اوج آشوبزدگی اقتصادمان را تازه زمانی میتوان دید که هیچ تدبیری جز «شانتاژ» برای مهار «آشوب» در دست نداریم. میخواهند «آشوب» را با «آشوب» درمان کنند. سفتهبازان سلاطین بازار شدهاند و درمانگران فقط سفتهبازانی قهارترند.
آنچه اقتصاد ما را از نفس انداخته است «کاهش بهای ریال» نبود، با کاهش بهای ریال همچنان اقتصاد میتواند به راهش برود. معضل «بیثباتی» است! اکسیژنِ اقتصاد ثبات است، ثبات را که از آن بگیرید، خفه میشود. حال درمانگرانی که به جای تنشزدایی در آتش بیثباتی میدمند فقط اقتصاد را بیش از پیش فلج میکنند، و دردناکتر اینکه تظاهر به پیروزی میکنند و با دادن آدرسهای غلط این زهدانِ بیمار را آبستن فجایعی بزرگتر میکنند.
باد نکارید که طوفان درو خواهید کرد بلکه بذر ثبات بکارید و اقتصاد را از خاستگاهها و ریشههای اصلیاش درمان کنید. اگر امروز سود سفتهبازان و سوداگران در همراهی با ریزش است، هیچ معنایی ندارد مگر اینکه فردا سودشان در افزایش قیمتهاست پس به جای پناه بردن به شیوههای سیاه سفتهبازان باید چونان طبیبی دوراندیش عمل کرد. «علتها» را از میان بردارید، «معلولها» خودبهخود رفع خواهد شد. تا کی به روی معلولها شمشیر میکشید و با معدوم کردن هر معلول اعلام پیروزی میکنید؟
اقتصاد ایران در10 ماه اخیر روزهای بسیار سخت و کابوسواری را تجربه کرد. دیماه سال 1396 تا مهر ماه سال 1397، 10 ماهی بود که شوک بزرگی را به مردم و اقتصاد ایران وارد کرد و برنامهریزی جامعه در سطوح مختلف را تحت تاثیر خود قرار داد. زوجهای جوانی قرار بود وامهای مسکن خود را در سال 97 تبدیل به مسکن کنند ولی به یکباره با جهش هولناک قیمت مسکن مواجه شدند، افراد زیادی قصد خرید یا تعویض خودرو را داشتند و با جهش قیمتی باورنکردنی روبهرو شدند.
شرکتها و بنگاههای زیادی قصد توسعه فیزیکی، توسعه منابع انسانی و ارائه محصولات جدیدی را داشتند ولی با اتفاقات اخیر برنامههای آنها از بین رفت و حتی به فکر تعدیل کارکنان افتادند. در این میان با توجه به افزایش قیمتها رفتار مصرفی مردم نیز تغییر کرد، کالاهایی را در گذشته میخریدند که با توجه به افزایش قیمتها، در شرایط امروز دیگر برای آنها اولویتی نداشت و همچنین برعکس، کالایی را قبلاً کمتر میخریدند یا اصلاً نمیخریدند ولی امروز برای حفظ ارزش پول یا بیم از کمبود کالا برای خرید آنها هجوم میبرند؛ کالاهایی نظیر سکه، پوشک و... .
به عبارت دیگر مردم با مقایسه منافع و هزینههای هر اقدامی تصمیم میگیرند. با تغییر هزینهها و منافع، تصمیم آنها نیز تغییر میکند، به عبارت دیگر افراد به انگیزههای خود پاسخ میدهند.
طبق گفته های اقتصاددانان شهیر ملی چند راهکاری که دولت میتواند برای کاهش آسیب پذیری اقتصاد ایران تا پایان سال ۱۳۹۷ انجام دهد مشمول مداخله مستمر، فعالانه، هدفمند و اثر بخش بانک مرکزی برای کنترل بازار سوم ارز،جلوگیری از ریزش بیشتر مخارج مصرفی خانوارها با حمایت از طریق اعطای کارت های اعتباری خرید به دهک های آسیب پذیر،سیاست گذاری مناسب برای تعیین نرخ سود سپرده ها و تسهیلات بانکی با لحاظ نمودن تورم فعلی با هدف جلوگیری از فشار نقدینگی های موجود به بازارهای دارایی، حمایت از بخش ها و زیر گروه های تولیدی و خدماتی که سهم بالایی از کل تولید ملی داشته و در عین حال وابستگی کمتری به ارز و بازرگانی خارجی داشته و نیز کنترل انتظارات هیجانی کارگزاران اقتصادی با مدیریت محیط اقتصاد جهت جلوگیری از ورود شوک های جدید به اقتصاد کشور از داخل و انعطاف پذیری و سرعت عمل بالا در مقابل ورود شوک های احتمالی از خارج کشور می باشد.
متاسفانه باید پذیرفت که برکناری شغلی، به ویژه در شرایط ناپایدار اقتصادی، واقعیتی جداییناپذیر از حیات بنگاههاست.این روزها بسیاری از شرکتها تعدیل خود را آغاز کردهاند ولی به نظر میرسد تعدیل بزرگ در راه است .
اکنون زمان مناسبی برای مجادله طرفداران نهادگرایی و نظام بازار نیست و اقتصاد ایران همچون بیماری است که خون ریزی دارد اما فعلا باید بیمار را نجات داد اما متاسفانه مسئولان ومدیران اقتصادی کشور به ابراز شعار درمانی های واهی درباب مرتفع کردن معضلات ساختاری اقتصاد می پردازند و به جای درمان این زهدان بیمار ، یک سِتِ کامل جراحی را در شکم بیمار جا میگذارند و بطن بیمار را میدوزند.