به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا، اینستاگرام، شبکه مجازی است که این روزها بسیاری را در جای به جای جهان درگیر خود کرده است. از سلبریتی ها تا افراد عادی دوست دارند لحظه به لحظه زندگیشان را در این شبکه با دیگران به اشتراک بگذارند و برخی هم اما فعالیت کمتری در این شبکه مجازی دارند. در عوض علاقه وافر یا شاید هم اعتیاد دارند تا از ریزترین جزئیات زندگی افراد با خبر شوند. باید گفت که علاوه بر زندگی افراد، از اخبار روز هم می توان در این شبکه مطلع شد البته که شایعات و اخبار کذب هم در این شبکه در کنار اخبار واقعی خودنمایی می کنند.
امکان دیگری که این شبکه مجازی فراهم آورده است این است که افراد عادی بدون کوچکترین علم و دانش و یا هنری می توانند با عضویت در این شبکه و به اشتراک گذاری جزئیات ریز زندگیشان « فالئور» جذب کنندو بیشتر خودنمایی کنند و حتی از این راه کسب درآمد کنند. این شبکه مانند خیلی از ابزارآلات ساخت بشر، هم خوبی و هم بدی دارد.
این شبکه علاوه بر اعتیادی که برای افراد ایجاد می کند باعث روی کارآمدن افرادی است که نه تنها هنری ندارند اما با ترویج رفتارهای ضد اجتماعی از فحاشی تا خودنمایی و خود را به دروغ متفاوت نشان داده و به محبوبیتی حتی چندین برابر هنرمندان و عالمان جامعه دست می یابند. اما راه حل این مسئله قطعا فیلترینگ نیست. شاید بالابردن سواد رسانه ای و حل معضلات فرهنگی ، راه حل قطعی آن باشد زیرا که اگر این شبکه اجتماعی نباشد، خلا های فرهنگی همانطوری که در کف جامعه نمایان هستند، در شبکه اجتماعی دیگری نمایان می شود و گویی از جایی به جای دیگر منتقل خواهند شد .
در نشستی که در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در باب همین مبحث یعنی « اینستاگرامر» ها برگزار شد، پس از پخش مستند «اینستاگرامر» که درباره زندگی واقعی سلبریتی های تازه به دوران رسیده اینستاگرام و تاثیرات مثبت و منفی این شبکه بر زندگی عادی افراد سخن می گفت، دکتر مسعود کوثری، مدرس همین دانشکده ،سیدمحمدمهدی خوئی، مدرس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه و کارگردان این اثر، سینا کیان پور در این مورد به تحلیل این معضل اجتماعی پرداختند.
کوثری ضمن بیان این مطلب که این مستند از زوایای مناسب و صحیح و دقیق به این فضای مجازی پرداخته است که قابل رجوع و بررسی از سوی کارشناسان جامعه شناسی است درخصوص تحلیل فضای اجتماعی که اینستاگرام برای جامعه ایرانی و جهانی ایجاد کرده است چنین بیان کرد: « افراد در اینستاگرام سعی و تلاش زیادی می کنند و از تکنیک های مختلفی بهره می برند تا فالوئر بیشتری جذب کنند و لایک شوند. تناقض جالبی که در این خصوص وجود دارد این است که افراد معمولا از روی علاقه و رابطه دوستانه ای که بین آن ها وجود دارد یکدیگر را لایک می کنند اما در همین فضا تجار برای تبلیغ خود دست به هر کاری می زنند و لایک لزوما مبنی بر دوستی و علاقه قلبی نیست، در واقع نوعی خودفروشی در این فضا شکل می گیرد، البته نه خود فروشی به معنای جنسی رایج آن، اما افراد ذره ذره وجود خود را می فروشند تا لایک شوند و مورد توجه قرار گیرند. لایک در این فضا لزوما از علاقه قلبی نیست. این خود فروشی وجودی می تواند شوک های بزرگی به افراد وارد کند و سرنوشت های مختلفی را برای افراد رقم بزند. از پوچ گرایی و فلسفه های پوچ و خود را به دروغ متفاوت نشان دادن تا رقابت های بین سلبریتی های اینستاگرامی. تمام این ها تبعات خودفروشی اینترنتی است که ناگزیر به وجود می آید. برخی از این افراد با یکدیگر بر سر مبانی خروجی خود درگیر می شوند که این خود موجب ایجاد جنگ و درگیری های شدید بین اینستاگرامر ها می شود.»
