به گزارش خبرگزاری برنا در اصفهان؛ در دهههای گذشته همواره اصفهان در میانه زمین و هوا، در انتخاب بین وجه فرهنگی-تاریخی خود و یا وجه اقتصادی و سیاسی، مرتب دچار شبه و تردید بوده است؛ از این رو نه اصفهان را میتوان شهری یک دست، تاریخی و فرهنگی و نه میتوان آن را کلانشهر اقتصادی و مدرن دانست !
هویت از دست رفته اصفهان تنها در سالیان اخیر گهگاه به عنوان یک دست آویز مورد استفاده قرار گرفته است و هیچ راهکار و حتی چشم انداز بلندمدتی را نمیتوان برای آن متصور بود، حتی در این کشاکش ما در برپایی روز نکوداشت اصفهان نیز دچار تردید و استیصال هستیم، از یک سو زادروز حکیم «شیخ بهایی» را مغتنم شمردهایم و از دیگر سو با اتکا به تاریخ اصفهان، از عصر دیلمیان و با وام گرفتن از نماد قوس آذر که شخصا آنرا یک شاهکار گرافیکی قلمداد میکنم ، ابتدای آذر ماه را مبارک دانستهایم .
به بهانه تولد شیخ بهایی و روز ثانویه اصفهان، مروری بر نماد اصفهان و مجسمههای شهری ساخته شده از آن خواهم کرد.
اگر چه اولین ابنیه شهر اصفهان از دیلمیان و سلجوقیان برایمان به یادگار مانده است اما اصفهان امروز، اصفهان دوران صفوی است که با هر نیک و بدش هویت شهری اصفهان است. از این روست که قوس آذر منقوش بر سر در بازار قیصریه، به عنوان نماد شهر اصفهان بشمار میرود .
نمادی بسیار زیبا که میتوان آنرا یک شاهکار گرافیکی دانست، ترکیبی پرمعنا که بیانگر مولفههای هویت روز اصفهان در عصر صفوی است.
برج آذر را منجمان عصر دیلمیان، برای اصفهان خوش یمن و مبارک دانستند . از این رو در عصر صفوی با مبارک دانستن برج آذر و با وام گرفتن از نماد این صورت فلکی، نماد اصفهان را خلق کردند.
در این نماد، نیم تنه اسب موجود افسانه ای "قنطورس" یا همان "سانتور" جای خود را با گربه سانی (شیر) عوض کرده است که این میتواند مظهر قدرت و یا نشان ارادت صفویان به امام اول شیعیان باشد.
همچنین تن عریان انسان-نما با تن یک سرباز پارتیزانی با کلاه قزلباشی تغییر کرده است که بیانگر بخشی از هویت مردمان عصر صفوی با پوشش مخصوص است . اما نیم تنه و سریک اژدها به انتهای این موجود افزوده شده که گویی کمان در دست سرباز، سر وی را نشانه رفته اما تیر از کمان رها نشده است، این سکون میان این تقابل مرگ و زندگی یا هستی و نیستی نشان از کشاکش همیشگی میان خیر و شر دارد که میتوان ردپای چنین افکاری را تا افسانه های کهن چین و هند دنبال کرد.
درگذر از حاشیههای رود، حدفاصل پل چوبی و پل بزرگمهر، مجسمه ای در ابعاد بزرگ با الهام کامل از این نماد به دست استاد «جوهری» ساخته و نصب شده است.همچنین اثری ساخته شده از کاشی از این نماد، توسط شهرداری فرایبورگ آلمان به اصفهان اهدا شده است.
هر دو اثر فوق با نگاهی کاملی وفادارانه به اصل نماد ساخته شده است اما چهار قرن از عصر صفویان میگذرد و ما با انبوهی از تغییرات و اتفاقات مواجهایم، شاید میبایست به مولفههای هویت اصفهان مجدد نگاهی انداخت.
مجسمهای آهنین توسط هنرمند خراسانی، حسن ملانوروزی پیش از پایان سال نود و هشت در سمپوزیوم مجسمه اصفهان ساخته شده است که به زعم اینجانب و خالق اثر میتوان آنرا نقدی بر انسان امروز و جامعه دانست.
در ساخت این اثر از ضایعات فلزی استفاده شده است که برخلاف دو مجسمه قبل متریالی مدرن در ساخت مجسمه محسوب میشود و گویی ترجیح است که نماد تاریخی اصفهان نه تنها با فلز بلکه با ضایعات فلزی که شهرداری اصفهان در جریان سمپوزیم تدارک دیده است ساخته شود .
در اثر فوق جای سرباز قزلباش عصر صفوی را انسانی با شمایل معمول رباتها گرفته است، در واقع انسانی بی هویت که تنها شمایل انسانی دارد و همچنان در کشاکش هستی و نیستی است .
با وفادری به اصل نماد در این اثر، ما شاهد تقابل خیر و شر با منشا یکسان هستیم. در هزاره سوم، هزاره تکنولوژی و البته انزوای انسانی و انسانیت، جای بسی تامل است که انسان شهری بی هویت امروز چطور و چگونه در این نبرد همیشگی میان خیر و شر ظاهر میشود ؟
انسان امروز در محاصره میان رسانهها و اختلال ارزشی است و شاید دیگر فاقد توانایی تشخیص نیک از بد است . در انتها میبایست اشاره کرد که نماد یک شهر نشان از هویت تاریخی و فرهنگی آن تا به امروز است و میبایست معرف انسان امروز ساکن در آن نیز باشد، از این رو اثر حسن ملانورزی را اثری به مراتب مهم تر تلقی میکنم چرا که به نفس انسان امروز نزدیک تر است .
یادداشت از علی استدلال حقیقی
عکس: عاطفه قوامی فر