پیام‌ استاندار خوزستان به مناسبت گرامیداشت یکمین سالگرد شهادت سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی

|
۱۳۹۹/۱۰/۱۳
|
۰۱:۴۱:۳۲
| کد خبر: ۱۱۱۳۴۰۹
پیام‌ استاندار خوزستان به مناسبت گرامیداشت یکمین سالگرد شهادت سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
استاندار خوزستان در پیامی فرا رسیدن یکمین سالگرد شهادت سردار دل ها، حاج قاسم سلیمانی را گرامیداشت.

به گزارش خبرنگار برنا از اهواز، غلامرضا شریعتی به مناسبت فرا رسیدن یکمین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی پیامی منتشر کرد.

متن پیام استاندار خوزستان به شرح ذیل است:

بسم الله القاصم الجبارین

‌تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

ما سردار سلیمانی را این چنین شناختیم. به گوشه چشم معروفش، غم ما را می برد.

چه آن روز که سیلاب بعثی رو به سوی ایران کرد و خام اندیشانه در پی تصرف چند روزه ی ایران بود.

چه عصری که سیلاب سلفی می آمد تا سفره ی امنیتمان را برچیند و چه روزی که سیلاب سرزمینی، شهرها و روستاهای ما را در بر گرفت.

با ما بود. از ما بود. در کنار ما.

پایش نمی لرزید چون قلبش برای ما می لرزید.

مرد میدان بود و میدانش، وسعتی به اندازه ی دردهای مظلومین داشت.

خم می شد تا قامت ما خم نشود.

بازماندگان عصر جهاد، بوی اخلاص از کلامش می شنیدند و راهیان کربلا، رد پایش را تا خیمه ی حسینی می دیدند. در برابر دوست، خاضع بود و در برابر دشمن، ستبر. امان ما بود سردار سلیمانی ما. دستش، همانی که یگانه یادگار لحظه ی عروجش است، دستگیر ما بود و زبانش، راهبر عزت ما. دست و زبانش، اسباب امنیت ما این مسلمان صدراسلامی ما.

موی سپید کرد در کشاکش ابتلاها.

آتش شرارت ها را خاموش می کرد تا سبزینگی رویش های ما نسوزد. در نهایت در آتش شرارتی کور، سوخت‌.

در این سال ها که از پستوی گمنامی به در آمد، بیشتر شناخته شد.

نامش پیوند خورد با مدافعان حرم. آغوش گشود تا تیر بلا را به جان بخرد تا تیری به مرز ایران نرسد. همراهانی داشت. مردان از جان گذشته. خوزستان هم سهمی بزرگ داشت، مثل عصر جهاد و جنگ هشت ساله.

بار دیگر به خوزستان گره خورد. می گفت مردم ایران به این دیار احساس دِین دارند و خود پیشگام این حضور بود.

جمعی از همراهانش در خوزستان را تا"عند رب یرزقون" شهدا راهی کرد. پایش در خاک ما و سرش را به خدا سپرده بود. تجسم مجاهدانی بود که در نهج البلاغه علی خوانده بودیم. کوه ها تکان می خوردند، او بر جا و برقرار بود.

در برابر یادگار شهیدی پدرانه می نشست و دست سیلاب زده ای را می بوسید و شانه به شانه ی سیل بندان، می ایستاد. سردار جنگ های ما بود اما سردار دل های ما شد چون هر جا که غمی بود، می آمد.

باکی نداشت از اینکه با ما بگرید و شانه هایش بلرزد اما وقتی شانه به زیر بار جهادی می داد، چشم هایش، شانه ی بدخواه ما را می لرزاند.

قاسم سلیمانی ما، سلیمان زمان بود. سوار بر قالیچه ی دل ها. حاکم سینه ها.

او یک عمر برای ما زیست. شانه هایش زخم شد زیر بار امنیت ما. منتی نداشت. خود را سرباز می دانست.

وقتی رفت، روی شانه های مردم نشست و خستگی یک عمر جهاد را به در کرد.

کیلومترها قدم و میلیون ها نفر… نبودنش را جبران نمی کرد اما تنها کاری بود که می شد برای آن پیکر شرحه شرحه، برای دل های پاره پاره کرد. آتشی که به جان ها افتاده بود آرام نمی شد. جانی از تن ملت رفته بود.

آری؛ سردار ما، سردار دل های ما، جان ما بود.

ما او را نه روی شانه ها، که روی قلب های خود تشییع کردیم. نه تا مزار و گلزار که تا نهانخانه ی دل ها.

یک سال گذشته است و همچنان در تاب و تب بودن و رفتن اوییم.

هر چه می گوییم از حسن او، تمام نمی شود. حکایت های حیات او تمامی ندارد؛ آنقدر که در حیات ما مؤثر بود.

در سال روز او، یادگارش میهمان ماست. در خوزستانی که خانه سلیمانی بود. اهالی اش، عیال او بودند. مثل تمام مردم ایران. مثل تمام مستضعفین. آن نگاه، نگاه پدرانه بود.

امیدوارم با گرامیداشت یاد و خاطره این شهید بزرگوار و همرزمان شهیدش در مدار انقلاب و امام و رهبری بمانیم تا ایران اسلامی از گزند دشمنان و معاندان پابرجا بماند.

غلامرضا شریعتی

استاندار خوزستان

 

 

 

نظر شما