یادداشت فرهاد اصلانی درباره همکاری با رسول ملاقلی‌پور؛

دلتنگی فرهاد اصلانی برای کارگردانش

|
۱۳۹۹/۰۵/۲۰
|
۱۰:۲۱:۲۲
| کد خبر: ۱۰۴۱۸۲۵
دلتنگی فرهاد اصلانی برای کارگردانش
فرهاد اصلانی بازیگر مطرح سینمای ایران در یادداشتی اختصاصی که در اختیار دبیرخانه شانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت قرار داده از تجربه همکاری با رسول ملاقلی‌پور در فیلم «سفر به چزابه» و حال و هوای این همکاری نوشته است.

 

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا: فرهاد اصلانی به مناسبت برگزاری بخش «نشان رسول» در شانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت یادداشتی درباره رسول ملاقلی‌پور و همکاری مشترک در فیلم «سفر به چزابه» نوشت. 

در این یادداشت می‌خوانیم: «اولین تصویری که از رسول ملاقلی‌پور به یاد دارم، به  25 سال قبل برمی‌گردد. سال 74 برای بازی در فیلم «سفر به چزابه» انتخاب شدم. آن روزها جوان بودم و در آغاز مسیربازیگری و در «روسری آبی» بازی کرده بودم. اولین ملاقاتمان در یکبعد از ظهر اتفاق افتاد، در دفتر آقای ملاقلی‌پور با هم صحبت کردیم. تمام مدت جلسه با همان نگاه نافذی که از او سراغ داریم به من خیره شده بود. آن روزها نمی‌دانستم کارگردان‌ها معمولا در این مرحله با دقت روی حرکات و رفتار بازیگر تمرکز می‌کنند تا ببینند واقعا انتخاب درستی داشته‌اند. کمیمضطرب بودم. آقای ملاقلی‌پور نگاهی عمیق و شخصیتی باجذبه داشت، که مرا تحت تاثیر قرار می‌داد. بلاخره بعد از یکی دو جلسه حضورم برایبازی در این فیلم قطعی شد.

قبل از این همکاری «افق» و «پرواز در شب» را دیده بودم و سینمایملاقلی‌پور را می‌شناختم. می‌دانستم «سفر به چزابه» فیلم سختی است. یکی از هدایا و برکات بازی در آن فیلم برای من دوستی با مسعود کرامتی عزیز بود. او بازیگری باسابقه و دوست آقای ملاقلی‌پور بود و چند فیلم با او همکاری کرده بود. اما رفتارش با من که بازیگری جوان بودم، فوق‌العاده حرفه‌ای و همدلانه بود. همنشینی با او از تجربه‌های خوب من در این فیلم است.

یکی از ویژگی‌های رسول ملاقلی‌پور که او را در میان سینماگرانهمنسل و هم دوره‌اش شاخص می‌کرد این بود که شهود بالایی داشت و گویا فیلم را قبل از ساخته شدن در ذهنش می‌دید. به کارش اشراف داشت، تکلیفش در فیلم‌های جنگی با خودش خیلی روشن بود. یک روز قبل از شروع فیلمبرداری و در مرحله پیش‌تولید سر صحنه رفتم. تریلی‌ها در حال آوردن ادوات جنگی، تانک‌ها و ... به میدان بودند. خیلیآرام، خونسرد و مسلط بود. یکی دو ساعت بعد واقعا آن لوکیشن، تبدیلبه میدان جنگ شد. 

در کنار جریانی که آن روزها در حوزه سینمای دفاع مقدس فعال بود و جنگ را شیک و شعاری نشان می‌داد. فیلم‌های رسول ملاقلی پور سیمای خشن و واقعی جنگ را ترسیم می‌کرد. آثار او بیانگرواقعیت‌های تلخی بود که گاهی راهی به سینمای دفاع مقدس نداشت. به نظرم مخاطب عادی با فیلم‌های او واقعیت جنگ را درک  می‌کرد. در نمایش احوالات انسانی، رسول ملاقلی‌پور بی‌ادعا و سینمایش واقعی،صادقانه و یگانه بود.

از نظر تکنیکی سینمای او یک سر و گردن بالاتر از بقیه فیلمسازاندفاع مقدس بود. می‌شود گفت فیلم‌هایش شبیه سینمای هالیوود بود، آن هم با کمبود امکاناتی که همواره با آن مواجه بود. معمولا با مواد و ادوات واقعی کار می‌کرد، ما که تجربه همکاری با او را داریم می‌دانیم سر صحنه فیلم‌هایش چه می‌گذشت. شاید بخشی از هیجان و اضطرابی که موقع کار داشت به همین دلیل بود، واقعا جان همه عوامل زمان فیلمبرداری در خطر بود. 

