به گزارش گروه اجتماعی برنا؛ این موضوع که هر مطلب و یا اتفاق بد در پی خود شاید خیریت و یا اتفاقات خارق العاده و خوبی داشته باشد در برخی موارد اثبات شده است و اگر بخواهیم خوشبینانه نگاه کنیم شاید در پشت برخی بیماری ها نکات مثبتی دیده شود.
سایکو پث یا بیماری روانی
سایکو پث یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی، یک بیماری روانی تلقی می شود که تبعیت فرد از نُرمهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد.
جالب است بدانید؛ فرد سایکو پث، تمایل دارد اصول را زیر پا بگذارد، بدون توجه به عواقب رفتار کند و نسبت به دیگران، جور دیگری به نظر برسد.
بیماران روانی معمولا دروغ میگویند، که گاهی آنها را به دردسر میاندازد!
البته این که شما، مهربانترین فرد در میان خانواده یا گروه دوستان تان نیستید، دلیل نمیشود یک فرد روانی باشید!
اما یک سری ویژگیهای کلیدی وجود دارد که اگر با یکدیگر ترکیب شوند، میتوانند نشانگر سایکو پث یا روانی بودن شما باشند!
بیماریهای روانی که قدرت فوق العادهای به مغز شما میبخشند
مطالعات متعدد نشان داده که برخی از اختلالات روانی با خود نعمتها و قابلیتهای ذهنی را به ارمغان میآورند که هر انسانی آرزوی داشتن آنها را دارد و قابلیتهایی فراانسانی شناخته میشوند.
در ادامه قصد داریم شما را با برخی از بیماریهای روانی آشنا کنیم که همراه با خود قدرتهای فرا انسانی خارق العادهای را به ارمغان خواهند آورد.
اضطراب میتواند فرد را به شدت باهوش کند
ذهنهای مضطرب و مشوش همواره در حال سیر و سرگردانی هستند. فرد مضطرب برای یک بیدار شدن ساده و بیرون رفتن از اتاق نیز از قبل برنامه ریزی میکند و فکر میکند این موضوعات ساده ممکن است خطرات بالقوهای را بر سر راه او قرار دهند.
به عبارت دیگر در هر لحظه تئوریهای توطئه بسیاری در ذهن فرد مضطرب وجود دارد. اما این نوع تفکر، روشی جادویی برای مجبور کردن مغز به شکل دادن مسیرهای ارتباطی جدید است.
بطور مثال بر اساس مطالعاتی که بر روی یهودیان اشکنازی صورت گرفته، که میزان اضطراب در میان آنها بسیار زیاد است، این گروه قومی معمولاً ضریبهای هوشی بالایی دارند.
مطالعات دیگر نیز وجود رابطه بین ضریب هوشی و اضطراب را تایید کرده اند. روی هم رفته میتوان ادعا کرد که اختلالات اضطرابی ارتباط مستقیم و باورنکردنی با مهارتهای زبانی دارند.
همچنین مشخص شده افرادی که به اضطراب اجتماعی دچارند، همدردی بیشتری نسبت به سایرین دارند که به هوش عاطفی بالا و مهارتهای زبانی آنها دلالت دارد.
در مورد مهارت زبانی بالا در این افراد باید گفت؛ وقتی که فرد مضطرب میخواهد تمامی احساسات و افکار مضطربانهی خود را به زبان بیاورد، مغز مضطرب او باید تمامی ترس و نگرانیها را به یاد بیاورد که به قدرت یادآوری و حافظه بیشتر و مهارتهای تفکر انتقادی منجر خواهد شد.
سندروم توره میتواند دقت باورنکردنی را به ورزشکاران ببخشد
سندورم توره (Tourettes) معمولاً در فیلمها و سریالها به شیوهی نادرستی و به عنوان یک رفتار زننده و ادا کردن حرفهای رکیک بدون این که کنترلی روی آنها وجود داشته باشد به تصویر کشیده میشود.
اما مطالعات نشان داده که در ذهن افراد مبتلا به سندروم توره نبردی شناختی و بی پایان بین وسوسهها و تلاش برای کنترل کردن وسوسههای ناخوشایند وجود دارد.
