چرایی استپ خوردن خط آتش نساجی دلایل مختلفی میتواند داشته باشد. در اینکه تیمی با مالکیت 60 درصدی و 14 شوت به سمت دروازه حریف در یک بازی، نمیتواند توپ را از خط دروازه عبور دهد حتما مسئلهای بیش از بدشانسی دخیل است.
نساجی در این بازی ها سرشار از پارادوکس و دوگانگی است. تیمی که آنقدر خوب بازی میکند که بعد از باخت با 4 گل در خانه تشویق میشود ولی آن قدر بد نتیجه میگیرد که سرمربی زمزمه جدایی سر دهد!
محمد عباسزاده مهمترین عنصر هجومی نساجی مازندران است که خیلیها او را از بهترین چارچوب شناسهای فوتبال این کشور میدانند ولی فعلا در بدترین فرم فوتبال خودش است. مهاجم سنگینی که اکثر پاسهایش رو به عقب است و در زمان حمله بدنش، او را برای اضافه شدن به محوطه جریمه یاری نمیکند. رحمان جعفری و محمدمهدی نظری هم چندان آماده نیستند تا جایی که مهاجری حتی بعد از مصدومیت عباس زاده هم اجازه حضور در میدان را به جعفری نداد.
تنها مهره هجومی در بین بیکارتها محمد قاضی است که به نظر نمیرسد او هم از لحاظ روحی و حتی بدنی بتواند حداقل تا نیم فصل دوم گره از کار تیم باز کند.
از طرف دیگر از دست دادن فرصت بالای 70 درصد توسط مهرههای دیگر از جمله رضا دهقانی و مجتبی بیژن باعث از بین رفتن اعتماد به نفس کل تیم میشود و اینگونه است که از اواسط نیمه دوم استرس گل نخوردن در کنار فشار گل نزدن تیم را به هم میریزد.
مهاجری به درستی با شناختن مشکلات روحی تیم حرف از جدایی زد تا هم به تیمش شوک دهد و هم میزان وفاداری شاگردانش را امتحان کند.
این تیم خوب است و به جای «توپ بازی»، «فوتبال» میکند و هواداران هم از بازی تیم راضی هستند ولی هیچکس به بازی خوب امتیاز نمیدهد. فوتبال ورزشی بی رحم است و فوتبال ایران بیرحمتر و اگر بازیکنان نتوانند بر استرس و فشار روانی خود غلبه کنند دیگر کسی یادش نمیماند نساجی چقدر شایسته فوتبال میکرد.
بدون شک هیچکدام از بازیکنان دوست ندارند به عنوان کسانی که آرزوی یک شهر و استان را به باد دادند از آنها یاد شود و وظیفه بزرگترهای تیم است که این تهدید را به فرصت تبدیل کنند تا همگان از نساجی مازندران 99-98 به عنوان تیمی رویایی یاد کنند.