زمانی که فیلم جنگی می‌ساخت بیشتر به او حمله می‌شد، برای همینپر از عصبیت بود و مجبور می‌شد سمت ساخت فیلم‌هایی برود که در آنها هم، عصبیت و پرخاشگری وجود داشت. بعد از فوتش نگاه‌ها به او و سینمایش مهربانانه‌تر شد. دست کم در تجربه مشترکی که با او داشتم دیدم که «سفر به چزابه» آن گونه که بعدها دیده و ستایش شد، قدر ندید.

 

برای ساخت «نجات یافتگان» به او مجوز ساخت نمی‌دادند با پروانه ساخت «سفر به چزابه» اول «نجات یافتگان» را ساخت و بعد وقتی برای آن فیلمبه او پروانه دادند، فیلمبرداری «سفر به چزابه» را شروع کرد. همواره از بوروکراسی اداری و تبعیضی که زمان فیلم ساختن با آن درگیر بود، رنج کشید و به همین دلیل معمولا به شرایط معترض بود. 

«سفر به چزابه» نگینی درخشان در سینمای جنگ است، فیلمی که باید روی پرده دید تا متوجه عظمت و جلوه آن شد. بعد از پایانفیلمبرداری آقای ملاقلی‌پور از من خواست موقع مونتاژ فیلم را ببینم. به عنوان بازیگر جوان، خامی‌ و گیجی در بازی‌ام داشتم که البته به باورپذیرشدن شخصیت علی کمک کرده. ملاقلی‌پور موقع تدوین، آدم دیگریمی‌شد. سکانس‌های سختی که زمان فیلمبرداری ساعت‌ها وقت می‌گرفت به راحتی و به نفع فیلم کنار می‌گذاشت. فکر می‌کنم اگر سال‌های بعد با تجربه‌ای که به دست آوردم این نقش را بازی می‌کردم این شکل و شمایل را نمی‌داشت.

تجربه بازی در این فیلم غریب بود، وقتی فیلمبرداری شروع می‌شد در صحنه غرق می‌شدم و فراموش می‌کردم بخشی از یک فیلم هستم. حس می‌کنم طبیعی است تماشاگر هم پس از گذشت سال‌ها نسبت به «سفر به چزابه» چنین نگاهی داشته باشد و با دیدن آن متاثر شود. موقع فیلمبرداری «سفر به چزابه» در بعضی سکانس‌ها عوامل گریه می‌کردند،اما تعدادی از همان سکانس‌ها که مخاطب را احساساتی می‌کرد حذف شدند. 

«سفر به چزابه» پروژه دشواری بود. راه دور و لوکیشنی سخت در هواییسرد. موقع فیلمبرداری برف زیادی بارید و همه را به دردسر انداخت، اما کار را ادامه دادیم. با همه این دشواری‌ها به ما خوش گذشت. آقایملاقلی‌پور گاهی عصبانی هم می‌شد اما من از او خاطرات خوش به یاددادم. حرف‌های خوبی که درباره فیلم می‌زد در ذهنم مانده، شوخی‌هایشو طنز ذاتی‌اش فراموش نشدنی است.  

شیطنت و شوخ طبعی داشت که اگر با شما دوست می‌شد و می‌توانستیدآن بخش جذاب شخصیتش را ببینید فراموشش نمی‌کردید. خوش‌اقبال بودم که بر تردیدهایش درباره من غلبه کرد و در میانه راه با من دوست شد و این فرصت را یافتم تا آن احوالات ویژه را با او تجربه کنم. 

«سفر به چزابه» از دوست داشتنی‌ترین فیلم‌های من است. جنگ تاثیرزیادی روی زندگی مردم ما گذاشته. چه آنها که مستقیم در مواجهه با جنگ بودند، چه آنها که با واسطه تحت تاثیر آن قرار گرفتند. به عنوان یکایرانی خوشحالم که اقبال این را داشتم که در یکی از بهترینفیلم‌های رسول ملاقلی‌پور کنارش باشم. خوشحالم این فرصت به دست آمد تا در یادگاری حضور داشته باشم که صادقانه برای نسل بعد، از واقعیت جنگ می‌گوید. 

رسول ملاقلی‌پور فیلمسازی درجه یک و تکرار ناشدنی است، در مقایسهبا سینماگران همدوره‌اش بهترین آنها بود و بهترین ماند. بعد از پایان هر فیلم از آن رها می‌شد و به فکر فیلم بعدی بود. با اوضاع و احوال اینروزها، انتشار مداوم اخبار فساد و اختلاس و  رشد منفعت طلبی و مادی‌گرایی، حال و هوایی که بر زندگی ما حاکم است، دلم برای آدم‌هایی از جنس ملاقلی‌پور که صادق بودند، تنگ می‌شود.

 

نظر شما