کمتر پیش میآید که فصل دوم هر اثر نمایشی چه در سینما و چه در تلویزیون از فصل قبلی موفقتر بوده باشد. در حقیقت موفقیت فصل اول است که بهانهای میشود تا فصل جدید و در واقع داستانی ادامه پیدا کند.
فیلم «تگزاس» در ورژن اول اگرچه در بحث قصه و تولید، اثری متوسط بود اما به لطف بازیهای خوب و بالاتر از حد متوسطش و البته موقعیت روایت داستان به لحاظ جغرافیا توانست تماشاگر خوبی را به سالن سینما بکشد. قطعا شرایط طوری بود که عوامل تولید تصمیم بگیرند «تگزاس 2» را با نگاهی فکورانهتر ساخته و روی پرده سینما ببرند.
اصولا در فیلمهایی که در سینمای بدنه ساخته میشوند نه تماشاگر، نه کارشناسان و منتقدان و نه حتی خالقان خود اثر به دنبال خلق یک اتفاق هنری نیستند بلکه در نگاه اول جذب تماشاگر و در نگاه دوم و شاید مهمتر از نگاه اول، بازگشت سرمایه و بیزنس است که از درجه اهمیت بالاتری برای صاحبان فیلم برخوردار است.
فیلم سینمایی «تگزاس» به لحاظ فضا و روایت قصه در کشور برزیل صاحب تماشاگر خوبی بود اما در فصل جدید و در «تگزاس 2» مشخصا گروه سازنده با تفکر بیشتر و البته مدت زمان بیشتر شوتینگ این اثر را تولید کردند. در «تگزاس 1» به وضوح میتوان حدس زد که زمان ناکافی به کیفیت کار همه بخشها به خصوص بازیگری و کارگردانی لطمه زده اما در فصل دوم یعنی «تگزاس 2» پرواضح است که زمان کافی در به دست آمدن شوخیها و خلق شدن سکانسهای مفرح و کمدی بسیار مشهود است.
قبل از اینکه زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی در این فیلم قابل بررسی باشند باید به سراغ ضلع سوم این مثلث یعنی بازی مهدی هاشمی برویم که انصافا یکی از متفاوتترین بازیهای کارنامهاش را در این فیلم ارائه داده است.
اینکه بازیگری در موقعیتی از فیلمسازی بدون توجه به نوع اثر و ژانرش بازی بالاتر از حد و اندازه کارهای قبلیاش انجام دهد نشان از آن دارد که میشود حتی در فیلمی برای سینمای بدنه هم بازیگر تمام قواعد بازی را رعایت کرده و بدون شلنگ تختههای مرسوم کمدیهای سخیف یک کاراکتر طناز و و جذاب را از دل یک شخصیت کمدی دربیاورد.
مشخصا مهدی هاشمی در فیلم «تگزاس 2» بهرغم موقعیت نقش، بازی مراقبت شدهای دارد او پس از سالها تجربه در عرصه بازیگری خوب میداند برای از قالب بیرون نزدن یک نقش در کنار بازی دو بازیگر از پیش تعریف شده (پژمان جمشیدی و سام درخشانی) باید اینگونه بازی کند تا هم موقعیتهای کمیک فیلم لطمه نزند و هم کاراکترش را با بامزگیهای بر دیگر شخصیتها در جای خوبی حفظ کند.
سام درخشانی و پژمان جمشیدی که این روزها به عنوان یک زوج کمدی در سینمای ایران شناخته می شوند و محصول سریال «پژمان» سروش صحت هستند تا وقتی که مسیر اشتباهی را طی نکنند قطعا برگ برنده هر فیلمسازی در سینمای بدنه می شوند و در حقیقت با یک داستان متوسط هم می شود از این زوج تا اطلاع ثانوی حداقل پول درآورد.
سام و پژمان بسیار باهوش در فیلم جدید اطیابی مکمل هم هستند و قرار نیست هیچ کدام در اندازه های خودشان درشت تر دیده شوند و این رمز پیروزی آنها در دل فیلمی است که بی شک براساس نوع و جنس بازی آنها ریخته شده است.
اما در کنار این مثلث طناز، کمدی ژاله صامتی که در چند سال اخیر رنسانسی در کار او محسوب می شود از اتفاقات ویژه این فیلم است. صامتی حتی در یک فیلم فانتزی هم می تواند خالق لحظاتی رئالیسه باشد. در واقع او این توانمندی را دارد در فضایی که بازیگران، کارگردان و قصه با تماشاگر قراردادی در باورشان به لحاظ فانتزی دارند ایفاگر نقشی باشد که گویا برشی از زندگی است.
سال ها بازی در عرصه تئاتر و شناخت ژانر و کاراکتر به صامتی این قدرت تشخیص را داده است که می تواند اندازه های این نقش را در مختصات منطقی جلوی دوربین ببرد و هرگز دچار خروج از بازی های مرسوم نگردد. بی شک صامتی یکی از بهترین بازیگران سینما و تئاتر این مملکت است که با مراقبت از شیوه بازیگری اش در تمام این سالها نموداری با کارنامه قابل قبولی از خود جای گذاشته است.
فیلم اطیابی در فصل دوم اتفاقا کارگردانی شده است و مشخصا لحظات و موقعیتهای فیلم حداقل در مقام یک فیلم از سینمای بدنه از سطحی قابل قبول برخوردار است. نه فیلم از تماشاگرش میخواهد به عمق برود و نه عمقی بر فضای فیلم حاکم است، همه چیز در حد یک داستان متوسط با بازیهای بامزه است.حتی بهرنگ علوی با گریم خاصش و صدای ویژهای که برای این نقش در نظر گرفته است به اندازهای که نیاز است بازی میکند نه اضافی از آنچه باعث شود او در این فیلم درشتتر از آنچه باید دیده شود. میتوان حدس زد بخشهایی از بازی علوی از فیلم حذف شده اما همه اینها در حد حدس است نه بیشتر.
تماشاگر با فیلم میخندد و این همه خواسته سازندگان است و البته بازگشت سرمایه که در حد مطلوبی اهداف فوق مهیا شده است.