دلداده ی قلم، شیخ حسن حجّتی گیلانی

|
۱۳۹۸/۰۸/۰۵
|
۱۸:۰۸:۱۷
| کد خبر: ۹۱۶۸۷۷
دلداده ی قلم، شیخ حسن حجّتی گیلانی
استناد به قانون مداری و وارد نمودن علمای طراز اول در این ماجرا، انتخاب حجّتی به عنوان یک چهره ی فرهنگی و تبلیغی و روحانی قانون مدار این خطّه بود که در این الگو نه عطری از خشونت به مشام می رسد و نه ضایعه جبران ناپذیر دو قطبی گری مشاهده می گردد.

به گزارش برنا از گیلان ؛ شهامتش اجازه ی کرنش در برابر زور نمی داد اما برای ستاندن حق، زور گویی نیز نمی کرد نمونه ایستادگی و تدبیر ایشان در ماجرای تغییر خط از فارسی به انگلیسی شاهد گویایی بر این مدّعاست، خلاصه بخواهم صفتی برایش به کار برم زیباترین لقب این است حجتّی مردی آداب دان بود.

به نام حکیم حکمت آموز

علم نوری است و بر جایگاهی منزل می کند که خانه ی بی آلایشی و بی رنگی باشد(أَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّه ُ فِى قَلْبِ مَنْ یَشآءُ.)؛ این خانه مهیّا نگردد جز با هجرت و عبور از هر گونه رنگ تعلّق تا فقط و فقط به رنگ خدا در آید و هیچ رنگ دیگری در آن جای نگیرد (القَلْبُ حَرَمُ اللهِ فَلا تُسْکِنْ فِی حَرَمِ الله غیَرَ الله)

در این راستا در طول اعصار علمای راستین و مبلّغین بی ادعا با همین اصل اصیل گام در ره عشق بازی با معبود نهادند و در این سفر، به خدا آباد دست خلایق را گرفته تا از این سُفره بی بهره نگردند

و امّا گیلان، زادگاه سرداران و سر بداران است اینجا دیار مبارز آزادی خواه، میرزا کوچک جنگلی است.

گیلان، تبلور عرفان و معرفت، دیار بهجت فومنی است.

گیلان، پایگاه فقه و فقاهت، دیار محمدباقر شفتی و سَلّار دیلمی است.

گیلان، قلمرو حکومت والیان دادگستر، دیار صاحب قابوس، کیکاووس زیاری است.

گیلان، آسمانش ابری است اما دیار اخترشناسانی قدر همچون کوشیار گیلانی است.

گیلان، سرزمین معلمانی خرد ورز که دامانشان گهواره حرکت سازانی همچون شیخ صفی بوده، اینجا دیار شیخ زاهد گیلانی است.

گیلان، شهر فرهنگ و شعر و ادب، دیار حزین لاهیجی است.

گیلان، محل رشد پایه گذاران ترویج علم نوین، دیار محمد علی مجتهدی گیلانی است.

گیلان، مهد طبیبان و حکیمان، خاستگاه پزشکان جسم و جان مردمان، دیار سمیعی و بهزاد است.

گیلان، مدفن منادیان حقوق شهروندی و عدالت اجتماعی، دیار شیون فومنی است.

گیلان، آری همینجا، پشت درختان سر به فلک کشیده و بوستانهای لطیفش، زیر آبی دریا و سبزی زمینش، گنجهای مدفونی است که به زیر پای نا آگاهان، ریشه تنفسّیشان آرام آرام قطع می شود

آری گیلان، منطقه ای است که  در پس آسمان همیشه ابریش، نه یک خورشید بلکه هزاران خورشید آماده احیای جامعه و گرمابخشی فرهنگ و تمدّنند اما افسوس و هزاران افسوس خورشید پشت ابر دیده نمی شود

به مناسبت ۵ آبان و شصتمین سالمرگ مرد علم و تقوی، نماد وحدت سنّت و علم، جرعه نوش فضیلت و فقاهت، حجت الاسلام شیخ حسن حجتی گیلانی، قلمم را وا داشت تا از دفتر گنیجینه های پنهان گیلان زمین پرده بگشایم.

درباره ایشان هم کتابی نگاشته شد و هم از سوی برخی بزرگان خاطراتی نقل شده؛ امّا هدف من در این سیاهه، نگارش تاریخ گونه از سبک زندگی این خورشید درخشان شمال نیست؛ بلکه تورّقی در قلمرو فکری و عقیدتی ایشان است که نکات برجسته ای در ذهنم حکّاکی نمود که وی در حیات فرهنگی ۸۰ سال گذشته چه خوش منش میزیسته که در عصر امروز، دین مبین اسلام، تاوان بدفهمی، بدبیانی و متحجّرانه ی برخی مبلغیّن را می دهد که با رویکرد نگاه صفر و یکی به شریعت و احکام الهی و  خرافه گویی و داستان سرایی موجب وهن آیین و فاصله ی نسل جوان با ریشه های سست نشدنی اسلام می گردند.

