به گزارش برنا، «دلقکها» (۱۹۷۰) که با عنوان اصلیاش «من دلقکها» هم شناخته میشود، به سفارش تلویزیون ایتالیا ساخته شد و در بعضی منابع از آن به عنوان فیلمی تلویزیونی نام برده شده، ولی از سوی دیگر، مثلاً در جشنواره ونیز جایزه پاسینِتی بهترین فیلم ایتالیایی را برنده شد؛ و حتی هیأت ملی بازبینی فیلم ایالات متحده آن را در فهرست فیلمهای برتر خارجیزبان سال ۱۹۷۲ قرار داد. در ادامه بخشی از نقد سال ۱۹۷۱ راجر ایبرت را بر این فیلم میخوانید؛ منتقد فیلم «شیکاگو سانتایمز» از سال ۱۹۶۷ تا زمان مرگش در ۲۰۱۳٫ او در ۱۹۷۵ برنده جایزه پولیتزر نقد متمایز شد.
گراهام گرین آثار داستانیاش را به دو دسته تقسیم میکند: رمانها و «سرگرمیها». دسته اول برای جدیگرفتهشدن است و باقی (شامل آثار معمایی، ملودرامها و کمدیها) برای سرگرمی و اینکه گرین را بین پروژههای اصلیاش مشغول کرده باشند. فدریکو فلینی هم به نظر میرسد رویکرد مشابهی دارد، بهخصوص در یک دهه گذشته که آزاد بوده هر فیلمی که میخواهد بسازد. در کارنامه او آثار مهم و شاخصی هستند که هر یک با مخاطب ارتباط خوبی برقرار میکنند: «زندگی شیرین» / La Dolce Vita، «هشتونیم» / ۸ ۱/۲، «جولیتای ارواح» / Juliet of the Spirits و «ساتیریکون فلینی» / Fellini Satyricon؛ و در میان این فیلمها، تمرینهای پنجانگشتی کوچکی جای گرفتهاند که مهارت نمایشگری شاعرانه فلینی را به نمایش میگذارند و نه روحش را: قسمت آنیتا اکبرگ در فیلم کمدی «بوکاچو ۷۰» / Boccaccio ’70، قسمت «توبی دامیت» در «ارواح مردگان» / Spirits of the Dead و حالا فیلمی بلند به سفارش تلویزیون ایتالیا با نام «دلقکها» / The Clowns. این سه فیلم (که دوتای آنها قسمتهایی از دو سهگانه با کارگردانانی متفاوت هستند) آثار اصلی و شاخص فلینی نیستند و قرار نبوده هم که باشند. اصلاً عنوان فیلم «هشتونیم» به فلینی اجازه داد که ارزیابی معقولی از کارنامه خود تا ۱۹۶۳ داشته باشد: این شماره به تعداد فیلمهای او اشاره دارد و «نیم» برای فیلم کوتاه اکبرگ است. تنها سوژه مهم فلینی در سالهای اخیر، خودش بوده است و داستانش همیشه خودزندگینامه این هنرمند. به نظر میرسد برای او ضروری است که به صورت دورهای خودش را آماده کند و گزارشی از سلامت یا ناخوشی روحی و هنریاش به ما بدهد؛ و زمانی که ما یکی از این فیلمها را تجربه میکنیم، بههیچوجه شکی نیست که در دستان یک نابغه قرار گرفتهایم.
فیلمهای داستانی و فیلمهای مستند شباهتی به هم ندارند و غافلگیرکننده نیست که میبینیم یک داستانگو در مواجهه با اطلاعات حقیقی و غیرقابلانکار رفتار خامدستانهای دارد. فلینی دوربینش را به درون خانه دلقکهای کهنهکار و مشهور (شاید هم چنین وانمود میشود) در گوشه و کنار پاریس میبرد و خاطرات یا نظرشان درباره دلقکهای عالی را جویا میشود؛ اما واقعاً علاقهای به ساخت یک مستند قراردادی ندارد و سوژهاش در این بخش میانی فیلم، اصلاً دلقکها نیستند؛ فلینی است که به دنبال داستان میگردد.
«دلقکها» هنرمندانه است و گاهی وقتها خیلی سرگرمکننده، ولی به عنوان یک فیلم داستانی موفق نیست چون واقعیتها دستوبال فلینی را بستهاند، و به عنوان مستند هم از کار درنیامده است چون فلینی نمیخواهد (نمیتواند؟) از استعدادش در سروشکل دادن هنری مصالح خام دست بکشد.
راجر ایبرت دات کام
«دلقکها» امشب در سایت هاشور ساعت ۱۷ تا ۱۸:۲۵ به نمایش در میآید