این موضوع باعث میشود که فرد وقتی به صورت فعال در حال جدا کردن وسوسههای خوشایند از ناخوشایند است از قدرت شناختی بالایی برخوردار باشد و بر روی هر وسوسه خاص هزاران بار بیشتر از یک شخص معمولی تمرکز کند.
برخی از افراد مبتلا به این سندروم مانند تیم هاوارد، دروازه بان مشهور، میتوانند این وسوسهها را به شیوههایی فراانسانی کنترل کنند.
این همان چیزی است که باعث میشد دقت دیوید بکهام در زمین و شوت کردن توپ به سمت دروازه به مقدار بسیار زیادی افزایش یابد.
این اختلال در میان بسیاری از ورزشکاران مشهور دیده میشود که قدرت و دقت آنها را به شدت افزایش داده است.
افسردگی شما را خلاق خواهد کرد
بر اساس مطالعات موسسه کارولینسکا، افرادی که در زمینههای کاری که نیاز به خلاقیت بالایی دارد کار میکنند احتمال این که به افسردگی دچار شوند بسیار بیشتر است.
نویسندگان مشهور معمولاً خود را در اتاق هایشان حبس میکنند و تنها آشوب همه جانبهی درونیشان است که آنها را همراهی کرده و با آنها هم صحبت میشود، به همین دلیل این افراد معمولاً به افسردگی دچار میشوند یا هستند.
اگر چه نمیتوان افسردگی را ستود، اما نمیتوان تاثیرات خلاقانهی آن را نیز انکار کرد.
برای مثال ونسان ون گوگ آنقدر افسرده بود که گوشش را کند و برای معشوق سابقش فرستاد، اما میتوانست تمام افسردگیهای و افکار ناخوشایندش را در قالب هنر نقاشی بروز دهد.
همین موضوع نیز در مورد ادوارد مانش و تابلو مشهور «جیغ» صدق میکند.
ون گوگ و مانش تنها هنرمندانی نبودند که به افسردگی دچار بودند. چارلز دیکنز، ارنست همینگوی، ویرجینیا وولف، تنسی ویلیامز، سیلویا پلت، و شاید همهی نویسندگان اطرافمان به نحوی از اختلال افسردگی رنج میبردند. شاید بتوان ادعا کرد که بدون افسردگی هنری نیز وجود نداشت!
اختلال هویت تجزیهای میتواند احساس درد را در شما از بین ببرد
بیماری روانی «اختلال هویت تجزیه ای» (Dissociative identity disorder) معمولاً در فیلمها و سریالها به شیوهای گیج کننده و ناخوشایند به تصویر کشیده میشود.
در فیلمها افراد دارای این اختلال روانی معمولاً شخصیتهای جداگانه داشته و هر کدام از این شخصیتها با افکار متفاوت خود اتفاقات عجیب و غریب و باورنکردنی را در اجتماع رقم میزنند.
اما این بیماری در انجام دادن کارهای خطرناک و غیرمعمول خلاصه نمیشود. در واقع مغز این افراد تجربیات و احساسات ناخوشایند را با تغییر دادن ماهیت آنها سرکوب مینماید.
اما اخیراً روانشناسان دریافته اند که این روش در واقع راهی برای مقابله با شرایط ناخوشایند و نامطلوب روانی است.
بدین ترتیب شخص برای این که از درد و رنج عاطفی خلاصی یابد خود را شخصیتی دیگر فرض میکند.
اما در هر صورت این نوع اختلال یک اختلال روانی به شمار میآید، زیرا فرد شخصیتهای متقاوتی را به خود میگیرد که در واقع متعلق به او نیست.
زمانی که یک شخص مبتلا به این اختلال دچار تجزیه شخصیتی میشود، مغزش به طور کامل آنها را گول زده تا باور کنند که شخص دیگری هستند، بدون این که از دوران استراحت و خوشگذرانی ذهنی شان در کالبد یک شخصیت دیگر غیر از خود، کوچکترین خاطرهای به یاد داشته باشند.
