به گزارش خبرگزاری برنا؛ حجتالاسلام والمسلمین سیدابراهیم معصومی- عضو هیات مدیره انجمن علمی مهدویت حوزه و استاد دانشگاه - در یادداشتی به جریان سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین(ع) و علت وقوع عاشورا به صورت سلسهوار پرداخته است.
در بخش چهارم این یادداشت آمده است:
۱) تبدیل خلافت به سلطنت
با پایهگذاری اولین انحراف که در سقبفه به وجود آمد جامعه اسلامی روند سقوط خود را از جامعه آرمانی به سمت جامعه جاهلی آغاز کرد. پس از غصب خلافت از سال یازدهم هجری ارزشهای اصیل و ناب رنگ باخته و ارزشهای جاهلی از درون جامعهای که تازه با معارف اسلامی آشنا شده بودند سر بیرون آورد. پیامبر اسلام در طول ۲۳ سال رسالت خود از دل جامعه کهنهپرستی و قهقرایی، جامعه اسلامی نویی را پدیدار کرد که مدینه فاضلهای برای رشد و تعالی تمامی بشریت بود، اما با ایجاد انحراف در آن، مدینه فاضله جای خود را به مدینه جاهله و گفتمان امام و امت جای خود را به پادشاه و رعیت داد. جامعهای که در آن فقیر و غنی یکسان بودند به فراموشی سپرده شد و گفتمان ارباب رعیتی، فقیر و غنی، عرب و عجم، قریشی و غیرقریشی، عرب شهری و عرب بادیهنشین و... رواج پیدا کرد.
این سیر در دوره خلفاء ثلاث به صورت شیب ملایم به سمت سراشیبی پیش رفت و زمانی که امام علی (ع) خلیفه مسلمانان شد تقابل شدیدی از طرف شهروندان درجه یک که در دو دهه قبل به وجود آمده بود صورت گرفت و در نهایت گوی خلافت به سمت خاندان اموی چرخید و آنها در طول نود سال حکومت زخمی عمیق بر پیکره مدینه فاضله پیامبر زدند که باعث شد عباسیان به مدت شش قرن سوار بر خلافت سلطنتوار شوند و اثرات آن هنوز هم در جامعه اسلامی هویداست.
با مطالعه تاریخ روشن میشود که اولین پایهگذار سلطنت در جهان اسلام معاویه است؛ همچنانکه خودش به این امر اعتراف کرده و میگوید: من اولین پادشاه هستم. چون قدرتی که وی در زمان خلیفه سوم کسب کرده بود و همجواری با کشور رم وی را به اشتباه بزرگی انداخت و استدلال میکرد که حکومت اسلامی در مقابل حکومت قیصر باید شوکت و جبروت داشته باشد تا مسلمانان را حقیر نشمارند به همین علت قصر سبزی در شام ساخت که زبانزد خاص و عام بود، روحیه اشرافیگری معاویه باعث شد از حکومت مرکزی و خلیفه زمان خود (امام علی (ع)) تبعیت نکرده و علم مخالفت بردارد و بعد از امام علی(ع) و امام حسن(ع) عملا پادشاهی خود را اعلام کرد.
زمانی که معاویه زمامدار مسلمانان شد، حکومت ماهیت اسلامی و ارزشی خود را از دست داد و عملا تبدیل به حکومت استبدادی و سلطنت محض شد، اما نظام مورد تأیید در اسلام نظام امامت و ولایت است. چون در نظام ولایی شخصی که در رأس حکومت قرار میگیرد به فکر خدمترسانی و کمک برای اعتلای اسلام است. اما در حکومت سلطنت کسی که پادشاه میشود دنبال هوا و هوس و مطامع دنیوی است همچنانکه معاویه بعد از آتشبس با امام حسن(ع) سخنرانی کرده و میگوید: من با شما جنگ نکردم که نماز بخوانید یا روزه بگیرید یا حج بهجا آورید و یا زکات دهید، زیرا میدانم شما این کارها را بهجا میآورید. من با شما جنگیدم تا بر شما حکومت کنم. این نشانگر آن است که حاکم به فکر دنیا و آخرت مسلمین نیست.
لذا معاویه برای مشروع جلوه دادن سلطنت خود به جعل روایات و احایث و داستانسراییهای کاذب از قول پیامبر(ص) در وصف خودش و همچنین تولید اندیشه مرجئه پرداخت، وی تلاش کرد رویه سلطنت را در زمان حیات خود بهوسیله زر، زور و تزویر به صورت موروثی تبدیل کند. لذا از بزرگان جامعه اسلامی برای یزید به عنوان خلیفه بعد از خود بیعت گرفت و عملا خلافت و سلطنت اموی و در دورههای بعدی (عباسیان) به شکل موروثی تبدیل شد.
در فضای سنگین حکومت امویان، امام حسین (ع) که بدعهدی معاویه با برادرش امام حسن(ع) را تجربه کرده بود، زیر بار بیعت با یزید نرفت تا مهر تأیید بر سلطنتی که معاویه درست کرده بود نزند و تأیید نکردن سلطنت یزید منجر شد که امام حسین(ع) به ظاهر در کربلا به شهادت برسد، اما پایههای سلطنت امویان را لرزاند و حدود نیم قرن بعد با شعار «الرضا من آل محمد» تخت سلطنت امویان فروریخت.