به گزارش گروه روی خط رسانههای خبرگزاری برنا؛ روزنامه همشهری یکشنبه ۱۸ آبان در گفت وگو با علی هاشم نویسنده و پژوهشگر لبنانی می آورد: پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا موجی از تحلیلها و واکنشها در سطح رسانههای منطقهای را بهدنبال داشته است. بسیاری میپرسند آینده روابط واشنگتن با کشورهایی نظیر ایران یا عربستان سعودی چگونه خواهد بود؟ از سوی دیگر، روابط داخلی بازیگران اصلی خاورمیانه که طی ۴سال گذشته پر از تنش و بحران بوده در چه مسیری قرار میگیرد؟ این سؤالات را با علی هاشم، تحلیلگر لبنانی که شناخت زیادی از روابط ایران با آمریکا و جهان عرب دارد در میان گذاشتهایم.
شما به تازگی در مقالهای به بررسی مسیر پیش روی بایدن در خاورمیانه پس از ۴سال دولت ترامپ پرداختهاید. در این مقاله آمده «بایدن میتواند با استفاده از سیاستهای اوباما و میراث ترامپ واقعیت جدیدی را در منطقه خلق کند». بسیاری برخلاف شما معتقدند بایدن سیاستی متفاوت با ترامپ را در پیش میگیرد و بهدنبال تکمیل مسیر او نخواهد بود. ممکن است نگاه خود را در اینباره تشریح کنید؟
من در درجه اول از تحقق مجموعهای از اهداف و منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه توسط ترامپ سخن میگویم. ترامپ با روشی متفاوت از روسای جمهور سابق در مسیر تحقق این اهداف حرکت کرد. آنها بیش از هر چیز بر نفوذ بلندمدت آمریکا در منطقه تأکید داشته و بر این اساس سیاستهای خود را تنظیم میکردند چرا که رویکرد قابل توجهی در میان روسای جمهور سابق برای خروج از منطقه خاورمیانه وجود نداشت.
ترامپ نگاه دیگری داشت؛ او از ابتدا به روشنی میگفت خواهان خروج از این منطقه است اما تناقضاتی که میان او و بدنه دولتش وجود داشت منطقه خاورمیانه را به چیزی شبیه شنهای متحرک تبدیل کرد، بهگونهای که هر اندازه بیشتر برای خروج تلاش میکرد بیشتر به داخل فرو میرفت. با وجود این اما تلاشهای ترامپ برای خروج از منطقه با نتایج مهمی همراه بود؛ برای مثال به مسئله انتقال سفارت از تلآویو به قدس نگاه کنید. هیچ رئیسجمهوری در آمریکا پیش از این جسارت اتخاذ چنین تصمیمی را نداشت. البته قبلا هم چنین برنامههایی مطرح بود اما تمام روسای جمهور سابق مسائلی نظیر فرایند صلح، پیامدهای این تصمیم در کشورهای عربی و... را درنظر میگرفتند. ترامپ برای این مسائل اعتباری قائل نبود و بنابراین تا پایان خط پیش میرفت.
او ماجراجو بود و بازی قمار را تا پایان ادامه میداد. از دید ترامپ اسرائیل مهمترین و نزدیکترین متحد آمریکا در خاورمیانه است، که در واقع چنین است و بر این اساس، با اتخاذ چنین تصمیمهایی منافع و اهداف آمریکا در منطقه را محقق کرد. در پرونده جولان نیز دقیقا همین نگاه وجود داشت. درست است که ترامپ با اقداماتش میراث آمریکا در فرایند صلح را بر باد داد اما این میراث برای او اهمیتی نداشت. روسای جمهور سابق همواره از ضرورت راهحل دو کشوری، اجرای قطعنامههای شورای امنیت و... سخن میگفتند اما ترامپ به سادگی به همه اینها گفت نه! او از چشماندازی جدید برای حل بحران سخن گفت؛ چشماندازی که براساس منافع و امنیت اسرائیل تعریف میشود، آن هم درحالیکه هیچگونه مقاومتی به شکل میدانی علیه ترامپ و اسرائیل وجود ندارد.
نمیتوان محور مقاومت را مانع اجرای این سیاستها به شمار آورد؟
البته این محور وجود و حضور دارد اما هماکنون دچار نوعی تعلیق است چرا که اکنون چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد. محور مقاومت طی سالهای گذشته در سوریه، عراق و... با نوعی تشتت و از هم گسیختگی روبهرو شده است. هدف این محور آزادی قدس است اما وضعیت و تشتتی که به آن اشاره کردم اجازه نداده این محور قادر باشد از وقوع سناریوی مورد نظر ترامپ در پرونده فلسطین جلوگیری کند. بنابراین ترامپ آزادی عمل کافی برای پیشروی در این میدان را داشت و با برداشتن چند گام اساسی حرکت در آن را آغاز کرد چرا که چیزی مانع وی نبود. اینگونه بود که فرایند صلح منحصر به فرد ترامپ شکل گرفته و کشورهایی نظیر امارات و بحرین نیز وارد آن شدند. البته از این فرایند برای اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران نیز استفاده شد.
