فیلم سینمایی «متری شش و نیم» دومین ساخته «سعید روستایی» در فضایی مشابه با فیلم قبلیاش «ابد و یک روز» ساختهشده است. فیلمی با فضا و چهرههایی آشنا به لحاظ شخصیتپردازی و نیز حضور بازیگرانی چون پریناز ایزد یار، نوید محمد زاده و پیمان معادی بیشازپیش، فیلم قبلی فیلمساز را برایمان تداعی میکند. تأکید کارگردان و نویسنده بر چنین فضایی و بازیگران آشنایش این نگرش را قوت میبخشد که کارگردان قصد دارد ادامه تفکر، نگاه و فضای قالب بر «ابد و یک روز» را در «متری شش و نیم» حاکم کند و یا قصد ساختن سهگانهای از معضل قاچاق و اعتیاد به مواد مخدر را دارد. یا تمایل و یا توانایی خارج شدن از فضا و ژانری که در آن تبحر دارد و آن را میشناسد را ندارد.
فیلمنامه «متری شش و نیم» نیز مانند فیلمنامه قبلی «سعید روستایی» دوپاره است. داستان اصلی دیر آغاز میشود؛ زیرا معمولاً داستانی که با آغاز فیلم نمایش داده میشود قصه اصلی نیست بلکه مقدمهای بر آن محسوب میشود. بهعنوانمثال در فیلم «ابد و یک روز» داستان اصلی قصه «سمیه» با بازی «پریناز ایزد یار» بود و در فیلم «متری شش و نیم» نیز قصه اصلی متعلق به «ناصر خاک زاد» است. هردوی این داستانها پس از گذشت بیش از نیمی از داستان فیلم، آغاز میشوند. بهاینترتیب داستانهای دیگر که مخاطب از ابتدا با آنها آشنا میشود و ذهن خود را درگیر و باشخصیتهای آن ارتباط برقرار میکند هیچکدام شخصیتها و داستان اصلی نبوده و هیچ کمکی هم به پیشبرد داستان اصلی نمیکنند. بهعنوانمثال قصه درگیری دو پلیس «صمد و حمید» و جدال بر سر گرفتن پست بالاتر و تخریب یکدیگر هیچ کمکی به داستان اصلی نمیکند. جز آنکه پلیسهای بیاخلاقی را به ما معرفی میکند که برای معتادان و قاچاقچیان مواد مخدر خداوندگاران اخلاق هستند و شعارهای زیبا درباره نگرفتن رشوه میدهند اما حاضر هستند تا همکار و رفیق زخمخورده خود را به زندان بیندازند. شخصیت دوست برادر ناصر خاک زاد و یا پیرمرد موادفروش و فرزندش همگی شخصیتهایی فاقد شناسنامهاند که در بخش اول فیلمنامه معرفی میشوند و بعد از حضوری کوتاه و ناموفق با انبوهی از شعارهای اجتماعی از داستان خارج میشوند. در این میان تنها شخصیت صمد باقی میماند که در بخش دوم داستان حضور او را بر پشتبام و در خیابان و پشت چراغقرمز میبینیم. البته وجود این دو سکانس ضرورتی نداشته و هیچ کارکرد دراماتیکی هم ندارد. با قرار دادن این سکانسها کارگردان میخواهد بگوید که «صمد» همچنان شخصیت اصلی فیلم اوست که این امر صحت ندارد. از سوی دیگر سکانسهای پر پرسوناژ، سنگین و پرحجم با انبوهی از سیاهیلشکرها اگرچه بر زیبایی و جذابیتهای فیلم میافزاید اما هیچیک کمکی در پر کردن ضعفهای شخصیتپردازی و حفرههای فیلمنامه نمیکند.
تداوم این داستان پس از دستگیری و تحویل «ناصر خاک زاد» به مراجع قضایی ضرورتی ندارد و سکانس اعدام بر خشونت در فیلم میافزاید اما ورود به این بخش دو کارکرد نادرست را به همراه میآورد. یک اینکه، بار دیالوگهای شعاری فیلم را که از ابتدای فیلم دیده میشود به اوج میرساند؛ و دیگر اینکه فیلم را از ریتم میاندازد. از سوی دیگر در بخش دوم فیلمنامه مخاطب باشخصیت منفی فیلم همزادپنداری میکند. به نظر میرسد فیلم قصد دارد به تطهیر یک قاچاقچی و تولیدکننده شیشه بپردازد و از مخاطب در سینما برای آنها اشک بگیرد و ترحم مخاطب را برانگیزد. سازنده به مقوله آسیبشناسی میپردازد و عنوان میدارد که تمام قاچاقچیان و موادفروشان عمده در شهر معلول شرایط جامعه هستند و به دلیل مشکلات خانوادگی خلاف میکنند پس مستحق این مجازات نیستند.
فیلم «متری شش و نیم» شروعی متفاوت دارد و با شکلی نمادین به پایان فیلم اشاره دارد. فیلم بسیار محکم و طوفانی آغاز میشود. این آغاز محکم و نمادین با سکانسهای دستگیری معتادان و جمعآوری آنها جدای از مفهوم و هدف فیلمساز تا پیش از ورود به بخش دوم بسیار خوب پیش میرود؛ اما این شروع زمانی میتواند موفق باشد و در اوج بماند که در ادامه نیز با داستانها، شخصیتها و ضربآهنگی مناسب تکمیل شود و ادامه پیدا کند؛ اما پس از بازجویی و دستگیری «ناصر خاک زاد» بهیکباره فیلم از ریتم میافتد. گویا کار تمامشده و دیگر داستان چیزی برای گفتن ندارد. البته اگر فیلم با دستگیری و تحویل «ناصر خاک زاد» به مقامات قضایی به اتمام میرسید بیشک ریتم فیلم و ضربآهنگ آن حفظ میشد؛ اما ریتم کند، کشدار و سنگین این بخش از داستان ارزش و موفقیتهای بخش آغازین و میانی فیلم را نیز بیاثر میکند.
