یادداشت:
عقیدهام بر این است که هیچ چیز در این دنیا خوب یا بد مطلق نیست، اینکرونای دوست نداشتنی هم با همه بدیها و فاجعهها و نامهربانیهایش اما بد مطلق نیست، اصلا چرا که طبیعت ویروس همین است، انتشار، حمله و هجوم به سلول میزبان و انتقال ژنوم و تکثیر و غیره و ذلک .
شما از ویروس بینوا انتظاری غیر از این دارید؟ همین ویروس درمانده مگر قبل از این راه درمان و انتقالات بیولوژیکی و نجات بخش نشده بود؟ اما باید آن انسانهای از خدا بیخبری که این موجود بیزبان مرز بین زنده و غیرزنده را که به جان بشر انداخته است را انتظار انسانیت داشت که البته آن هم ناممکن است و بس بعید .
پس میشود یک دانشمند هم خوب مطلق نباشد و به جای نجات بخش بشریت طاعون عصر خودش باشد، اما در همین طاعون ها هم عیار خیلیها مشخص میشود، میگذرد این ایام تاریک کرونایی، اما وجدانی میماند پرعذاب از دستانی که احتکار کردند ماسک و الکل و مواد ضدعفونی را، یا لیموترش و زنجبیلی که نمودار رشد صعودی قیمتش از طلا هم پیشی گرفت.
اما نه، وجدانی اگر بود که انسانیت سر از این مسیر دهشتناک در نمیآورد، الکل به جای داروخانهها در انبارهای ته تهران تلنبار نمیشد برای سود جیب شکم بارههای تهی مغز که سیریناپذیر هستند از خون این ملت، گویی ظالم همیشه خاطرش آسوده است چون همین وجدان مادر مرده را ندارد به گمانم دکمه سایلنت را زدهاند و خلاص.
فقط از انسان خدانشناس است که باید ترسید چرا که به هر کاری دست میزند حتی نان زدن در خون مردم، عیار خیلیها اما از قبل هم معلوم بود و این روزها مثل آینه شفافتر شد، همان کاخنشینهایی که کرونا گرفتنشان هم با کوخنشینانفرق دارد، با لبخند ژکوند خبر از ابتلا به ویروس میدهند و روانه خانه میشوند و احتمالا با کادر درمانی خصوصی در منزل و کیتهای تشخیصی شخصی و داروهای کذا...
هیچ نگوییم بهتر است که چون حرف حق تلخ است و فردا روزی متهممان میکنند به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی و آخر عاقبتش «اوین» میشود که البته اوین هم برای آقازادههای دربند است نهایت سهم ما همان «قلعهمرغی» میشود.
انصاف بود یا نبود اما عدالت خدا را با بیتدبیری مقام دوستان خالی از شرافت نباید زیر سوال برد چرا که با سرسوزن عقلی میشد از فاجعه جلوگیری کرد اما صد حیف و افسوس که اخبار فقط جمعهها به حضرات میرسد، چند سالی است کابوسهایمان رنگ بیتدبیری و ناامیدی به خود گرفته و قفلمان با هیچ کلیدی باز نمیشود.
خرافاتی شدهام اما به جز این چه میتوان گفت که مثل قصه مادربزرگها نحوست دیو سیاه چه بلاها که سرمان نیاورد و چه نعمتها که از ما دریغ نکرد، بیچاره تقدیر که بیعرضگیسیاستمردان را باید او گردن بگیرد.
کجایی سهراب که باید جای مردان سیاست بنشاتیم درخت تا هوا تازه که نه حداقل قابل کشیدن نفسی معمولی از روی فراغ باشد نه ترس، اصلا یادم نمیآید این دو هفته یک نفس عمیق کشیده باشم، خورشید دم صبح چشمم را بزند، بوی سبزه و سنبل دم عید به مشامم برسد اصلا دقت کردهاید که شهر خالی از حوضهای مملو از ماهیهای قرمز بیقرار است.
آخ که چقدر دلم گرفت دلم برای خنده شاگردانم، شیطنتهای سر کلاس و در رفتن از پرسش و امتحانشان تنگ شده، چه کسی جواب بعض فروخورده فرزندان سرزمینم را میدهد؟ بگذریم خوب و بد مطلق هیچ کجای این کره خاکی نیست من فقط چشم امیدم به دستان خداست که در دستان پرتوان پژوهشگران و محققان بشر دوست تجلی یافته تا مرهمی باشند بر این زخم عمیق...
میدانم، یقین دارم و ایمان که این گره با همین دستهای مقدس گشوده خواهند شد انشاءالله
الهام امینی/ عضو شورای مرکزی سازمان مردم نهاد آوای جوانان پویا