علی ربیعی در یادداشتی در روزنامه ایران با عنوان "اتاق پژواک" نوشت: در این ۴۰ سال به یاد میآورم که بارها از «برهه حساس تاریخی» صحبت کردیم. بدون اغراق با نگاه به شرایط امروز، هیچ دوره و زمانهای مثل سالهای ۹۸ و ۹۹ چنین تعبیری برای ایران بعد از انقلاب مصداق نداشته است. منحنی مسیر حرکت جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۹۹ و در آستانه ۱۴۰۰ در شرایط نقطه عطف قرار گرفته است.
میخواهم با دو مفروض بحث را شروع کنم. مساله امروز ما اقتصاد و سیاست خارجی یا برجام نیست. برجام فیالذاته مساله ما نیست. هیچ اقتصادی در دنیای امروز به خصوص از ۱۹۷۰ به بعد بدون تعامل مناسب منطقهای و جهانی نتوانسته پویایی داشته باشد، پویایی اقتصاد در کلانترین سطح مرتبط با سیاست خارجی است، اما بهرهگیری از روابط خارجی و محیط بیرونی وابسته به مدیریت ظرفیت ها و کارآمدی سیاستگذاریهای داخلی است.
من با این نظر، اقتصاد و سیاست خارجی را دو حوزه مهم میدانم اما معتقدم مهمترین مساله ما هیچ یک از این دو نیست. فرض اول اینکه، سیاست داخلی مساله اصلی امروز ماست. مساله ما حتی به رغم مواضع روشن مقام معظم رهبری، همچنان شیوه تعامل، نوع کنش دینفعان سیاسی و فقدان درک مشترک نسبت به مسائل اساسی کشور و راههای نیل به منافع و اهداف ملی و عدم همافزایی های بین قوه ای است. ترتیبات سیاست داخلی به گونهای که امروز تجربه میکنیم، پیشبرنده نیست بلکه فرساینده-کاهنده و در بهترین حالت تداوم بخش وضع فعلی و تکاپوی بقاست.
فرض بعدی این است که اگر بخواهیم در سیاست خارجی و عرصه بینالملل از فرصتها استفاده کنیم و بخواهیم کشوری قوی داشته باشیم، محتاج رضایت عمومی مردم در بالاترین سطح هستیم.
رضایت مردم نیرومندترین ابزار بازدارندگی ماست. ما پیش از این و سالهای اول انقلاب، با سامان سیاسی که مشروعیت بالایی به همراه داشت، در مقابل بحرانهایی مثل جنگ تحمیلی ایستادیم و از آن سربلند بیرون آمدیم.
امروز هم یکبار دیگر و البته بیش از هر زمان دیگری به چنان جامعهای نیازمندیم؛ جامعه ای با مشارکت بالای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، جامعهای پویا خواهد بود؛ جامعه ای راضی که در آن حکومتشوندگان با برآوردی مثبت و ارتباطی عاطفی با حاکمان در سطوح مختلف، خود را نسبت به تصمیماتی که از سوی آنها اتخاذ میشود، ذیحق بدانند.
من از مشروعیتی صحبت میکنم که در آن مردم، حکومتشوندگان، به واسطه اعتماد به نحوه مدیریت حاکمان و ایمان به آنکه آنها در راستای خیر و منافع مردم گام برمیدارند، به مدیران حق حکمرانی در محدوده قانون را میدهند.
من امروز رضایت عامه را مهمترین عامل در پیشبرد اهداف کشور در عرصه بین المللی و اقتصاد میدانم. رضایتی که پشتوانه اجماعسازی و قدرت ملی است.
ما از مردمی سخن میگوییم که در چند سال اخیر تحت بیرحمانه ترین تحریمها و در معرض جنگ اقتصادی قرار داشتهاند. جامعهای که ترکیبی از تحریمها و انباشت بیماریهای مزمن اقتصاد ایران، به علاوه اشتباهات مدیریتی در چند دهه پیاپی، طبقات آسیب پذیر و حتی متوسط مردم را با معیشت سختی مواجه کرده است.
امروز اما به این سختیها نگرانی ناشی از کرونا و سلامت هم اضافه شده و متاثر از تمرکز بسیار شدید عملیات روانی رسانههای خارج از کشور در سه سال گذشته، امید به تحول و رسیدن به سطح زندگی مطلوبی را که حق خود میدانند، کمرنگ میبینند. جامعهای که از سال ۹۷ به اینسو با آسیب روانی ناشی از نزاع های سیاسی بیشتری نیز روبهرو شده است.
در سایه این رویدادها، این تلقی از حاکمان به جامعه در حال القاست که آنها یا در حال سوءاستفاده هستند و یا در خوشبینانه ترین حالت نمی توانند هیچ کاری برای جامعه خود انجام دهند. این تصویر ناشی از نگرش و رفتارهای حذفی رقیب و به اوج رسیدن نارواداری و به رسمیت نشناختن تفاوت در برداشت ها و تعلقات سیاسی است.
منازعه داخلی متضمن منافع ملی ما در عرصه بین المللی نیست. ما اگر نتوانیم به یک مصالحه داخلی دست پیدا کنیم، نمی توانیم در عرصه بینالمللی منافع مردم را تامین کنیم.
