الگوی اخلاقی و تربیتی با نام شهید حسین فهمیده/ شهیدی که امام خمینی(ره) برای او واژه رهبر را برگزید

|
۱۳۹۹/۰۸/۰۸
|
۱۱:۴۲:۰۶
| کد خبر: ۱۰۷۹۸۲۷
الگوی اخلاقی و تربیتی با نام شهید حسین فهمیده/ شهیدی که امام خمینی(ره) برای او واژه رهبر را برگزید
حسین فهمیده شهیدی است که با قلب کوچک خود حماسه‌های بزرگی آفرید تا جایی که امام خمینی(ره) برای او واژه رهبر را برگزید.

به گزارش خبرگزاری برنا در اصفهان؛ معمولا نام شهید فهمیده با نام نوجوان، آن هم از نوع شجاع و ایثارگرش عجین و همراه شده و آن شهید عزیز، الگویی برای نوجوانان معرفی می‌شود؛ در حالیکه مطالعه سیره و روش و زندگی او، الگو بودن و الهام بخشی او را برای تمام سنین و حتی برای سطوح متعدد مدیریتی اثبات می‌کند. شاید به جرأت بتوان گفت که تنها کسی که شهید حسین فهمیده را به درستی شناخت، امام خمینی(ره) بود. این ادعا آنجایی اثبات می‌شود که امام در موردش فرمودند: «رهبر ما آن طفل سیزده‌ ساله‌ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‌تر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید».

 

امام خمینی (ره) او را صرفا الگویی برای قشر خاصی از اجتماع معرفی نکرد بلکه تعبیر «رهبر» در موردش به کار برد. بر این اساس باید شخصیت الگویی و سیره اخلاقی او را در دو بخش اجتماعی و فردی مورد بررسی بیشتر قرار دهیم؛ که میثم یاسا، مشاور خانواده و تربیت و مبلغ تخصصی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان در گفت‌و‌گویی تشریح کرد:

وی از جنبه اجتماعی به بصیرت و اقدام به موقع او اشاره کرد و گفت: شهید فهمیده در شهریور ماه 1359 یک هفته پیش از اعلام رسمی آغاز جنگ تحمیلی، همراه نیروی مقاومت بسیج به جبهه‌ خرمشهر اعزام شد. این حرکت آن هم توسط یک نوجوان، نشانگر زمان‌شناسی و بصیرت بالای اوست که قبل از آنکه عموم مردم متوجه کاری شوند، او اقدام می‌کند.

دوری از عافیت‌طلبی و مصلحت‌اندیشی نابجا

مورد دوم، ایثار و از خود گذشتن و دوری از عافیت طلبی و مصلحت‌اندیشی‌های نابجا است که جریان معروف نارنجک به خود بستن و با این وسیله به مقابله با دشمن رفتن، مهمترین دلیل بر آن است که او فردی ایثارگر بود که از عافیت طلبی و مصلحت اندیشی های نابجا دوری کرد و در این راه از جانش گذشت.

یاسا رعایت اولویت‌ها در زندگی و انجام وظیفه را سومین مورد برشمرد و افزود: در احوالات او ذکر شده که به مدرسه و درس خواندن علاقه وافری داشت و غیر از کتب درسی کتب دیگری را نیز مطالعه می‌کرد؛ سطح هوش او بسیار خوب بود و معمولا در کلاس درس را یاد می‌گرفت و همیشه شاگرد اول تا سوم بود. اما او به اولویت‌های زندگی توجه داشت و کلاس و درس و مشق را رها کرد و برای حفظ استقلال و کیان انقلاب اسلامی در جبهه‌ها حضور یافت.

از دیگر موارد می‌توان به جهادی عمل کردن و عدم توجه به محدودیت‌هایی همچون سن پایین، تحصیلات کم، امکانات اندک و ... اشاره کرد که شناخت شهید فهمیده را فقط نباید در دوران جنگ و میدان مبارزه با دشمن بعثی محدود کرد بلکه او بدون توجه به سن پایینش ولی براساس بینش قوی که داشت، پیش از انقلاب اعلامیه‌های امام خمینی (ره) را در سال‌های 56 و 57 توزیع می‌کرد و پس از ورود امام به وطن به دیدار ایشان شتافت.

شجاعت در حماسه‌آفرینی شهید فهمیده

این مشاور تربیت و خانواده در بعد اخلاق فردی این شهید مواردی را مطرح و تصریح کرد: خوش اخلاقی و خوش رفتاری؛ شهید فهمیده بسیار خوش برخورد و خنده رو بود و با همه با چهره‌ای باز وگشاده برخورد می‌کرد . خیلی زود با افراد می‌جوشید و گرم و صمیمی می‌شد. نسبت به همه به خصوص در برابر بزرگترها مودب بود واحترام می گذاشت. این اخلاق نیکو و خوش قلبی او سبب شد که حتی با دشمن اسیرش هم با ملاطفت رفتار کند. نقل می‌کنند که اسیر عراقی دراز کشیده بود . حسین اورکت خود را از تن در آورد و زیر سر سرباز عراقی قرار داد.

وی با اشاره به شجاعت در حماسه آفرینی شهید فهمیده افزود: شنیده بود که عراقی‌ها دارند از آن طرف پل می‌آیند. رفت و با اصرار دو تا نارنجک گرفت و به سرعت به سمت آنها حرکت کرد . حسین با دیدن عراقی‌ها فورا روی زمین دراز کشید. آنها در حالی که با مسلسل داشتند به سمت بچه ها شلیک می‌کردند جلوتر آمدند. حسین ضامن نارنجک را کشید و آنرا جلوی پای سربازان دشمن انداخت و آنها را به درک واصل کرد . سپس رفت دو تا مسلسل آنها را برداشت و به طرف نیروهای خودی برگشت. قبل از همه فرمانده‌اش را دید. فرمانده وقتی که حسین را با آن قیافه و اسلحه ها دید از خوشحالی حسین را بغل کرد.

این مشاور تربیت خانواده بیان کرد: وی در همه کارها رضایت خدا را در نظر داشت؛ فرمانده‌اش ازش پرسید با رضایت پدرو مادرت آمده‌ای جبهه ؟ گفت : " با رضایت خدا اومدم .خداگفت برو سر مرز کمک به بچه‌ها. منم اومدم " این حرفو که زد یکدفعه ولوله‌ای در مسجد جامع به پا شد. شیخ شریف صلوات فرستاد و پیشانی‌اش را بوسید‌. فرمانده سپاه خرمشهر هم بغلش کرد. سرش را فشرد به سینه‌اش و بغض کرده گفت:" بنازم به غیرتت مرد" و دوباره اشک توی جشمانش حلقه زد.

نظر شما