به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، صباح وطنخواه راوی کتاب «صباح»، دختر جوان بیستسالهای ساکن خرمشهر است که از اولین ساعت شروع جنگ به صورت خودجوش با مراجعه به مرکز درمانی کار امداد به مجروحان را شروع میکند. او در هسته افراد مسجد جامع خرمشهر بسیار فعال و از جمله زنانی است که پایش به خطوط درگیری باز میشود و مورد اصابت ترکش قرار میگیرد.
بعد از سقوط خرمشهر و با محاصره آبادان صباح وطنخواه همراه با تیم فداییان اسلام به فرماندهی شهید سید مجتبی هاشمی در خطوط ذوالفقاری به امداد مجروحین و دفاع از شهر میپردازد.
برشی از کتاب:
«کنجکاو شدم بدانم چه شده. گفتند وقتی نبودی سرگرد شریفنسب آمد مسجد و گفت خواهرها، پلیسراه نیرو میخواهد اما آنقدر این سربازها بیانگیزه شدهاند که دیگر نمیشود رویشان حساب کرد، شما بیایید و قدری برایشان حرف بزنید شاید حرف شما را پذیرفتند. همان موقع شهناز میرود بالای یک وانت و با صدای بلند رو به سربازها میگوید: «پس غیرتتون کجا رفته؟ همینطوری وایسادید اینجا و دست روی دست گذاشتید که خاک مملکتتون به دست دشمن بیفته؟! اگه شما نمیتونید بجنگید، بکشید کنار تا ما زنها خودمون دست به کار شیم و فکری به حال شهرمون و این مردم کنیم.»