متاسفانه سیاستهایی که این روزها در نتیجه سیاست داخلی ما شکل گرفته، هیچ یک سیاستهای ایجابی نیستند. بنیاد این تصمیم ها و رفتارها، جلوگیری، پیشگیری و یا تخریب رقیب است.
برای مثال، این روزها شاهد تصمیمات سلبی به خصوص درباره برجام و سیاست خارجی هستیم که معلوم نیست چه آیندهای و چه نوع منفعت ملی را هدف خود قرار داده است و بیم آن می رود که ادامه تلاش شتابزده برای ورود به رقابت های انتخاباتی باشد.
این روزها آسیب بسیار جدی که در سیاست داخلی ما هویدا شده، سایه ۱۴۰۰ یا بهتر بگویم شروع زودهنگام رقابتهای انتخاباتی ۱۴۰۰ بر تصمیمات سازنده است.
اما موضوع به اینجا ختم نمیشود، مساله دیگری که در این ایام در منازعات داخلی ایجاد زبان و سخن سیاسی غیر فاخر است. من فکر می کنم در هیچ دورهای از تاریخ ۴۰ ساله انقلاب شاهد این سطح از خشونت کلامی در سخن و زبان سیاست نبودهایم.
بعلاوه، امروز شیوه گفت وگوی برخی صاحبان تریبون در ساختار قدرت به گونه ای شده است که انگار عده ای در «اتاق پژواک» نشستهاند. اتاق پژواک جایی است که افراد محدودی در آن گفت وگو میکنند و فقط صدای یکدیگر را میشنوند.
اگر همه ما در اتاقهای پژواک خود بنشینیم و صدای خود را بشنویم هیچ مسالهای از مردم حل نخواهد شد. اولویت ما باید فروریختن اتاقهای پژواک باشد. من امروز اتاق پژواک شکل گرفته بزرگی را میبینم که با نوعی حقنداری و خود برتربینی در هم آمیخته است.
این برای سیاست داخلی ما خطرناک است که خودحق پنداری و باطل انگاری دیگران، عرصه را بر عقلانیت گفتوگویی تنگ کند.
از نظر جامعه شناسی ارتباطات، نوع گفت وگوی نخبگان سیاسی در کوتاه مدت بر رفتار و کنش آحاد جامعه در دستهبندیهای سیاسی اثر میگذارد. در حقیقت هواداران به نوعی پیروی کلامی و کنشی دست میزنند.
من معتقدم امروز ما میبایست سیاست داخلی منسجمی داشته باشیم. انسجام حاکمیت را بالا ببریم تا همراه با ایجاد رضایت در مردم و افزایش اعتماد آنها با یک سرمایه اجتماعی بالا در سال ۹۹ و در آستانه قرن جدید، فرصتهایی که پیش روی ما قرار دارد را از آن خود نماییم. ما برای داشتن ایرانی سربلند در جهان و برای بهره مندی از منافع ملی در فضای بینالملل نیازمند جامعه ای با انسجام داخلی هستیم.
مسائل اصلی ایران امروز فقط با مشارکت عمومی، گفت وگوی اجتماعی و تن دادن همه جانبه و بی قید و شرط به اراده عمومی حل میشوند. وفاقی که برای عبور از مشکلات امروز به سوی آیندهای روشنتر نیاز داریم فقط در چارچوب سیاست داخلیای بروز مییابد که شفافیت، تناسب اختیار و مسئولیت، تصویر روشنی از منافع ملی، و بازتاب صریح و بیپردهای از منافع عموم ملت ایران در آن جلوهگر شده باشد.
فکر میکنم چند موضوع با عنوان مساله اصلی ایران را به گفت وگوی بزرگ بگذاریم. اکنون روشنفکران و مردم به لطف فضای رسانهای و ارتباطات آزاد با مهارتی تحسین برانگیز در حال شناسایی و بحث پیرامون مهمترین مسائل کشورمان هستند.
اولین کاری که ما در مسیر این گفت وگوی بزرگ باید انجام بدهیم حضور در این مباحثه ها و استخراج مطالبات عموم و اندیشمندان و تلاش همراه با گفت وگو برای ارائه پاسخی درخور به این مطالبات است.
در این دوران باید بتوانیم در یک انسجام سیاست داخلی و مفاهمه اعتمادساز با جامعه، جایگاه ایران در جهان را ارتقا بخشیم. مردم ایران سه سال است در سختی تحریم مقاومت کردهاند و امروز منتظر آن هستند که نتایج مثبت مقاومتشان را ببینند.
من به واسطه ۴۰ سال تجربه زیست سیاسی عمیق در جامعه و سیاست ایرانی، این روزها عمیقاً با این احساس ناخوشایند درگیرم که فرصت ها را به سرعت برق و باد از دست می دهیم.
ما راهی به جز درک مشترک از مسائل، ساختارهای سیاسی هم افزا، ایجاد رضایت عامه برای تامین منافع و امنیت ملی مان در میان جهان پرآشوب نخواهیم داشت.