داستان هفته؛

«من و مادرم»: من و کرونا

|
۱۳۹۹/۰۴/۲۰
|
۰۶:۵۹:۰۰
| کد خبر: ۱۰۲۶۳۹۵
«من و مادرم»: من و کرونا
مجموعه داستان‌هایی با عنوان «من و مادرم» در قسمت‌های مختلف به قلم احمدی مایل نویسنده و کارگردان تئاتر را که در خبرگزاری برنا، منتشر می‌شود از این پس در قسمت‌های مختلف می‌خوانید.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، احمد مایل فارغ‌التحصیل کارشناسی بازیگری و کارگردانی از دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای زیبا، کارشناسی ارشد کارگردانی دانشگاه تربیت مدرس که پیش‌تر مدیر تِئاتر و مدرس تِئاتر در دانشگاه شهید بهشتی بخش فوق برنامه جهاد دانشگاهی، مدیر تئاتر و مدرس تئاتر در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، مدرس تئاتر استان های کشور از طرف اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده در مجموعه‌ داستان‌های «من و مادرم» قصه‌های کوتاهی روایت کرده که در ادامه به قلم او اولین قسمت از این مجموعه داستانی را می‌خوانید.

مقدمه:

سلسله داستان های «من و مادرم» شامل مجموعه روایت هایی است که درون آن اتفاقاتی رخ می‌دهد، هر قسمت قصه‌ای مستقل دارد که البته در کل از نظر روند کلی، روح داستان‌ها مرتبط هستند.

شخصیت ها به مرور معرفی می شوند که در قالب مسائل اجتماعی و هنری، با فرمت طنز روایت می‌شوند.

امیدوارم،  بتوانم لحظه های شیرینی گزارش بدهم ، که انتقاد هایم مورد عنایت مسئولین قرار بگیرد.

اکنون دومین روایت من، از مجموعه «من و مادرم»، «من و کرونا» است.

روایت دوم : من و کرونا

از آنجاییکه ما مردم ایران در همه مورد تخصص داریم، و برای هر چیزی مثل  بیماری ، مسائل اجتماعی،  گرانی، دلار، پراید و ۲۰۶ ‌، تصادفات شهری و جاده ای و... خلاصه قصه های پیچ وا پیچ خانه دلمون پنهان شده و گازش را می‌گرفته و پیش میره  و یه جایی ترمز می‌کنیم. برای درد دل کردن صفی اول سرمایه گزاری می کنیم و دوم پشیمان میشیم و سوم میریم تو صف تظاهرات و یا تظاهرات علیه اختلاس گیران

کرونا ، اول اش که خودش را نشان داد،  همه را وحشت گرفت، عده ای می گفتند این کرونا را نفر اول مبتلا به مردم داده تا جمعیت ایران رو به افول بره، عده ای می گفتند این کرونا آمده که مردم مجبور بشن دست هایشان را روزانه با رعایت پروکل های بهداشتی مرتب و دقیقه به دقیقه بشورند.

اما وقتیکه مجبور به قرنطینه و خانه نشینی شدند، اول از همه بچه های مدرسه خوشحال شدند که مدتی به جای نیمکت نشینی، خانه نشین شدن و انواع و اقسام بازی ها را می کنند و ذوق فرهنگی و اجتماعی اشون هم گل کرد.

کرونا کم کم از وحشت جای اش را به خنده وترس داد و وقتیکه قرنطینه هم به امید رعایت پروتکل‌های اجتماعی آرام آرام برداشته شد ، اولین کاری که مردم بلد بودند یعنی مسافرت رونق پیدا کرد و ترس ها هم جای اشان را به امیدواری دادند. اما متاسفانه  مسافرت ها و جمع شدن های گروهی و افزایش دوباره رشدمبتلایان به کرونا را به دنبال داشت اما بازهم مردم،  ترس از کرونا برای اشان عادی شد.

حال اما موندیم و موندیم که آیا کرونا زنگ خانه ما را هم به صدا در میاره.

نظر شما