به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ علیرضا تابش نوشت: کرونا به عنوان آخرین بیماری همهگیر، زنجیره صنعت سینما، از تولید و اکران و توزیع گرفته تا جشنوارهها را در دنیا تحت تأثیر خودش قرارداده و سینمای ایران هم از این تأثیرپذیری مستثنی نیست. پرسش های بسیاری درباره «تأثیر کرونا بر اقتصاد» و اینکه «آیا کووید ۱۹ اقتصاد جهان را دیجیتالی خواهد کرد؟» وجود دارد و مطرح است. این روزها از ما و همکارانمان سوال میشود که تصمیم درباره شیوه اکران فیلم های سینمایی که بنیاد سینمایی فارابی در آنها مشارکت داشته و دارد چیست، طبعاً پاسخ ما این است که این تصمیم، از بقیه فیلمهای سینمای ایران جدا نیست. به نظرم این تصمیم باید به گونهای باشد که ارکان زیست بوم سینما در کشور دچار تزلزل نشود. از آغاز شیوع بیماری کرونا انواع مختلف اکران فیلم در محافل کارشناسی به بحث گذاشته شده، اگر سناریوهای موجود برای حل مشکل اکران در بحران کرونا را بررسی کنیم، در اولین و با توجه به اینکه:
• بازگشایی سالنهای سینما در کوتاه مدت میسر نخواهد شد و
• امکان اکران موازی در سینماهای ویژه (سینماهای ماشینی، سینماهای کابینی، سینماهای سوییتی) در ایران وجود ندارد.
• میزان دسترسی مردم به پلتفرمهای آنلاین و فضای مجازی به بالای ۸۸ درصد رسیده است
• پوشش پلتفرمهای آنلاین پخش محتوا (شامل VOD، UGC، Live Streaming)، بیش از ۵۰ درصد جامعه را دربرمیگیرد.
از طرفی محتوای ویدیویی نخستین و پرمخاطبترین نوع محتوا در فضای مجازی است. به این نتیجه میرسیم که تنها راه ممکن برای نجات سینما از بحران پیش رو استفاده از فضای مجازی برای اکران آثار باشد، اما شیوهی این استفاده و چگونگی استفاده از آن، مسالهای است که در مورد آن باید مداقه کرد و در این مورد بر اساس بحثهای کارشناسی، سه سناریوی اصلی قابل طرح و پیگیری است که به اجمال آنها را مرور میکنیم:
۱. استفاده از بازار موجود: سناریوی نخست استفاده از پلتفرمهای موجود است، در حال حاضر دستکم هشت سامانهی VOD (در دو مورد همراه با IPTV) و بیش از سه رسانهی IPTV به شکل قانونی، و بیش از ۱۰ سامانهی VOD غیر قانونی در کشور مشغول فعالیت هستند. بخش قابل توجهی از ترافیک اینترنت در کشور ما صرف مشاهده محتوای ویدیویی قانونی یا غیر قانونی از طریق این ۱۸ سامانه، و یا انبوه سایتهایی میشود که فیلمهای موجود ایران و دنیا را به صورت غیر قانونی برای دانلود گذاشتهاند. در این راه حل، همه یا بخشی از VODهای قانونی کشور، با استفاده از فناوری استریمینگ، به بلیط فروشی برای اکران فیلمها خواهند پرداخت و فیلمها را در ازای دریافت پول مشخص برای هر فیلم و هر نمایش، از مخاطب دریافت خواهند کرد. این تنها راهی است که میتواند اکران اینترنتی را از پخش متعارف VODها متمایز گرداند و درآمد احتمالی بیشتری نسبت به حق پخش در این سامانهها را نصیب صاحبان آثار گرداند. در این مسیر اشکالاتی وجود دارد؛ فیلمها به نسبت دیگر فیلمها، رقابت مستقیم فیلمهای ایرانی با آخرین فیلمهای روز دنیا و تقسیم مشتریان به خانواده (کاهش ۸۰ درصدی)، به صفر میل میکند. همچنین امکان دزدی محتوا و انتشار غیرقانونی آن در فضای مجازی بالای ۹۵ درصد است. از طرفی احتمال خرید امتیاز پخش آثار در سامانهها میل به صفر میکند. پخش آثار سینمایی در این سامانهها ضررده خواهد بود. اما این شیوه مزیتی هم دارد و آن اینست که اطلاعات کاربری و آنالیز خوبی از سلایق آنها مشترکاً در اختیار پلتفرمهای و صاحبان آثار قرار خواهد گرفت.
