گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، «دن کیشوت» یکی از درخشانترین و بزرگترین داستانهای جهان است و به اعتقاد بسیاری بهترین رمان تاریخ ادبیات اسپانیا و از برجستهترین نمونههای رمان پیکارِسک است. خواندن این اثر از سروانتس، با ترجمه درخشان و حیرتانگیز محمد قاضی میتواند تجربهای بی نظیر باشد. محمد قاضی این رمان را از فرانسوی به فارسی ترجمه کرده است.
«دن کیشوت» دو جلد دارد که جلد اول آن نخستین بار در سال ۱۶۰۵ به چاپ رسید و از همان آغاز در اسپانیا و پرتغال مورد استقبال بینظیری قرار گرفت. جلد دوم «دن کیشوت» پس از ده سال، یعنی در سال ۱۶۱۵ منتشر شد.
«دُن کیشوت» زندگی فردی را به مخاطب نشان میدهد که دچار توهم است و وقت خود را با خواندن آثار ممنوعه میگذرانَد. در زمان روایت داستان، نوشتن و خواندن آثاری که به شوالیهها میپرداخت ممنوع بود و شخصیت اصلی داستان، خود را جای یکی از همین شوالیهها میبیند و دشمنانی فرضی در برابر خود میبیند که اغلب کوهها و درختها هستند. «دُن کیشوت» پهلوانی خیالی و بیدستوپاست که خود را شکستناپذیر میپندارد.
او، با همراهی خدمتکارش، سانچو پانزا، به سفرهایی طولانی میرود و در میانهٔ همین سفرهاست که اعمالی عجیب و غریب از وی سر میزند. او که هدفی جز نجات مردم از ظلم و استبداد حاکمان ظالم ندارد، نگاهی تخیلی به اطرافش دارد و همه چیز را در قالب ابزار جنگی میبیند.
رمان «دن کیشوت» از مهمترین آثار ادبی است که حضور دو فرهنگ رسمی و غیررسمی و تعامل آنها را به تصویر میکشد. این اثر زادهٔ دورانی است که فرهنگهای گوناگون درهم آمیختهاند. ردپای همهٔ اختلافنظرها، تضادها و کشمکشهای اروپای قرن شانزدهم میلادی را میشود در این رمان دید. سروانتس در زمانهای شخصیتها و ماجراهای دنکیشوت را آفرید که تغییرات دوران، روایتهای جدیدی از جهان را در کنار روایتهای موجود گذاشت و فرهنگهای گوناگون در عرصههای مختلف با یکدیگر مواجه شدند.
شیوهٔ نگارش این کتاب بسیار مهم است و زمان نوشتنش اهمیت آن را بیشتر میکند. شاید تاکنون هیچ کتابی به اندازه «دن کیشوت» اینهمه مورد عشق و علاقه ملل گوناگون نبودهاست. بسیاری از کتابها هستند که تنها به یک قوم و ملت اختصاص دارند و از حدود مرز یک کشور فراتر نمیروند، بسیاری دیگر نیز هستند که در میان ملل دیگر هم خواننده دارند اما تنها مورد پسند طبقه روشنفکر یا مردم عادی یا طبقات ممتاز اند؛ اما دن کیشوت تمام حصارهای جغرافیایی و نژادی و اجتماعی و طبقاتی را در هم شکسته و نام خود را با دنیا و بشریت گره زدهاست.
نقاشی که بر روی جلد رمان «دن کیشوت» مشاهده میکنید، اثر اونوره دومیه، نقاش فرانسوی است. پابلو پیکاسو نیز یک نقاشی از دن کیشوت و مهترش ترسیم کرده است.
در قسمتی از مقدمه رمان «دن کیشوت» آمده است:
شاید تاکنون هیچ کتابی به اندازه دن کیشوت این همه مورد عشق و علاقه ملتهای گوناگون نبوده است. بسیاری از کتابها هست که تنها به یک قوم و ملت اختصاص دارد و از حدود مرز یک کشور فراتر نمیرود؛ بسیاری دیگر نیز هست که در میان ملل دیگر هم خواننده دارد ولی تنها مورد پسند گروه روشنفکران یا مردم عادی یا طبقات ممتاز است. اما دن کیشوت همه حصارهای جغرافیایی و نژادی و اجتماعی و طبقاتی را درهم شکسته و نام خود را با دنیا و بشریت توأم ساخته است. همین بس که این رمان از ابتدای قرن هفدهم تاکنون بیش از هزار بار به بیشتر از سی زبان مختلف منتشر گردیده و تنها در شوروی از سال ۱۹۱۷ به اینطرف پنجاه مرتبه و هر بار در ۹۰۰۰۰۰ نسخه و به چهارده زبان ترجمه و تجدید چاپ شده است. از این داستان شگرف سرورانگیز، خلاصهها فراهم آوردهاند، نمایشنامهها پرداختهاند، و بارها آنرا به صورت بالت و اپرا و فیلم سینما مجسم ساختهاند، و دن کیشوت علیرغم تحولات و تغییراتی که در طی چند قرن گذشته در ذوق ادبی رخ داده هنوز از پرخوانندهترین کتابهاست.