  1. فرزند زمان

هوش و ذکاوت برای دانشمندان نقطه ی عطف موفقیّت در این عرصه می باشد؛ فرزند زمان بودن و از هنر و ذوق و سلیقه گوشه نشینی نکردن شاخصه ی مهّم اهل علم است.

حجتی خود را محدود به زیستن تکراری نکرد زمانی که طلّاب خود را با اطاله ی دروس سرگرم می کردند و پیمودن مسیر حجره و مدرسه و در دام خواب قیلوله و برخی مستحبات اسیر شدن را اصل جدایی ناپذیر طلبگی می دانستند؛ خود را به سرچشمه متّصل نمود و با بهره گیری از اساتید شاخص روزگار و هجرت از رشت به قم و نجف در عرض قریب به ۶ سال عالی ترین کتب حوزه تا مرحله ی اجتهاد را فرا گرفت؛ حجتی فهم دین را محبوس روضه خوانی نکرد تطبیق دانش با زندگی و نیاز روز مردم، نقطه ی مهم در دلبستگی و انس جامعه با او بود. دکتر جفرودی به نقل از دکتر معین می نویسد روزی که در کنار هم بودیم رادیو سروده ای تازه پخش کرد به محض اتمام حاج حجتی تمام شعر را از حفظ خواند، حافظه ی پر شور وی شور و شعف دو چندانی در معین به بار آورد،

حجّتی بیزاری از سیاست و نقد حاکمیّت را تابو نمی دانست و باوری بر تقدّس زدایی از منبر با بیان این مطالب نداشت؛ بلکه منبری را مقدّس می دانست که از بیان بیداد روزگار، حاکمیّت استبداد بلرزد.

او از درد مردم دیار رنج و برنج می گوید و استاندار وقت عتابش می کند اما چون کوه سخن می راند و در باد چون بید نمی لرزد.

  1. مبارزه با تحجّر و خرافات

شاید لمس این مطلب برای ما مشکل باشد و خنده دار؛ اما هنوز که هنوز است برخی روحانیون سنّتی، صف کشی ستیزجویانه در برابر یادگیری علوم روز و مرکز آن یادگیری یعنی دانشگاه دارند و نزدیکی طلّاب و یادگیری در این مراکز را مانع رشد می دانند در ۸۰ سال پیش که خوانش فلسفه  را حرام می شمردند خود حدیث مفصّل بخوانید دانشگاه رفتن و تاسیسش را چه می دانستند؟!

اما حجتی یکی از موضوعات مهّم منابر خود را نیاز گیلان به تاسیس مرکز دانشگاهی قرار می داد و یکی از بانیان و همراهان فکری مهم در کنار بسیاری از روشنفکران و فرهیختگان برای تاسیس دانشگاه گیلان بود.

دوره ای که مردمان وبا، سرخک و آبله را ورود شیاطین و اجنّه به بدن می دانستند، با زدن میخ به چهار چوب درب و آویختن دعا به درخت و دیوار و ورد و ذکر خواندن به سراغ حوادث و بلایای طبیعی می رفتند، به جای برخوردی عقلانی با رخدادهای زمینی، دست به دامان ماورا می شدند، او با لبخندی معلمّانه و روشنگریِ عالمانه، هم درون اهل منزل خود را و هم جامعه را از این خرافه پرستی دور می کرد و انذار می داد. دکتر محمّد باقر نوبخت می نویسد: ((روزی آقا دایی (حجّتی) به منزل ما آمدند و همه از دیدار او بعد مدّتها خوشحال بودیم، نکته ای توجّه مرا موقع رفتن جلب کرد، هنگام خداحافظی با مادر سخن طولانی شد، از اشارات دستش فهمیدم سخن مربوط به کاغذ آویخته ی بر درخت است، بعدها مادر علّت طولانی شدن این گفتگو در آخرین دیدار قبل از حادثه مرگبار را چنین بیان می کند: دایی از علّت کاغذ پرسید، گفتم: دعایی است که باران بند بیاید و آفتاب شود، دایی در پاسخ به من میگفت: اینها پدیده ی طبیعی است و با دعانویسی نه شروع می شود و نه ختم می یابد بلکه خود را باید با مواجهه این پدیده ها مجهّز کنیم))

در این ایّام با پیشرفت علم هنوز برای بند آمدن سیل عدّه ای تربت به آب می اندازند، به جای پیشبینی زودتر و پیشگیری به هنگام، حجّتی در ۷۰ سال گذشته آن را پدیده ی طبیعی می شمرد که باید برخوردی علمی و عملی با آن داشت.