او افزود: « نکته منفی دیگری که در این خصوص وجود دارد این است که این شبکه تمامی گفتمان ها و دست بندی هاو معیارهای اعم از مذهبی، غیرمذهبی، سکولار و ... را بهم می ریزد و همه را در وضعی سیال و بی قاعده و چهارچوب رها می کند. افراد بدون هیچ معیار و پایبندی خود را مقید به آداب و رسوم خاصی می کنند بدون اینکه واقعا به آن پایبند باشند و این باعث می شود مفهوم خیلی از ارزش ها دست خوش تغییر شود. مثلا صداقت، دوستی و...
هیچ تعریف ثابتی برای مفاهیم و ارزش ها در این فضا وجود ندارد. افراد به هیچ قاعده پایبند نیستند. یعنی یک فرد در عین غیرمذهبی بودن ادعای مذهبی بودن می کند و بالعکس »
سید محمد مهدی خوئی نیز در این نشست، ابتدا به تحلیل نقش شبکه مجازی ایسنتاگرام پرداخت و گفت: « باید بررسی کرد که این شبکه با توجه به نظام جامعه و سیستم اجتماعی و هویت فردی افراد جامعه چه پروژه ای را پیش می برد و چه عواقبی را در پی خواهد داشت؟ در این خصوص باید ابتدا به بررسی یک اعتقاد در نظام سیاسی اقتصادی پرداخت. باید گفت که نظام اقتصادی حاکم در جامعه اینستاگرامی نظام اقتصادی نئولیبرالیسم است. در این نوع نظام اقتصادی ، اهداف اینگونه است که تمامی کنش های انسانی را به عرصه بازار سرمایه داری بکشاند و تمامی اعمال انسان در راستای تحقق اهداف سرمایه داری باشد. این سوژه دو شاخصه دارد. اولین شاخصه این است که سوژه برای اینکه به آزادی فردی برسد، ساختارها و قوانین را متهم نمی کند بلکه فقط می خواهد با یک نوع خوشبینی و زیبا دیدن همه چیز، مشکلات را حل کند. در این نظام ساختارهای تولید کننده ظلم و نابرابری، مفاهیم و امور سیاسی نادیده انگاشته می شوند و افراد فقط می خواهند زیبایی درون را دریابند و همه چیز را زیبا ببیند.»
خوئی افزود: « نظام این فضا مجازی به دنبال این است که تمام ساختارهای تولید کننده نابرابری را نادیده گرفته و به افراد چنین مطلبی را القا کند که این ساختارها را نادیده بگیر و خود با تلاش خودت به دنبال موفقیت برو.»
او تصریح کرد: « طبقه متوسط بهترین ابزار برای انتقال و پیشبرد اهداف نظام نئولیبرالیسم هستند ، در شبکه مجازی اینستاگرام اولین و پربیننده ترین معیاری که شما توسط آن اقدام به جذب فالوئر می کنید همین سبک زندگی است. اینجا دیگر یک کالا اهمیت ندارد بلکه سبک زندگی به عنوان یک پکیج اهمیت پیدا می کند. این سبک زندگی وقتی خود را با هیچ ساختار و قانونی پایبند نمی کند و آزادی دارند می تواند برای طبقه متوسط ایجاد هویتی متفاوت را بکند. هویتی که با هیچ چیز همخوانی ندارد و آزاد است. حالا با همین نوع زندگی و تبلیغ کالاها ،افراد سبکی را تبلیغ می کنند که متفاوت با بقیه است. در واقع می خواهند خود را متفاوت با بقیه جلوه دهند.»
خوئی افزود: « تمام سلبریتی های اینستاگرام تمایل شدیدی دارند که خود را متفاوت با بقیه نشان دهند این در حالی است که این تمایز دروغین است. اگر با دقت به این افراد بنگریم می بینیم که همین افرادی که ادعای تفاوت دارند چقدر به هم شبیه هستند و می توان آن ها را طبقه بندی کرد. سازمان های اقتصادی هم با توجه به همین دسته بندی ها کالاهای خود را متناسب با سبک زندگی و شخصیت افراد، به سلبریتی ها پیشنهاد داده و تبلیغ می کنند. در واقع در این چرخه همه چیز برای فروش است. تمام این سبک زندگی در چرخه اقتصادی قرار می گیرد و سود این تمایز دروغین به جیب کسانی خواهد رفت که خود افراد را طبقه بندی می کنند و بنابر همین طبقه بندی و تمایز های توخالی، کالا های خود را به فروش می رسانند.»
