطعه کاملاً بی ربط هستند، در حالی که خطی آن ها را به هم ربط می دهد و من نام آن را گذاشته ام استحماق به معنای احمق کردن.
قصه از آلمان نازی در اپیزود ۱ شروع می شود و به لهستان کمونیستی می آید و از لهستان کمونیستی به ژاپن پیشرفته و از ژاپن به آمریکا در اپیزود آخر می رسد.
من کاملاً معتقدم که در تئاتر آدم باید یک منشا و منبعی داشته باشد؛ یک شخص یا یک نوع اندیشهای باشد که شما بتوانید به آن مراجعه کنید و بر مبنای آن خط فکری خود را بسازید و تنظیم کنید. این شخص و سبک فکری برای من برشت است. من به شدت نگاه برشت را در تئاتر دوست دارم و فکر می کنم کارم با اندیشه های برشت بسیار نزدیکی دارد. شما این نگاه را در نوشتن نمایشنامه، کارگردانی، در نوع بازیها و جنس بازی ها می بینید.
در مورد تیم اجرایی هم که فرمودید، خب من به تک تک عوامل افتخار می کنم. ابتدا باید اینجا از کمپانی «دیوار چهارم» تشکر کنم. من ده سال برای ساختن این نمایش صبر کردم و اینجا تنها جایی بود که این امکان را به من داد که کارم را با آزادی تمام و امکانات تمام بسازم. در این دوره مدت طولانی، ۶ ماه هر روز تمرین داشتیم و با اتفاقات عجیب و غریبی که برای کار من افتاد که تعداد بازیگران زیادی که به خاطر مشکلات عوض کردیم، اما کمپانی پشتِ کار من ایستاد و اجازه داد من بازیگر هایی را که می خواهم انتخاب کنم که واقعاً به آنها اعتقاد دارم.
تئاتر امروز ایران اینطور شده که شما وقتی می خواهید کار کنید، یک سری قواعد را برای شما تعیین می کنند و نمی توانید در این قاعده ها جا شوید و اینها از تم هایی است که من در نمایش خود دارم. قواعدی که دست و پای ما را بسته اند و ما را از خودمان می گیرند. در تئاتر ما این اتفاق افتاده است و من از «دیوار چهارم» ممنونم که این امکان را به من داد. این یک آزمون است برای من و گروهم. امیدوارم همه ما از این آزمون سربلند بیرون بیاییم و بتوانیم جواب این اعتمادی را که به ما شده است بدهیم. فقط می توانم بگویم بازیگران من بازیگرانی هستند که طی ۱۰ سالی که کار کردهام تک تک و سال به سال همگی را گزینش کردم، کسی بوده است که ده سال پیش با هم یکجا کار کوچکی کردهایم و با هم بودیم و با هم پیر شده ایم و در این موقعیت در جای خود و در نقطه خود ایستاده است و بازیگران من بازیگران کاملاً حرفهای هستند و اسم نیمه حرفهای ام روی آنها نمی گذارم، کاملاً حرفهای هستند. عوامل من از موسیقی از طراحی صحنه و لباس و گریم من و به عوامل خود افتخار می کنم و خوشحال هستند که توانستم با آنها کار کنم و حتما این اتفاقی که باید برای این کار بیافتد در اردیبهشت ۹۷ میافتد.
شما همزمان متنی را دارید به عنوان هگزا یا شهر دوشیزگان که کارگردانی آن با آقای محمد حاتمی است، با توجه به اینکه مدت زمان زیادی هم برای کارگردانی اجرای خودتان داشتید، زیر صفر از نگاه شما چه اتفاقی را قرار است در جامعه امروز رقم بزند؟
به قول برشت: تئاتر دو وظیفه اصلی دارد، آموزش بعلاوه سرگرمی. یعنی شما نمی توانید یکی از این دو را نادیده بگیرید. شما کار من را وقتی نگاه می کنید که کار سرگرم کنندهای باشد، یعنی در طول زمان یک ساعت و نیم هیچکس خسته نخواهد شد. به شدت اپیزودها متنوع هستند. موضوع ها موضوع های بکری هستند. اما در کنار این همیشه مسئله آموزش برای من دغدغه بوده است. به نظر من نباید در تئاتر این مساله مهم نادیده گرفته شود و از آن گذشته شود.
من سعی کردم موضوعی را که جامعه ام شاید کمی نسبت به آن بی تفاوت است بگویم. دوست دارم وقتی تماشاگر من پای این کار مینشیند تلنگری در جاهایی به او زده شود. یعنی در آن شکل کاریکاتوریزه شدهی موقعیت ها، خودش را یک جاهایی ببیند و وقتی از درب سالن بیرون میرود کمی هوشیارتر باشد. یعنی یک قدم به محیط اطراف خود و جامعه تیزتر باشد و به قضایا کمی به دیده شک نگاه کند، شک همیشه چیز بدی نیست به قولی آغاز جادهی یقین شک است، اما ما همیشه باید حواسمان به خودمان باشد. یک لحظه غفلت در هر موقعیتی میتواند همه چیز را برای ما وارونه کند و هستی و اندیشه ما را از ما بگیرد و ما را به موجوداتی خلاف آن چیزی که هویتمان است تبدیل کند.
در یک کلام دوست دارم به آدم هایی که این کار را میبینند یک تلنگر بزنم که بیشتر حواسمان به خودمان باشد. آدم وقتی خودش را از دست بدهد همه چیز را از دست داده است.
حرف پایانی...
به امید خدا ما از تاریخ دوم اردیبهشت ساعت ۱۸:۳۰، هر روز به غیر از شنبه ها تا پایان اردیبهشت ماه اجرا خواهیم داشت و من من میتوانم ادعا کنم کارم کار مستقلی است چون جنس تولید آن مستقل بوده، حتی اگر بگویم این کمپانی کاملا مستقل کار میکند چه از لحاظ فکری و اجرا و ساخت دکور و همه چیز مستقل است و شما میبینید که ما پول شخصی خود را کنار گذاشتهایم با عشق کار میکنیم برای اینکه اندیشه خود را مطرح کنیم، این یک کار مستقل است و من دعوت میکنم از تمامی کسانیکه جنس کارهای مستقل و اندیشه مستقل را دوست دارند و به تئاتر نگاه تجارتی ندارند.
من نمیگویم تئاتر فقط هنر است به هرحال یک بخشی از تئاتر بخش پروداکشن آن است و باید هزینه آن در بیاید، اما تئاتر تجارتی و گیشه ای یک مقوله دیگر است. دعوت میکنم همه اهالی تئاتر، علاقمندان به اندیشه و هنر و خصوصا هنر انسان ساز تئاتر را که این کار را ببینند.