  1. حق یاوری در عرصه منفعت طلبی

عرصه امروز در بسیاری از مواقع عرصه ی خود اجتهادی و رفتار های بی شأنیت خودسرانه که نه تنها مشکلی را مرتفع نمی کند بلکه باعث ترویج بیشتر ناهنجاری ها می گردد.

امروزه مرسوم شده تا کسی از اسب افتاد او را رها کرده و به دنبال صاحب منصب جدید دوید تا شاید به منافع جدید و جدّی دست یابیم؛ زمانی که آیت الله کاشانی در انزوا و مظلومیت بود سخنرانی های روشنگرانه حجتی در جمع های هزاران نفره در میدان شهرداری رشت در حمایت از کاشانی،  به جای دو قطبی کردن جامعه و تنش آفرینی و رها کردن شخص مظلوم، صحنه بازی را عوض کرد.

تصویر مخدوش شده و شکست ظاهری کاشانی را بهبود داد و با دعوت به گیلان و استقبال عظیم مردم در امامزاده هاشم، با وضعیت حمل و نقل آن سالها و اقامت کاشانی در منزل آیت الله ضیابری و دیدارهای موثر و جلسات وعظ، جسارت این خطیب خدا باور گیلان زمین را برای همیشه در تاریخ گیلان ثبت نمود.

  1. قانون مداری به جای خود سری

هماره جغرافیای گیلان به خاطر مواهب طبیعی و گردشگری، قابلیّت رفتارهای ناهنجار و بی مولاتی را داشته و جامعه متدیّنین و روحانیون همیشه با این بی اخلاقی روبرو بوده امّا نوع برخورد حجّتی به عنوان یک مبلّغ در آن زمان با این مواجهه تأمّل برانگیز است امّا امروزه با این گستردگی فضای مجازی شاهدیم برخی خطبا در این رفتار اجتماعی با محکوم کردن و فریاد وا اسلاما سردادن، مردم دیار گیل و دیلم را متهّم به بی توجهّی عامدانه می کنند و برخی هم با تاخت و تاز و برخورد قهری سعی در جمع کردن این ناهنجاری ها دارند که جز کینه و ساختن آتشی زیر خاکستر برای فورانی مجدّد اثری ندارد.

حجّتی در بیش از شش دهه گذشته نوع مواجهه اش ستودنی است؛ بندر پهلوی (انزلی) در برهه ای در کنار امواج دریای کاسپین دچار موج های عیّاشان وارداتی می شد

وی با مقاله و خطابه هایش اولاً مواهب طبیعی را نعمت بر میشمرد که بر اثر برخی سوء رفتارها به نقمتگاه تبدیل شده،  ثانیاً مبنایش حذف گردشگری نبود می گفت هر جا گل هست خار هم هست امّا نباید این جرأت ایجاد شود در تمامی ایّام خصوصا روزهای عزیز مذهبی مسافرین بی بند و بار علناً در محیط سواحل و پلاژها هنجار شکنی کنند ثالثاً این رفتارها آورده ی فرهنگ وارداتی می دانست که مسافرین به فرهنگ غالب شهر وارد می کردند و هیچگاه ساکنین را عتاب نمی کرد رابعاً برای حل بحران مذکور مرده باد و زنده باد راه نمی انداخت جایگاه خود را می شناخت و از دو طریق وارد میدان شد یکی از  طریق نامه نگاری علمای طراز اول گیلان با آیت الله بروجردی و تاثیر بیان ایشان در مجلس و دولت و مسیر دوم استنادات قانونی و دستگاه قضایی و انتظامی حاکم که بنا به تعیین حدود شهری و قانون مبارزه با بی عفتّی در محدوده شهر، درخواست جلوگیری گردشگران از عریانی و بی بند باری داشت و می گفت یا مانع شوید یا قانون بگذارید لخت بودن منافی عفت نیست.

از جمله استناد به قانون مداری و وارد نمودن علمای طراز اول در این ماجرا، انتخاب حجّتی به عنوان یک چهره ی فرهنگی و تبلیغی و روحانی قانون مدار این خطّه بود که در این الگو نه عطری از خشونت به مشام می رسد و نه ضایعه جبران ناپذیر دو قطبی گری مشاهده می گردد.

