“من خسته و بی رمق اما با استعداد پیر می شم و کم کم با این قضیه کنار میام و در قرنطینه قبول کردم و تسلیم را به مبارزه بی هدف ترجیح دادم. آنقدر انرژی داشتم که می توانستم به دیگران هم قرض بدم و با معاشرت کردن شارژشون کنم ولی دیگه نه نمی تونم . یه روزایی از اینکه بعضی ها توی جمع منفی باف بودند و همش از مشکلات می گفتند و به قول بعضی ها ناله بودند ، شاکی می شدم و با خودم می گفتم این طرف از اون بی استعداد ها ی به هیچی نرسه اما... این روزای من شبیه اون روزای اون هاست!!
کد خبر: ۱۱۷۵۱۷۲
۱۴۰۰/۰۲/۱۶