بطور مثال زمانی که شخصی به نام ماری برای اجتناب از احساسات دردناک دچار دوقطبی شدن شخصیت میشود، دیگر خاطرات دورانی که شخصیت سوزان سکان هدایت رفتارهای او را بدست گرفته است را به یاد نخواهد آورد.
همچنین این اختلال ممکن است باعث شود که مغز فرد طوری رفتار کند که شخص احساس درد فیزیکی نیز نداشته باشد.
در واقع در چنین شرایطی این اختلال با تغییر هویت فرد باعث میشود که خاطرات ناگوارش را فراموش کند؛ چه آن خاطره آزار روحی از یک آزار جسمانی باشد و چه آسیب روحی از نجات از یک تصادف که نزدیک بوده باعث مرگ وی شود.
افرادی که در یک حادثهی تصادف یا واقعهی مرگبار بوده اند چنین تجربهای را درک خواهند کرد.
شخصیت دوقطبی میتواند شما را دارای قدرت مقاومت خارق العاده، همدلی شدید و قدرت بویایی بی نظیری کند
بر اساس مطالعات انجام گرفته افراد دارای اختلال شخصیت دو قطبی (Bipolar disorder) معمولاً دارای قدرت همدردی، معنویت و انعطاف بالایی هستند. همدردی چیزی است که در اعماق مغز ما رخ داده و باعث میشود که دردهای دیگران را حس کنیم و این حس در افراد دارای اختلال شخصیت دو قطبی نسبت به دیگر افراد بسیار قویتر است.
تاثیر پدیده «واقعی بینی افسرده کننده» که در بیماران دارای شخصیت دو قطبی باعث میشود که این افراد تصویر واقعی تری از دنیای اطرافشان داشته باشند و در دراز مدت این دیدگاهها و تصورات تکراری میتواند ان را انعطاف پذیرتر و مقاومتر سازد.
اتفاقی رخ میدهد و شما تجربیات و تصورات خاصی را خواهید داشت و در صورت تکرار این اتفاق، افراد دارای اختلال دو قطبی بودن شخصیت انعطاف و استقامت بیشتری در برابر این موضوع خواهند داشت. بیش از ۹۰ درصد افراد معنویت خود را منبع آرامش خود در مواجهه با دنیای پر از آشوب میدانند، اما افراد دارای اختلال دو قطبی شخصیت بیش از بقیه آرامش خود را در این حوزه جستجو میکنند.
این افراد به دلیل حسهای قوی معنوی خود در آرامشها و درمانهای معنوی قویتر و بهتر از دیگر افراد عمل میکنند.
از آن جایی که افراد دارای اختلال دو قطبی شخصیت عواطف و احساسات بسیار قوی دارند این موضوع در مورد حسهای دیگر نیز صدق میکند و برای مثال این افراد معمولا از حس بویایی بسیار قوی برخوردار هستند.
یکی از نشانههای اختلال دو قطبی شخصیت حساسیت شدید است و افراد دارای این اختلال معمولاً حساسیت شدیدی به بو دارند.
در واقع این افراد بوهایی که با اتفاقات و تجربیات خاص در ارتباط هستند را خیلی سریع تشخیص داده و با استفاده از این حساسیت میتوانند خاطرات بسیاری را به یاد بیاورند.
قدرتهای فراانسانی در افراد دارای شخصیت دو قطبی محدودیتهای ظاهری یک «مغز سالم» را نادیده میگیرند و این افراد میتوانند تجربیاتی داشته باشند که در یک انسان معمولی دیده نمیشود.
اختلال شخصیت وسواسی جبری باعث میشود حافظهی قدرتمندی داشته باشید
مطالعات انجام گرفته بر روی افراد شدیداً وسواسی نشان داده که بین به یادآوری سریع کلمات و میزان وسواس و اضطراب ارتباط وجود دارد.
در این مطالعه به مشارکت کنندگان در تحقیق ۳۲۰ کلمهی بامعنی و ۱۴۰ کلمهی بی معنی داده شد.