در موضوع ایران چطور میتوان تفاوت سیاستهای ترامپ و بایدن را تفسیر کرد؟ آیا شاهد تحولی در این پرونده خواهیم بود؟
در موضوع مقابله با ایران نیز ترامپ تا پایان خط پیش رفت؛ تصور نمیکنم امکان کنشی خطرناکتر از ترور سردار قاسم سلیمانی در رابطه با ایران وجود داشت. البته باید توجه داشت که ایران هم در این تقابل به اهداف و امتیازاتی دست پیدا کرد، چرا که اگرچه سیاست ترامپ در کوتاهمدت کارآمد و موفق است اما در درازمدت به ضرر آمریکا خواهد بود. ازجمله نتایج درازمدت سیاستهای ترامپ، انزوای آمریکاست که از هماکنون میتوان نشانههای آن را در پروندههایی نظیر توافق هستهای، اتحادیه اروپا، قطعنامههای سازمان ملل و... مشاهده کرد. اما فراموش نکنیم شعار ترامپ «اول آمریکا» است و هرگز چنین مسائلی برای وی اهمیت نداشته است.
بایدن با سیاستهای مختلفی میآید؛ برنامه او بازگرداندن آرامش به سیاست خارجی آمریکا، مخصوصا در خاورمیانه است. اما فراموش نکنیم این آرامش پس از توفان ترامپ وارد منطقه میشود. برای مثال در موضوع ایران، نمیتوان انکار کرد که برنامه فشار حداکثری تا حد زیادی توان ایران در منطقه را تحتتأثیر قرار داده است. حالا با آمدن بایدن قطعا شرایط تغییر کرده و حتی امکان بازگشت آمریکا به توافق هستهای بسیار بالاست، اما این بهمعنای بازگشت به گذشته نیست. قطعا پروندههای جدیدی بر سر میز مذاکره قرار خواهد گرفت. شرایط امروز با شرایط سال۲۰۱۵ و زمان انعقاد توافق هستهای تغییر کرده است. البته اکنون پس از ۴سال بحران، همه بهدنبال گفتوگو هستند و شرایط آرامتر خواهد شد. بدون شک طرف آمریکایی و یا ایرانی برای برداشتن گوشی تلفن و تماس با طرف مقابل آمادگی بیشتری دارند.
از دید شما تحولات انتخابات آمریکا چه تأثیری بر داخل ایران خواهد داشت؟
بهنظرم ما در داخل ایران نیز با تحولی مهم روبهرو خواهیم بود. اگرچه در انتخابات پارلمانی اخیر عملا جریانات اصلاحطلب و حامیان تنشزدایی در سیاست خارجی از صحنه رانده شدند اما این بهمعنای عدمامکان گفتوگوی ایران و آمریکا به هر شکلی از اشکال نیست.
فراموش نکنید که بهرغم تمام ضربات وارد شده به ایران، ترامپ نتوانسته این کشور را به داخل مرزهایش بازگرداند. ایران در سطح منطقه حضور دارد. این حضور برای ایران ضعف نیست، قدرت است.
بنابراین اصل حضور ایران در خارج از مرزهایش آسیب ندیده بلکه تحرک منطقهای ایران ضربه خورده است. حالا با آمدن بایدن و آغاز گفتوگو ایران میتواند نقش جدیدی برای خود در منطقه تعریف کرده و به این ترتیب شاید شاهد واقعیت دیگری در خاورمیانه باشیم؛ واقعیتی که ریشه در چشمانداز اوباما مبنی بر تقسیم نفوذ منطقهای میان عربستان سعودی و ایران داشته باشد.
تأثیر انتخابات آمریکا بر کشورهای عربی حوزه خلیجفارس و همچنین روابط این کشورها با ایران چگونه خواهد بود؟
بخشی از کشورهای عربی، مشخصا عربستان سعودی یا امارات ممکن است خروج ترامپ از کاخ سفید را نوعی شکست برای خود ارزیابی کنند چرا که از وی حمایت کردهاند. در مقابل کشورهای دیگری هستند که حضور بایدن را امکان تنفس برای خود به شمار میآورند؛ برای مثال قطر یا حتی عمان و کویت؛ کشورهایی که سیاستهای بدون تنش و عملگرایانه از سوی واشنگتن را ترجیح میدهند. حال با پیروزی بایدن میتوان انتظار داشت موانع موجود از سر راه گفتوگوی کشورهای عربی خلیجفارس برداشته شود و شاید مهمتر از آن، راه برای گفتوگوی سعودی- ایرانی هموار شود.
به هرحال واقعیت جدیدی در منطقه شکل گرفته و همگان خواهان تعامل با این واقعیت هستند؛ فراموش نکنید بایدن به تنهایی بر سر کار نیامده است. به باور من آنچه در آمریکا رخ داده، کودتای دولت پنهان علیه ترامپ است. تعامل بخشی از حزب جمهوریخواه با دمکراتها علیه ترامپ در کنار پشتیبانی نهادها، رسانهها و حتی شبکههای اجتماعی نظیر توییتر به خوبی موید این واقعیت است. ما حتی نمیدانیم بایدن میتواند تا پایان دولت بر سر کار باشد یا با فوت وی، کار در اختیار کامالا هریس، معاون رئیسجمهور قرار خواهد گرفت.