به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری برنا؛ شناخت آسیبهای اجتماعی درون هر جامعهای نیاز به تحقیق، پژوهش و شناخت ریشههای آن آسیب دارد. در واقع تا زمانی که بسترهای به وجود آمدن آسیب مورد بحث و بررسی قرار نگیرد نمیتوان تحت هیچ شرایطی در خصوص مبحثی چون بروز آسیب اجتماعی اظهار نظر کرد.
طی چندسال اخیر با توجه به اهمیت مبحث آسیبهای اجتماعی و دربرگیری آن شاهد پژوهشها و تحقیقات فراوانی بودهایم به شکلی که مباحثی چون فقر، خودکشی، کودکان کار و خیابان و مسائلی از این قبیل به صورت جدی مورد توجه قرار گرفتهاند و آسیبشناسان نیز نتایج تحقیقات خود را در اختیار دستگاههای اجرایی و مسئولان برای مرتفع ساختن آن گذاشتهاند. اما مبحثی که همواره مغفول مانده موضوع به سرانجام رساندن این پژوهشها و تحقیقها در قالب عملی کردن است یعنی در راستای پژوهشهای صورت گرفته طرحهایی نیز داده شده که با به ثمر رسیدن این طرحها به راحتی میتوان آسیبهای موردنظر را ریشهکن کرد.
شهلا کاظمیپور، جامعهشناس، جمعیتشناس و استاد دانشگاه، در خصوص دلایل اجرا نشدن طرحهای حاصل از پژوهشهای فراوان که صورت گرفته به خبرنگار برنا گفت: قبل از هرچیزی باید گفت متولیان امور که باید به چنین طرحهایی بها بدهند دچار نوعی از بیخیالی شدهاند. یعنی میبینند و میشنوند و همواره ادعا دارند که میتوانند موضوعات مرتبط با آسیبهای اجتماعی را ریشهکن کنند اما در انتها هیچگاه به ادعاهای خود جامه عمل نمیپوشانند.
او ادامه داد: مبحث دیگر نبود هدف در این خصوص است. پژوهشها و تحقیقاتی که مرتبط با بروز آسیبهای اجتماعی و یا ناهنجاریهای موجود صورت میپذیرد تا مرحله قبل از اجرا به صورت هدفمند انجام میشود اما زمانی که قرار است به مرحله اجرا برسد شاهد هستیم هیچگونه هدفی برای آن تعیین نشده در نتیجه به مرحله عمل نمیرسد.
این جمعیتشناس با بیان اینکه برنامهریزی برای به اجرا درآوردن طرحی فقط براساس پژوهشهای موجود است، اظهار کرد: متاسفانه مبنای انجام فعالیتها در کشور ما بیبرنامگی است و قرار نیست برای به سرانجام رسیدن هر موضوعی برنامهای جامع و مدون را تهیه و تدوین کنیم. در واقع برای مسئولین اجرایی هنوز تببین نشده تعیین برنامه در قالبهای مختلف و در بازههای زمانی کوتاه و بلند موجب رشد و توسعه و از بین بردن معضلات و آسیبهای اجتماعی میشود.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که بیبرنامه بودن فقط در بین مسئولین است یا خیر؟ عنوان کرد: بیبرنامه بودن فقط مختص مسئولین اجرایی در سازمانها و ارگانهای مختلف نیست بلکه در تمامی بنیانهای موجود در اجتماع ما مانند جمله خانواده، محیطهای آموزشی و بهصورت کلی سطوح خرد و کلان بیبرنامه بودن اشاعه یافته. این بیبرنامگی در نهایت منجر به روزمرگی و اهمیت ندادن به آینده شده است.
کاظمیپور در ادامه با اشاره به تبعات رواج روزمرگی در میان افرادی که در یک اجتماع زندگی میکنند نیز خاطرنشان کرد: تبعات این موضوع در بین افراد مختلف متفاوت است و نمیتوان گفت اشاعه روزمرگی بهصورت یکسان تمامی اقشار و طیفهای مختلف را مورد آسیب قرار میدهد برای مثال اگر فردی فعالیتهای خود را بهصورت روزمره انجام دهد آسیبهای موجود فقط به خود شخص لطمه وارد میکند اما اگر مسئولین به این شیوه فعالیتهای خود را دنبال کنند و روزمرگی را در اولویت کارهای خود قرار دهند مردمان یک اجتماع بزرگ را تحت تاثیر قرار میدهند و به راحتی میتوانند چالشهای بزرگی را به وجود آورند که چیزی جز افزایش آسیبها و مشکلات را در پی ندارد. پس به همین دلیل است که میگوئیم باید برنامههای مختلف در شکلهای گوناگون به صورت مستمر تهیه و تدوین شود.
این جامعهشناس در پاسخ به این سوال که دستگاههای متولی امر به چه صورت میتوانند میزان روزمرگیها را کاهش دهند، بیان کرد: قبل از هر چیزی تمامی مسئولین چه در سطوح بالا و چه در پائینترین سطح مدیریتی باید بدانند در قبال این مردم مسئولند و برای انجام رسالتی که برعهده آنها گذاشته شده در این پست و مقام قرار گرفتهاند؛ پس مهمترین موضوع تغییر در نحوه اجرای فعالیتهاست یعنی تمامی کارها معطوف به خدمات رسانی به مردم و از سر راه برداشتن مشکلات و معضلات آنها باشد. البته باید گفت لازمه این دو مبحث چیزی نیست جز برنامهریزی مستمر و مدون که باید در اولویت قرار گیرد.
وی در پایان تاکید کرد: اگر این دو موضوع به صورت دقیق و صحیح اجرا شود باور کنید قسمت عظیمی از آسیبها و پدیدههای ناهنجار در این جامعه از بین میرود.