در ۲۸۰ کلمه تکرار شده تمامی گروهها نتیجهی مشابهی داشتند، اما افرادی که دچار «اختلال شخصیت وسواسی جبری» (Obsessive-Compulsive Disorder) بودند بسیار سریعتر و با دقت بیشتری کلمات را به یاد میآوردند.
انباشته کردن (ذخیره کردن) معمولاً پدیدهای است که در افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی جبری دیده میشود، اما این موضوع تنها در مورد اشیاء نخواهد بود.
«انباشته کردن خاطرات» نیز روشی دیگری از انباشته کردن است که معمولا در میان این بیماران دیده میشود.
این روش به صورت اجباری و به عبارت دیگر غیرارادی رخ میدهد، زیرا افراد مبتلا به این اختلال به صورت بیولوژیکی توجه بیشتری به جزییات ریز خاطرات و حافظه خود دارند که معمولاً در میان افراد عادی دیده نمیشود.
عصب شناسان پس از اسکن مغز افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری دیدند که بخشهایی از مغز این افراد که مربوط به یادآوری تکراری خاطرات بود نسبت به افراد معمولی بزرگتر است که به شکل گیری خاطرات بیشتری از اتفاقات گذشته منتهی میشود.
مطالعاتی که در دانشگاه ایروین انجام شده نشان میدهد که افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی اجباری دارای توانایی یادآوری اطلاعات فراتر از مغز یک انسان عادی هستند.
به عبارت دیگر زمانی که مغز یک شخصیت وسواسی در حال پردازش وسواس است میتواند هر چیزی که در مورد آن وسواس وجود دارد را به سرعت به یاد بیاورد.
اختلال کم توجهی- بیش فعالی میتواند شما را به یک نابغهی خلق تبدیل کند
افرادی که به اختلال کم توجهی- بیش فعالی (Attention deficit hyperactivity disorder) دچار هستند معمولاً قبل از خوردن صبحانه نیز ایدههای خلاقانهی زیادی خواهند داشت که از تمام ایدههای خلاقانهی یک فرد معمولی در تمام طول روز نیز بیشتر خواهد بود.
در واقع این اختلال باعث میشود که ریسک پذیری شخص افزایش یابد که به خلاقیت ذهنی فرد منجر خواهد شد.
اغلب این افراد به اشتباه به آرام و قرار نداشتن منفی و کمبود توجه متهم میشوند، اما آنها دلایل خوبی برای بی قراری و کم توجهی به مسایل اطراف دارند.
مغز افراد دارای اختلال کم توجهی- بیش فعالی هیچ بردباری در برابر چیزهای که علاقهای به آنها ندارد نخواهد داشت و بدون خستگی و آرامش در جهت تمرکز کردن بر روی چیزهایی که علاقه داشته و معمولاً دارای مقادیر بالایی ریسک هستند تلاش خواهد کرد.
به همین دلیل مغز متفکر همیشه ریسک پذیر بوده، نرمال بودن را به چالش کشیده و برای دیدن چیزها از زاویهای جدید باورهای عمومی را نمیپذیرد. اگر چه ممکن است در درس هندسه نمره بالایی دریافت نکند، اما بدون شک اولین دانش آموز در کلاس خواهد بود که میپرسد:
دلیل منطقی برای یاد گرفتن این مبحث چیست؟
مغز این افراد به جای این که مثل دیگر افراد به راحتی قبول کند که دو بعلاوه دو در نهایت چهار خواهد شد، به دنبال پیدا کردن راهکارها و پاسخهای خلاقانه میگردد.
این افراد معمولاً در شرایط بحرانی و خطرناک سریعتر تصمیم میگیرند به همین دلیل شانس بقای آنها در چنین مواردی نسبت به یک شخص عادی بسیار بیشتر است.
حتی این افراد در بسیاری از موارد قبل از این که از تصمیم خود شناخت کاملی داشته باشند به طور غیرارادی و ناخودآگاه عکس العملهای خلاقانه انجام میدهند.
نمیتوان عکس العملهای این افراد را پیش بینی کرد، زیرا آنها همواره از روشهای خلاقانه استفاده میکنند.