او تصریح کرد: « این شبکه، شبکه قشر متوسطی است که نظام و چهارچوب های سیاسی را به هیچ وجه دخیل در زندگی خود نمی داند. در نهایت طبقه متوسط چنان به خود گره خورده که حتی متوجه نشده که چگونه همین سیاست های نابرابری ساز، باعث به حاشیه راندن طبقات فرودست جامعه شده است. در این شبکه هرگز نوعی از سبک زندگی کارگری و طبقات فرودست را نمی بینیم .»
خوئی در ادامه گفت: « دومین خصلت این نظام اقتصادی سیاسی در جهان استفاده ابزاری از ایدئولوژی و عقاید افراد برای فروش کالاهای مورد نظر خود است. در اینجا اگر ایدئولوژی با خواست بازار تناقض پیدا کند، خواست بازار ارجحیت پیدا کرده و فقط نماد های ظاهری از این ایدئولوژی باقی می ماند. در واقع هدف اصلی بازار های نئولیبرالیسم ایجاد تناقض در شخصیت افراد است. افراد صرفا بدون هیچ دانشی و برای خودنمایی و جلب توجه و شاید هم کسب درآمد بیشتر به این کمپین ها می پیوندند.»
مسعود کوثری در پاسخ به خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا، مبنی بر اینکه راهکار حل این معضلات چیست اذغان داست: « معضلات موجود در اینستاگرام، از فرهنگ ما نشات می گیرد. راه حل آن کنترل و مراقبت و حل معضلات فرهنگی در دنیای واقعی است تا در دنیای مجازی نمایان نشود. فرهنگ ما هم مثل خیلی از فرهنگ ها نکات منفی دارد. تا آن نکات منفی از بین نرود، چه در دنیای مجازی و چه واقعی معضلات از بین نمی رود.»
همچنین سیدمحمدمهدی خوئی در پاسخ به همین سوال به خبرنگار اجتماعی خبرگزاری برنا گفت: « درست است که در این نشست نقد هایی به اینستاگرام شد، اما نباید سوتفاهم پیش بیاید که راه حل معضلات فرهنگی فیلتر کردن این شبکه ها است. نقد اصلی ، به اشکال هویت ساز آن رسانه است. معیارهایی که هویت طبقه متوسط را نشانه رفته است. راهکار این نیست که چند معیار مشخص کنیم و بگوییم در استفاده از شبکه های مجازی اینکار را بکنیم و اینکار را نکنیم. این شاخصه ها در تمامی اشکال زندگی از ادبیات و موسیقی گرفته تا سینما را در برگرفته است. نقد به معیارهایی است که زندگی طبقه متوسط را نشانه گرفته است. طبقه متوسط باید به این جا برسد که مطالبات جدیدی داشته باشد تا جامعه پیشرفت کند. اینترنت را نمی شود گرفت. ولی سوال بزرگ این است که چرا 80 درصد استفاده ایرانیان از اینترنت تلگرام و اینستاگرام است؟ باید این زنجیره ها و اهداف درک شود تا جامعه به فهم آن برسد و مطالبات واقعی داشته باشد.»
در پایان مسعود کوثری خاطر نشان کرد:« خیلی از افراد این نقد را به شبکه های اجتماعی وارد می کنند که باعث دوری و انزوا و از بین رفتن ارتباطات مستقیم می شود اما در جواب این نقد باید گفت چه اشکالی دارد که ارتباطات مستقیم از بین برود و افراد کمتر یکدیگر را ببیند؟ ارتباطات وارد فاز جدیدی شده است که در دنیای امروز افراد کمتر یکدیگر را می بینند و در عوض از طریق همین شبکه های مجازی علاقه خود را جور دیگری به یکدیگر نشان می دهند. چه بسا که با زندگی های ماشینی امروزی همین شبکه های مجازی ،تاثیر زیادی در به جا ماندن ارتباطات انسانی داشته باشند.»