به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ اولین زن خلبان هلیکوپتر ایران پرواز خود را با موفقیت انجام داد. نام این زن سمیرا شبانی است. زن جوانی که زنانه تصمیم به پرواز گرفت ولی به قول خود مردانه از موانع گذر کرد.
او در این گفتگو از آرزوی پدرانه برای خلبان شدن او تا تجربه نخستین پرواز تک نفره و تاثیر جنسیتش بر حرفه خلبانی با خبرنگار برنا به گفتگو نشست که در ادامه میخوانید؛
خانم شبانی شما چند ساله هستید و در چه شهر و خانوادهای به دنیا آمدهاید؟
من متولد سال 65 در شهرکرد و بزرگ شده اهواز هستم. اما چند سالی است به شهرکرد بازگشتهایم و باز هم در آنجا زندگی میکنیم. پدرم فوت کردهاند و مادرم هم سواد ندارد و خانهدار است. من فرزند آخر خانوادهام و خواهران و برادرانم تفاوت سنی زیادی با من دارند تا اندازهای که برادرزادهها و خواهرزادههای من همسن من هستند! یکی از برادرانم کارمند است و برادران دیگر من ماشین سنگین دارند. یکی از خواهرانم معلم بازنشسته است و خواهر دیگرم هم حسابدار و مجسمهساز است. من هم در رشته هوانوردی تحصیل کردم.
از چه سنی پرواز را شروع کردید؟
من از سال 85-84 در دانشگاه و در رشته هوانوردی قبول شدم. از همان زمان عاشق پرواز بودم و وقتی وارد این رشته شدم برایم مسلم بود خلبانی بخوانم. در عین حال به ستاره شناسی هم فکر میکردم اما در نهایت خلبانی را ادامه دادم.
چرا اینقدر علاقه به آسمان و پرواز؟
پدر من علاقه زیادی به هواپیماهای جنگنده داشت و او اولین کسی بود که باعث شد به آسمان و پرواز علاقمند شوم. همیشه به من میگفت کاش تو میتوانستی خلبان جنگنده شوی! در آن زمان ما اهواز زندگی میکردیم و فقط دانشگاه تهران رشته هوا و فضا داشت. برای شهرستانیها خیلی سخت است که دخترشان را به شهر دیگری بفرستند و دانشگاه رفتن من مشکلات زیادی به همراه داشت. من به دنبال آرزوی پدر رفتم البته فکر میکنم همه کودکان دوست دارند خلبان شوند.
اما بیشتر پسر بچهها دوست دارند خلبان شوند و نکته جالب همین است که یک دختر به این شغل علاقه داشته و حتی پدرش مشوق او باشد...
پدر من همیشه دوست داشت من و خواهرانم خوی دخترانه نداشته باشیم. پدرم مکرر به من میگفت دوست دارم خلبان شوی، من هم به همین دلیل علاقهمند به این حرفه شدم.
چرا پدر، پسرهای خانواده را تشویق به خلبانی نمیکرد؟
احتمالا بُرش لازم روی آنها را نداشت! دخترها هم باباییاند و به همین دلیل حرفش روی من تاثیرگذار بود. از طرفی هم بچههای آخر بیشتر به پدر و مادر وابستهاند و تحت تاثیر آنها قرار دارند.
اصرار پدر برای اینکه خلبان هواپیمای جنگنده شوید به چه دلیل بود؟
شاید به این دلیل بود که ما در شهر اهواز زندگی میکردیم و جنگزده بودیم. او به دلیل آشنایی بیشتری که با جنگندهها داشت بیشتر این موضوع را تکرار میکرد. من هواپیما را تجربه کردهام اما پرواز با هلیکوپتر بیشتر از پرواز با هواپیما برای من جذاب و همینطور سختتر است.
شما با هواپیما هم پرواز کردید؟
بله. حدود دوسال پیش با هواپیمای آموزشی سبک پرواز کردم ولی هلیکوپتر جذابیت دیگری داشت. وقتی اولین بار سوار هلیکوپتر شدم قصدم صرفا تفریح بود. اطراف من هم خلبان هلیکوپتر زیاد بود و وقتی به من گفته میشد پرواز با هلیکوپتر سختتر است، تعجب میکردم و میگفتم مگر ممکن است هواپیما به این بزرگی را راحتتر از هلیکوپتر پرواز داد؟ اما حالا متوجه میشوم هلیکوپتر دنیای دیگری دارد. شروع کار با هلیکوپتر بسیار سخت است. هلیکوپتر میتواند در آسمان متوقف شود و امدادرسانی کند. همچنین هلیکوپتر توانایی تردد در مناطق صعبالعبور را داشته و چندین برابر بیشتر از هواپیما مانور دارد. عامه مردم تصور میکنند پرواز با هواپیما دشوار است اما بهنظر من و بسیاری از کسانی که تجربه کردهاند هلیکوپتر سختتر است.
شما در آینده قصد دارید خلبان هلیکوپتر باشید یا هواپیمای مسافربری؟
صددرصد قصد ماندن در حیطه خلبانی هلیکوپتر را دارم. هلیکوپتر در بخشهای مختلفی مثل هستهای، امدادی یا... مورد استفاده قرار میگیرد و من هم احتمالا در یکی از این بخشها فعالیت خواهم داشت.