تکرار سکانسهای استثنایی فیلم که به آن اشاره شد نیز دو کارکرد مثبت و منفی را در فیلم دارد. این سکانسها، لانگشاتها و زوایای «های انگل» دوربین از تجمع معتادان برهنه و شستشوی آنها و یا پاشیدن آب به معتادان در زندان اگرچه یادآور سکانسهای مشابهی از فیلم «فهرست شینگلر» است و بهنوعی سازنده جوان فیلم «متری شش و نیم» از آن سود جسته، اما با تکرار بیشازحد ارزشهای اولیه خلق چنین نماهایی را از بین میبرد. به نظرمی رسد کارگردان مقهور بهکارگیری سکانسهای فوق شده و میاندیشد که نمایش آن باعث میشود تا ضعف فیلمنامه و ریتم فیلم را پوشانیده شود درحالیکه این تکرار نتیجه عکس داده است. «سعید روستایی» بهقدری مقهور این سکانسها است که برای کاهش زمان فیلم حاضر نیست تا بخشی از این سکانسها که در جایجای فیلم تکرار میشود را حذف کند. یکی از علل طولانی شدن فیلم در کشدار بودن سکانسهای مذکور است. همچنین درگیریهای لفظی میان (ناصر و صمد) و (صمد و همکار پلیس او «حمید») و تکرار آن نیز باید برای اکران عمومی حذف شود.
سعید روستایی با توجه به اشراف و شناختی که بر موضوع معتادان و وضعیت حاشیهنشینان دارد چنین سوژهای را برگزیده است. اگر نگوییم که این جنس از کار تنها قابلیت و توانایی فیلمسازی او بهحساب میآید میتوان گفت که این جنس از کار شگرد ویژه و خاص او است. البته این نکته را نیز نباید فراموش کرد که تاکنون فیلمی خارج از این چارچوب توسط سعید روستایی هرگز نوشته، کارگردانی و دیده نشده است. او سال گذشته نیز فیلمنامه دیگری با موضوع معضلات حاشیهنشینان تهران به نام «سد معبر» نوشته بود. این فیلم نیز میکوشید به مشکلات و معضلات اجتماعی این قشر از جامعه بپردازد. در آن فیلم هم شاهد چندپاره بودن فیلمنامه و شخصیتپردازیها بودیم. در داستان قاسم و دستفروش سعید روستایی خست عجیبی در بیان شخصیتپردازی دستفروش و جایگاه اجتماعی و مذهبی او داشت بهطوریکه علل بازگرداندن پول به صاحب اصلی و پذیرش همه مصائب و مکافات عمل ناشی از آن برای مخاطب باورپذیر نبود. این نوع از شخصیتپردازی و ضعف فیلمنامهنویسی در فیلمنامههای «ابد و یک روز» و نیز «متری شش و نیم» هم دیده میشود.
فیلمنامهنویس برای اینکه ضعف مهم شخصیتپردازی و چندپاره بودن و دیر آغاز شدن داستان اصلی آثارش را بپوشاند همواره به سراغ نگارش دیالوگها، تکه کلامهای خاص و مرسوم خودش و نیز دیالوگهای پینگپنگی میرود. البته در فیلم «متری شش و نیم» بهطور خاص بهجز موارد ذکرشده به سراغ سکانسها و زوایای لانگ شات پرطمطراقی هم میرود تا ذهن مخاطب را از جزئیات فیلمنامه دور کند. این الگویی است که روستایی برای فیلمها و فیلمنامههایش در پیش میگیرد. تمام شخصیتهای داستانهای سعید روستایی عصبی هستند و فضای آثارش را متشنج میکنند. این رویکردی است که در کنار نحوه ادای دیالوگهای شخصیتها، ذهن مخاطب را از بههمریختگی فیلمنامههایش دور میکند، شیوه بازی که بازیگران شخصیتهای «مرتضی و محسن» با بازیهای «پیمان معادی و نوید محمد زاده در فیلم ابد و یک روز»، «قاسم (حامد بهداد) در فیلم سد معبر» و شخصیتهای «حمید و ناصر خاک زاد» و بازهم با بازیهای هیستریک «پیمان معادی و نوید محمد زاده در فیلم متری شش و نیم» از آن سود جستهاند؛ اما در فیلم مذکور حتی با بازیهای عصبی بازیگران، حفرههای فیلمنامه پر نمیشود و سعید روستایی را ناکام میگذارد.
با توجه به موفقیت نسبی «سعید روستایی» در فیلم قبلیاش همه نگاهها به فیلم دوم او معطوف شده بود تا با خلق اثری به انتظارات ایجادشده پاسخ دهد؛ اما فیلم «متری شش و نیم» نتوانست این انتظارات را برآورده کند. سعید روستایی برای نیل به امر نیازمند نگاهی نو و تغییر رویکرد جدی به نگارش فیلمنامههایش است. فیلمنامه نخست روستایی صداقت بیشتری با مخاطب داشت اما فیلمنامه «متری شش و نیم» با مخاطب صادق نبوده و به ورطه شعارزدگی و تکلف افتاده است.