۲. خلق بازار جدید و ملی: دیگر سناریویی که قابل طرح است «تأسیس پلتفرم IPTV اختصاصی (ملی) برای اکران آثار سینمایی» است. در این سناریو، انجمنهای صنفی و نهادهای مدنی، با کمک و مشارکت بخش دولتی، اقدام به تأسیس یک پلتفرم IPTV برای پخش مبتنی بر خرید بلیط فیلمهای سینمایی مینمایند. در حقیقت در این مدل، اکران همچنان به صورت استریمینگ متداول، اما در پلتفرم جدیدی خواهد بود که صاحب اصلی آن انجمنهای صنفی و صاحبان آثار باشند و بتوانند به شکل نامحدود و به صورت بلیط فروشی یا صور دیگر (اشتراکی و ...)، فیلمهای خود را در این سامانه به نمایش بگذارند. مدافعان این مدل، ضمن برشمردن مجموع شرایطی که پلتفرمهای موجود VOD به صاحبان آثار تحمیل میکنند و نیز حجم آثار آرشیوی یا اکران نشده بر این امر اصرار میکنند که تأسیس چنین سامانهای میتواند سینمای ایران را از بحران بیرون آورد. تأسیس پلتفرم جدید در بازهی زمانی ۶ تا ۹ ماهه عملی و قابل اجراست و سودآوری این سناریو برای صاحبان ایده دستکم پس از ۲ سال محقق خواهد شد.اما تضییع حقوق قانونی سینماداران و حذف آنها از چرخهی اکران، باعث اعتراض به حق این صنف خواهد شد.
از دیگر سو، دستاندازی نامشروع به بازار VOD و IPTV احتمالاً باعث بایکوت فیلمها و قطع درآمد فیلمها از سامانههای موجود خواهد شد. مفهوم سینما، و اثر سینمایی به تدریج به تلهفیلم تقلیل خواهد یافت و به دلیل فقدان تجربه، و ماهیت صنفی انجمنها، مدیریت مالی درآمدها و فرصت برابر برای درآمدزایی باعث تشدید اختلافات درونی صنف خواهد شد. در این مدل احتمال دزدی از آثار و انتشار غیرقانونی آنها به محض انتشار، بالاتر از ۹۵ درصد ارزیابی میشود. این سناریو در بلند مدت، ماهیت سینما را تهدید کرده و اتحاد صنف را هدف خواهد گرفت. ضمن اینکه صبر لازم برای سودآوری پروژه، عملاً با هدف اصلی که رفع پیامدهای بحران کرونا در کوتاه مدت است همخوان نخواهد بود.
۳. سینمای واقعیت مجازی: پرش به عصر پسادیجیتال سناریوی سوم «تأسیس سامانهی سینمای واقعیت مجازی (VR Theater)» است. واقعیت مجازی یکی از سه رکن فناوری واقعیت گسترده (XR) است که از لبههای فناوری در دنیا محسوب میشود. سامانههای سینمای واقعیت مجازی، سامانههایی هستند که در آنها با استفاده از عینکهای واقعیت مجازی، که قیمت بالایی نیز ندارند، و یک دستگاه موبایل (با مدل معمولی و میانرده)، هر کاربر میتواند به صورت کامل از محیط اطراف خود جدا شده و در فضای یک سالن سینما قرار بگیرد. در این سالن و روی پردهی این سالن، فیلمهای مختلفی قابلیت نمایش دارند و فرد میتواند با عینک فیلمها را به خوبی مشاهده کند. فیلمهایی که با تکنیک سه بعدی ساخته شدهاند، در این پلتفرمها قابلیت پخش دارند و نیز به دلیل اینکه فرمت پخش این فیلمها، عملاً قابل اجرا در هیچ پلتفرمی جز پلتفرمهای ویآر نیست، قابلیت دزدی به صورت معمول از این ویدیوها وجود ندارد. فرد به تنهایی باید از این ابزار استفاده کند و به این ترتیب، مشکل کاهش مخاطب به دلیل تبدیل واحد مشتری از فرد به خانواده در این سیستم وجود ندارد. ضمن آنکه فرد میتواند با قرار گرفتن در محیط سینما، کاملاً خود را در یک سینما حس کند، و حتی در گامهای بعدی، حضور مجازی دیگران در هر سانس را در محیط گرافیکی تعبیه شده ببیند. با طراحی و اجرای این پلتفرم توسط بخش خصوصی و یا صنفی، با تسهیلگری دولت، و ارائه آن به بازار، امکان استفاده از این ظرفیت و اجرای این سناریو در کوتاه مدت وجود دارد و زمانی بین ۶ ماه تا ۹ ماه هم برای تکمیل آن لازم خواهد بود. این شیوه تهدیدی برای بازار اکران نیست بلکه میتواند ضعف در اکران را بدون دستاندازی به بازارهای موازی، در دراز مدت برطرف کند.