  1. مرد آداب مدار

یکی از آسیبهای امروز در جامعه و برخی از چهره های روحانیت، خود بینی و خدا ننگری است، کسب جایگاه به هر شیوه ای و عبور از خط تقوا ابتلائات بیشمار دوره ماست، حجّتی مقام طلب نبود کاخش خانه ی او بود که بر سرها که نه، بلکه بر دلهای مردم حکومت می کرد مناعت طبعش اجازه نمی داد که در رفتار و کردار و بیانش از مسیر اعتدال خارج گردد زیاده گو نبود حق بیان بود، نه اسیر تحجّر بود نه غرقه در روشنفکری لجام گسیخته؛ تکریم بزرگتر را و مهربانی و تواضع با جوان را خوب می دانست همه ساله به پاس قدردانی از زحمات استادش آیت الله اشراقی در شب ۲۵ ماه مبارک رمضان مجلس می گرفت، شهامتش اجازه ی کرنش در برابر زور نمی داد اما برای ستاندن حق، زور گویی نیز نمی کرد نمونه ایستادگی و تدبیر ایشان در ماجرای تغییر خط از فارسی به انگلیسی شاهد گویایی بر این مدّعاست، خلاصه بخواهم صفتی برایش به کار برم زیباترین لقب این است حجتّی مردی آداب دان بود.

به مراجع و علما احترام داشت امّا به جنگ آداب و رسوم سنّتی مردم نیز نمی رفت بلکه پایبند هم بود.

  1. دلداده ی قلم

زیباترین وسیله برای اهل علمِ عامل، قلم است.

قلم به صف کننده ی واژگان برای سَیلان افکار از درون به برون است.

قلم مداد اهل دانش برای انقلاب بیداری است که چون مُرکبّش از نگارنده جان می ستاند، افضل از خون شهداست.

حجّتی جدای از خوش بیانی، قلمی رسا نیز داشت  و در عصر پر التهاب فرهنگی و ستیز انگیزه ها، انگیخته اش را در قالب قلم برای ستیز علمی به نمایش می گذاشت.

شروع ساختارمند نگارشش با مجلّه ی طالب حق بود اما او را ارضا نکرد و با جمعی از شایستگان، ماهنامه ی راه حق را بنا نهادند و در مباهات جامعه گیلان به فرزند برومندش، حجّتی همین بس که نامش همردیف بزرگانی چون سّید رضا صدر، شهاب الدّین اشراقی، فخر المحقّقین شیرازی، مدرّس اصفهانی، استاد شهریار، ملک الشعرای بهار، رسا، منجّمی و فرهیختگان دیگر که چهره های صاحب نظری از گیلان هچون خمامی زاده، مدرّسی چهاردهی، شمس لنگرودی، جفرودی، صبوری رشتی و … می درخشد

وقتی به تاریخ مراجعه کردم در دهه ی سی مقالات حجتی را خواندم از خوش ذوقی این فرزند رشید گیلان بالیدم که هم در انتخاب موضوع و هم در ترسیم محتوا چه زیبانگرانه می نگاشت.

امّا در این زمانه  چنین کمبودی ملموس است و روحانی جوانی در آن دوران چقدر جلوتر از زمان بود.

مقالاتی با عناوینی از قبیل مسجد و کلیسا، آیا راست می گوییم، میلاد، ما عزاداری می کنیم ولی …، همه در راه نجات بحرین، زلزله غرب و تزلزل ایمان، اینجا کجاست و دهها مقاله ی دیگر در کنار سرمقاله های راه حق که انسان را به توجه، تعمیق و تشویق وا می دارد.

هیچکدام ما کامل نیستیم و حجّتی هم از این اصل مستثنا نیست اما در دایره ی قضاوت حجّتی در عصری که می زیسته به عنوان یک روحانی جوان، مجتهد و یک خطیب فصیح البیان و نگارنده ای رسا با این ۶ مولّفه ای که نظرم را جلب نمود؛ مرا به این داشت که تمام قد به احترام این چهره ی درخشان گیلان بیاستم و در ۵ آبان همزمان با شصتمین سالمرگِ مشکوکِ شهادت گونه اش قلمی برای این دلداده ی قلم بر کاغذ برانم

به تخت ریاست نشستن چه حاصل                            خوش آن کس که بر مسند دل نشیند

امید است این حاکم بر دلهای مردمان عصر خود، حاج شیخ حسن حجّتی گیلانی در این همزمانی تاریخی پس از شصت سال از سفر به اقلیم جاودانه اش، متنعّم از خوان بی منتهای پیر و مرادش، پیامبر رحمت و الگوی سیاستش، امام مظلوم و عزّت بخش مومنان حسن ابن علی گردد.

جا دارد اهل علم و فرهیختگان با مرور زندگانی ایشان در پاسداشت مفاخر گیلان،  هم از الگو و منش زیستیشان بهره برده و هم با معرفی چنین خورشید های تابانی به نسل جوان بر افتخار اقلیم بی مانند خود بیش از پیش ببالند و ببالیم.

نویسنده :پویا پایداری

اشتغال به تحصیل در درس خارج حوزوی 

دانشجوی دکتری تخصّصی برق – الکترونیک

 

نظر شما