«جلال جلالیزاده»، نماینده سابق مجلس شورای و عضو حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، لزوم حضور رهبر در جریانهای سیاسی به خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا گفت: هیچ مسئلهای در دنیا و هستی بدون مدیریت به مقصد نمیرسد البته با توجه به موقعیتها و شرایط زمانی و مکانی شیوه اداره مسائل و موضوعات مختلف فرق میکند، در گذشته که مباحث قبیلهای و عشیرهای مطرح بوده، یک رهبر دینی رئیس قبیله یا مصلحی میتوانست به عنوان محور و الگوی یک جامعه قرار بگیرد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب افزود: در حال حاضر که شیوه عشیرهای به نظام حزبی تبدیل شده، شیوه اداره حزب و جامعه هم فرق کرده است. به عبارت دیگر به سبب پیشرفت تحقیقات، تکنولوژی و فناوری افراد مختلفی وارد عرصه شدند و هر کسی که توانایی و شایستگی بیشتری داشته باشد میتواند در رهبری و اداره امور موفقتر باشد.
جلالیزاده ضمن اشاره به بحث حضور رهبر در جریانهای سیاسی تصریح کرد: در هر جناح اعم از اصلاحطلب و اصولگرا یک نفر وجود دارد که گفتهها و جهت وی مورد پذیرش همه افراد مرتبط با آن جریان است. درست است که در جریان اصلاحطلب هر فردی راه خود را میرود اما در عین حال افرادی هستند که خود را پیشوا و رهبری میدانند و یا در جریان اصولگرایی هم وضع به منوال است، قبلا مسئله ریش سفیدی و پیرمردی در این جناح مطرح بود اما با بالا آمدن برخی از افراد جوان این احترام و حرمت باقی نمانده است و افراد زیادی تلاش میکنند برای خود رهبری درست کنند.
این عضو سابق جبهه مشارکت ادامه داد: متقابلا در جریان اصلاحطلب با وجود همه تفاوتها در دیدگاهها خاتمی از احترام خاصی برخوردار است، در حقیقت با همه ضعفهایی که در خاتمی وجود دارد اما طرفداران اصلاحات و اصلاحطلبان خاتمی را به عنوان انسان متفکر، دلسوز و اندیشمند قبول دارند، بنابراین با توجه به مزیتها و امتیازاتی که ایشان دارد، نسبت به سایرین از جایگاه بهتری برای رهبری جریان اصلاحطلب برخوردار است.
جلالیزاده در رابطه با ریشه اختلافات رهبری در جریان اصولگرایی اظهار کرد: امروزه رشد تحصیلات و پیشرفت، بالا آمدن افراد و چشیدن طعم قدرت، امتیازات مالی و مواردی از این قبیل باعث شده است افراد تابعیت و پیروی را از رهبران این جریان نداشته باشند. به عبارت دیگر افراد هر جا که احساس کنند شایستهتر هستند، این قبیل واکنشها را خواهند داشت و اگر این شایستهتری با موازین دموکراسی و پذیرش ایدههای دیگری همراه نباشد، قطعا آثار منفی آن بیشتر است. لذا در جریان اصولگرایی ریشههای سنتی و برخی از جوانب دیگر باعث بروز این مسائل شده است، بنابراین این جناح مجبور است که به هر صورت تسلیم تضادها و تضاربها شود و در نهایت این تضادها باعث میشوند که تسلیم یک محوریت و مرکزیتی شوند.
این عضو حزب اتحاد ملت در ادامه خاطرنشان کرد: اما در عین حال طرفداران جریان اصلاحطلبی با فکر بازتر، روشنتر و با پذیرش سلایق مختلف همراهتر هستند و بقایای این جریان نسبت به جریان اصولگرایی که تضاد میان اشخاص و تلاش برای در دست گرفتن رهبری شدت گرفته است، بهتر میتواند ادامه پیدا کند.
جلالیزاده ضمن تاکید بر گریز جناح اصولگرایی از پذیرش جوانان یادآور شد: میدان ندادن به جوانان و در عین حال خود را صاحب امتیاز و مزیت دانستن، جوانانِ این جریان دچار شورش، طغیان و خودسری کرده است که امروز حاضر نیستند زیر بار این دستورها و فرمانها بروند. به عنوان مثال مسئله احمدینژاد نشان داد که این گروه دیگر تابع حرف و حدیث گذشتگان نیست و خودشان برای خود تصمیم میگیرند و اگر این جریان تندروی اصولگرایی با احساسات جوانی آمیخته شود، قطعا ضرر و زیان بیشتری خواهد داشت. ٢/٥