۴. تجربهی «خروج»: انصراف از تعدی به بازارهای موجود آنچه در ماجرای اکران اینترنتی فیلم «خروج»، اثر جدید ابراهیم حاتمیکیا رخ داد، به نوعی تایید آن چیزی است که در بالا به آن اشاره شد. دستاندازی به بازار موجود VOD، در ابتدای بحران کرونا در فضای بینالمللی نیز، مطرح شد، اما خطای راهبردی این رویکرد، یعنی رفتن به سمت ادغام بازارها، بدون ملاحظهی تفاوتهای آن، پاشنهی آشیل این رویکرد و دلیل اصلیای بود که باعث شد در دنیا این روش چندان مورد استفبال قرار نگیرد. سخن بر سر توان فناورانهی پلتفرمهای موجود نیست، چرا که زمان سرقت آثار، در پلتفرمهای پیشرو دنیا، که هزینههای نجومی خرج امنیت محتوای خود کردهاند نیز، بیشتر از زمان به سرقت رفتن فیلم خروج نبوده است. سریال «بازی تاج و تخت»، در ۴۵ دقیقه، و سریال «خانهی پوشالی»، در دهدقیقه به سرقت رفتند. در آخرین نمونه سیزن جدید سریال موفق «Money Heist» را میتوان مثال زد که همین ده روز پیش نمایش آن از پلتفرم نتفلیکس آغاز، و در کمتر از نیمساعت نسخهی غیرقانونی آن در شبکه توررنت بارگذاری شد. تجربهی «خروج»، نشان داد ابزار عصر پایانیافتهی دیجیتال، یعنی پلتفرمهای VOD، برای نجات سینما کارآ نیستند. ما ناچاریم به سراغ ابزارهای جدیدتری برویم که در روزهای طاعونی صنعت سینما، که در آن سینماداران از ارائهی خدمات فیزیکی محروم شدهاند، اولاً بتوان تجربهی سالنهای سینما را، در خانهها بازآفرینی کرد و ثانیاً از این خدمات جدید، به نحوهای استفاده کرد که نه تنها شائبهی انحصار یا ادغام بازارها به وجود نیاید، بلکه تمام ارکان زیستبوم سینما، بتوانند از این خدمات جدید متنفع شوند. سخن آخر اینکه پیامدهای احتمالی بحران کرونا بر سینما، از قبیل «ضرردهی فیلمهای ساخته شده در سال گذشته»، «انباشت فیلمهای اکران نشده»، «تغییر الگوی مصرف کاربران و کوچک شدن بازار بالفعل»، «خروج سرمایه از صنعت سینما» و «بحران بیکاری و پروژههای نیمه تمام» میتوانند نتیجهای عمیقتر از آنچه اکنون تصور میشود داشته باشند. از نگاه من اولویت اصلی، حل مشکل اکران به صورتی است که به شکل ارگانیک سرمایهی صاحبان آثار امکان بازگشت پیدا کرده و ظرفیت اکران در کشور احیا شود و در قدم بعدی تدوین برنامهای برای حفظ سرمایهی موجود در سینمای ایران به عنوان برنامهی اصلی خانه سینما و سازمان سینمایی است. کرونا با همه ضررها و تلخیهایش، فرصتهای جدیدی را خلق کرده است. امیدوارم در دوران پساکرونا، دوباره به دوران قبل از کرونا و همان شیوههای قبلی و عادی برنگردیم.