کاپیتان و مربیهایی که با شما تمرین کردند چقدر در عملکرد شما تاثیرگذار بودند؟
سالهاست که کاپیتان ارگاسی، کاپیتان رجبی و کاپیتان مرادیان در مرکز شرکت هلیکوپتری ایران حدود 500 خلبان را برای اولین بار آماده پرواز تکنفره کردهاند. وقتی کاپیتان ارگاسی با من در پرواز همراه شد گفت: «دیگر از این به بعد نمیخواهم تو را دختر ببینم چون نگران میشوم.» اما بعد از چند پرواز به من گفت: «تو بسیار زیرک و باهوشی!» خب ما زنها حساسیتهایی داریم و گاهی من از برخوردهای جدی و تند کاپیتان ارگاسی ناراحت میشدم اما او به من میگفت دلیل برخوردهای من این است که تو زنانگیات را در زمان خلبانی و پرواز کنار بگذاری چراکه پرواز شوخی نیست.
گاهی، موقع هاور کردن (نگه داشتن هلیکوپتر در آسمان) ممکن است کنترل از دست خلبان خارج شود و هلیکوپتر با سرعت دور خود بچرخد! من یکبار در چنین موقعیتی قرار گرفتم و کاپیتان ارگاسی هم در هلیکوپتر بود. آنقدر هول شده بودم که به کاپیتان گفتم: «نمیتوانم، کمکم کنید» و او با صدای بلند سرم فریاد کشید و گفت: «کمکت نمیکنم، یا کنترل کن و یا خودت را بکش!» بعد از فرود رو به من گفت: «تو وارد این عرصه شدهای و یا باید از فردا مثل بقیه خلبانان مرد رفتار کنی و ترسو نباشی یا برای همیشه این کار را کنار بگذاری.» و من ترس از پرواز و اتفاقاتی که در آسمان امکان رخ دادنش وجود دارد را کنار گذاشتم. کاپیتان ارگاسی و رجبی برای موفقیت من بسیار زیاد به من کمک کردند.
ما یک دوره زمینی هم گذراندهایم که کاپیتان مرادیان کمک بسیار بزرگی در این دوره به ما کرد. مسئولیتهای ما گردن ایشان بود و ایشان هم که از بازنشستگان ارتشاند و بسیار شرافتمندانه رفتار میکردند.
در حال حاضر راههای زیادی برای رفتن دارم اما همین پرواز تک نفره را بسیاری فکر نمیکردند که بتوانم انجام دهم و همه میگفتند مگر ممکن است به یک خانم هلیکوپتر بدهند تنهایی پرواز کند؟
در لحظهای که توانستید هلیکوپتر را بلند و به تنهایی پرواز کنید چه احساسی داشتید؟
زمان پرواز با هلیکوپتر دو پا و دو دست باید هماهنگ با هم کار کنند و آنقدر این هماهنگی سخت است که نمیشود به چیز دیگری فکر کرد. حتی در آن لحظات نتوانستم به پسر سه سالهام که عاشقش هستم فکر کنم! اما در همان روزی که هاور کردم بعد از پایین آمدن از هلیکوپتر، فقط با صدای بلند جیغ میکشیدم و استاد ارگاسی برای من دست میزد و من را تشویق میکرد! مربیانم وقتی میدیدند چقدر مصمم برای یادگیری هستم و برای بهتر شدن تمام تلاشم را میکنم به من میگفتند آقای شبانی! یا آقای سمیرا! و میگفتند تو مردانه مبارزه میکنی تا یاد بگیری.
نظامیان ارتشی دورههای روانشناسی میبینند و به خوبی میدانند با هر کس چگونه رفتار کنند؛ گاهی شخصیت دانشجویان را خرد میکنند گاهی هم به اقتضای زمان انرژی مثبت زیادی میدهند. بعضی وقتها من با شنیدن حرفهای دیگران ناامید میشدم اما کاپیتانهای من با وجود برخوردهایی که داشتند همیشه به من امید میدادند.
وقتی شما را «آقای شبانی» صدا میزدند بهعنوان یک زن که با تلاش خود از تمام سختی های این راه گذر کرده بود و به موفقیت رسیده بود ناراحت نمیشدید؟
نه! شاید اگر کسی حرفهای من را بشنود میگوید من خانمها را زیر سوال میبرم اما واقعیت این است که در کشور ما همیشه برای قدرت دادن به بچهها گفته میشود سعی کن مثل یک مرد باشی! این به معنای ضعیف کردن خانمها نیست. شاید گفتن جمله «مثل یک مرد باش » به این دلیل است که این جمله ربطی به موضوع جنسیت ندارد بلکه منظور انسان بودن است.
هزینه آموزش پرواز هلیکوپتر گران است؟
زمان ما این آموزش ارزانتر بود اما در حال حاضر خیلی گران شده است. شرایط زمان ما فرق داشت و قیمت ارز هم مثل الان نبود.
کدام شاخه کاری با هلیکوپتر را بیشتر دوست دارید؟
پرواز روی آب و امداد و نجات را خیلی دوست دارم و این دو برای من زیباترین پرواز هستند. امید دارم در بخش امداد بتوانم حضور داشته باشم.
گفتید مادر یک پسر 3 ساله هستید و بهطور حتم خانواده نگران سلامت شما هستند، ممانعت برای حضور شما در مسیر یادگیری پرواز و خلبانی از سوی خانواده و همسر نبود؟
خیلیها مخالف بودند که من با داشتن بچه کوچک وارد این حرفه شوم اما اگر من قدمی برداشتم اول از همه برای این بوده که پسرم «عرشان» به من افتخار کند. مادر من بیسواد بود و این مسئله من را گاهی اذیت میکرد. میخواهم وقتی عرشان درباره من صحبت میکند پر از افتخار باشد. البته من عاشق مادرم هستم و اینکه مادرم سواد نداشت دلیلی بر بیعشقی من نسبت به او نیست ولی دلم میخواهد پسرم مادرش را قوی و پرتلاش بداند و همین را الگو راه خود کند.