گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، میلان کوندِرا نویسنده اهل چک است که از سال ۱۹۷۵ (میلادی) به فرانسه تبعید شد و در سال ۱۹۸۱ (میلادی) به تابعیت آن کشور درآمد. او خود را نویسندهای فرانسوی میداند و پس از نوشتن «جاودانگی» به زبان چکی در دهه ۱۹۹۰ (میلادی) کوشش و دقت میکند که واسطه مترجم را حذف کند و مستقیماً به فرانسه بنویسد. «سبکی تحملناپذیر هستی» را میتوان یکی از بهترین آثار این نویسنده دانست.
این کتاب به شرحی از وضعیت زندگی هنرمندان و روشنفکران چکسلواکی پس از بهار پراگ، یعنی پس از حمله اتحاد شوروی به چکسلواکی، میپردازد.
توما و ترزا شخصیتهای اصلی رماناند. توما، بهترین جراح یکی از بیمارستانهای پراگ است، انتقادات فراوانی به کمونیست های چک دارد و این موجب می شود که او شغل خود را از دست بدهد. او مایل نیست هیچ زنی به زندگیاش وارد شود، اما یک رشته اتفاق «ششگانه» او را به سوی ترزا – که به عنوان پیشخدمت رستوران در شهری کوچک کار میکند – میکشاند. ترزا هم با گوش سپردن به ندای اتفاقات جرات پیدا میکند، خانه و مادرش را که اوج تضاد خواستن و نخواستنش بود، را ترک کند و به پراگ بیاید و زندگیاش را تغییر دهد.
پس از مدتی این دو با هم ازدواج میکنند، اما … .
نویسنده داستان را به شکل غیرخطی روایت میکند و در بسیاری از مواقع مستقیماً وارد داستان شده و با خواننده رو در رو صحبت میکند و تمام اینها به هیچوجه آزاردهنده نیست. این کتاب را میتوان بارها و بارها خواند و هر بار مطالبی جدید را کشف کرد.
در سال ۱۹۸۸ فیلمی انگلیسی به همین نام از روی این کتاب ساخته شد. دانیل دی-لوئیس در نقش توماس، ژولیت بینوش در نقش ترزا، و لنا الین در نقش سابینا در این فیلم بازی کردند. کارگردان این فیلم فیلیپ کافمن است.
این رمان با عنوان «بار هستی» توسط پرویز همایون پور ترجمه و در سال ۱۳۶۵ توسط نشر گفتار منتشر شدهاست. مترجم در علت این نامگذاری در مقدمهٔ کتاب ذکر کرده: «عنوان کتاب در اصل «سبکی تحملناپذیر هستی» بوده که اندیشهٔ زیربنایی و دورنمایانهٔ رمان است؛ ولی چون این عنوان تنها پس از مطالعهٔ رمان مفهوم میگردد، مترجم بار هستی را برگزید»
همچنین این کتاب در سال 1393 با عنوان «سبکی تحملناپذیر هستی» و ترجمه حسین کاظمی یزدی توسط نیکونشر منتشر شدهاست.
قسمت هایی از کتاب «بار هستی» یا «سبکی تحملناپذیر هستی»:
باید تصور کرد که یک روز همه چیز، همانطور که پیش از این بوده، تکرار می شود و این تکرار تا بی نهایت ادامه خواهد یافت! اگر هر لحظه از زندگی مان باید دفعات بی شماری تکرار شود، هر کاری که در زندگی انجام دهیم، بار مسئولیت تحمل ناپذیری دارد. بار هر چه سنگین تر باشد، زندگی ما به زمین نزدیک تر، واقعی تر و حقیقی تر است.
در زندگی با همه چیز برای نخستین بار برخورد می کنیم. مانند هنرپیشه ای که بدون تمرین وارد صحنه شود. اما اگر اولین تمرین زندگی، خود زندگی باشد، پس برای زندگی چه ارزشی می توان قائل شد؟
هیچ چیز از احساس همدردی سخت تر نیست. حتی تحمل درد خویشتن به سختی دردی نیست که مشترکا با کسی دیگر برای یک نفر دیگر یا بجای شخص دیگری، می کشیم و قوه تخیل ما به آن صدها بازتاب می بخشد.