در واقع مغز افراد دارای اختلال کم توجهی- بیش فعالی مقدار بسیار زیادی به اتفاقات و محرکهایی که محیط اطراف به آنها وارد میکند وابسته است.
آنها همیشه در حال رویاپردازی و امتحان احتمالات در ذهن خود هستند به همین دلیل در حوزهی موسیقی و نویسندگی و کارهای دستی خلاقیت بسیار بالایی داشته و معمولاً موفق هستند. تاریخ نیز نشان داده که افراد دارای چنین اختلالی معمولاً افراد موفقی در کار بوده اند.
از افراد سرشناس مبتلا به این اختلال میتوان به لرد بایرون، کورت کوبین، جاستین تیمبرلیک، ویل اسمیت و مایکل فلپس اشاره کرد.
اختلالات روان پریشی میتواند مهارت باورنکردنی در حل مسائل ریاضی به شما بدهد
بر اساس مطالعات انجام گرفته در دانشگاه ریکیاویک ایسلند، بسیاری از افرادی که از تواناییهای خارق العادهای در زمینهی حل مسائل ریاضی برخوردارند، دارای جنبههایی از بیماری روان پریشی هستند. به عبارت سادهتر در میان دانشجویانی که در این دانشگاه حضور داشته و بهترین نمرات را در دروس ریاضی دریافت کرده بودند نشانههای مشترکی از بیماری روان پریشی دیده میشدو بسیاری از استادانی که در زمینهی حل مسائل ریاضی از دیگران برتر بودند سابقهی بستری شدن در بیمارستانهای روانی را داشتند. جان نَش یکی از سرشناسترین ریاضیدانان دوران ما، از اختلال اسکیزوفرنی رنج میبرد.
درک تصویری نابهنجار نش به مغز او اجازه میداد که ریاضی را از دیدگاهی ببیند که هیچ معلم یا استاد ریاضی نمیتوانست تصور آن را بکند. زندگی نش در فیلم «ذهن زیبا» (A Beautiful Mind) در سال ۲۰۰۱ با هنرمندی راسل کرو به تصویر کشیده شد. این فیلم نشان میداد که افراد دارای توانایی خارق العاده در حل مسائل ریاضی، جنبههایی از دیوانگی، جنون و اسکیزوفرنی را در خود دارند. در واقع نورونهای مغز افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، درک تصویری بسیار متفاوتی پیدا میکنند و البته در برخی از موارد میتوانند واقعیت را طوری تغییر دهند که به نتایج مثبت و خوشایندی منتهی شود و این همان چیزی است که ریاضیدانان در استقرا و نتیجه گیریهای ریاضی به آن نیاز دارند.
اوتیسم میتواند شخص را به یک شخصیت دانا با ظاهری عقب افتاده تبدیل کند
وقتی که به اوتیسم فکر میکنید شاید اولین چیزی که به ذهنتان بیاید فیلم «مرد بارانی» (Rain Man) با حضور تام کروز و برادر اوتیسمی اش داستین هافمن باشد.
در واقع هوشی که هافمن در فیلم در زمینهی خواندن کارتهای بازی دارد در میان بیماران اوتیسمی چیز غیرطبیعی نیست. معمولاً ۱۰ درصد از افراد دارای اختلال اوتیسم در زمرهی افراد با هوش خارق العاده در زمینهای خاص قرار میگیرند.
در واقع مهارت ریاضی این افراد حتی دانشمندان را نیز متحیر کرده است.
بر اساس مطالعات گستردهای که در دانشگاه کمبریج صورت گرفته، افرادی که در حوزهی علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضی فعال هستند نسبت به افراد شاغل در دیگر حوزهها نشانههای ابتلا به اوتیسم بیشتری داشته اند یا به عبارت بهتر در طیف آزمایشی اوتیسم نمرات بالاتری را بدست آورده اند.
اگر چه این افراد را نمیتوان اوتیسمی نامید، اما احتمال این که اختلال افسردگی شیدایی را تجربه کرده یا بکنند بیشتر از سایر افراد خواهد بود