به گزارش برنا؛ استاد حوزه علمیه در نشست علمی «بررسی یک شبهه تاریخی»گفت: برخلاف آنچه که در مورد سن امام جواد(ع) در ازدواج با امالفضل مطرح شده، باید گفت روایات معتبر دال بر ازدواج امام با وی در سنین بالاتر یعنی ۱۶ سال به بالا بوده است.
آیتالله محمدهادی یوسفی غروی، استاد تاریخ اسلام حوزه علمیه، در نشست «بررسی یک شبهه تاریخی در خصوص ازدواج امام جواد(ع)»، گفت: در روایت بیان شده است که امام جواد(ع) فرمودند فرزندانتان را به نام من نامگذاری کنید، اما با کنیه ابوالقاسم جمع نکنید؛ در همین رابطه یکی از فتاوای شاذ مرحوم صدوق آن است که طبق ظاهر این حدیث، حکم به حرمت استفاده همزمان از نام «محمد» و کنیه ابوالقاسم داده است.
وی با بیان اینکه یکی از شبهات پیرامون زندگی امام جواد(ع)، بحث ازدواج با امالفضل است، اضافه کرد: البته این شبهه در میان شیعه مطرح نیست که امام رضا یا خود امام جواد(ع) امالفضل را خواستگاری کرده باشند و همه متفقاند که مأمون این ازدواج را پیشنهاد کرد.
این استاد حوزه تصریح کرد: همیشه این گونه نبوده که پیامبر و ائمه از کسی خواستگاری کنند بلکه بسیاری از اوقات این خود افراد بودند که دختران خود را برای ازدواج پیشنهاد می دادند. نکته جالب اینکه پیامبر و ائمه در عدم پذیرش این درخواست چندان مختار هم نبودند زیرا اگر نمی پذیرفتند فسادهای بسیاری ایجاد می شد و انگ بسیار بدی به آن دختر یا خانواده وی به شکل ناخواسته وارد می شد.
وی گفت: بنده در پنجاه سال پیش در کربلا شاهد بودم که پدری به خاطر قتل دختر خود در زندان بود. جرم وی هم همین مساله بود که شخص سرشناسی که او دخترش را به او برای ازدواج پیشنهاد داد از این کار امتناع کرد و پدر به همین خاطر دختر را کشته بود. زیرا گمان می کرد که مردم درباره دختر او فکر بدی می کنند که او حتما کاری کرده است که این مرد از ازدواج با او امتناع کرده بود.
یوسفی غروی بیان کرد: یکی از این افراد اشعث بود که جعده را به امام علی(ع) برای خواستگاری امام حسن(ع) پیشنهاد کرد و این گونه نبود که امام خودشان به خواستگاری وی بروند. همین مساله در خصوص مامون و امام جواد نیز صادق است.
وی گفت: شیخ صدوق نقل کرده است که صاحب بن عباد، از وزرای آل بویه در مقطعی مورد اتهام خیانت از سوی حکومت قرار گرفت. او برای رهایی از خطر جانی، خود را به بارگاه امام رضا رساند و یک هفته تا ده روز آنجا ماند تا خبر رسید که سوء ظن برداشته شده است و به وزارت برگشت و جایگاه بهتری هم پیدا کرد.
استاد تاریخ حوزه علمیه ادامه داد: وی از این پس تصمیم گرفت سالانه به مشهد برود یا افرادی را بفرستد و چون چند مرتبه شیخ صدوق را فرستاد، وی هم کتاب عیون اخبارالرضا را به این وزیر داد.
یوسفی غروی با بیان اینکه شهادت ثالثه از دوره آل بویه رواج یافت، افزود: بعدها شیعیان شش امامی اسماعیلیه در مصر، داعیهدار شهادت ثالثه شدند و در آستانه درب مساجد میایستادند و تا کسی شهادت ثالثه را نمیگفت، شکمش را میدریدند که البته هدفشان عمدتاً برچیدن بساط تشیع ۱۲ امامی بود.
استاد حوزه با بیان اینکه فقهای ما هنوز شهادت ثالثه را با عدم قصد جزئیت و صرفاً با نیت تقرب جایز میدانند، به برخی روایات در مورد حضور امام رضا در مرو و ماجرای ازدواج امام جواد(ع) اشاره کرد و ادامه داد: شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا نقل کرده که مأمون، امام رضا را به مرو دعوت کرد و تا جایی پیش رفت که حضرت دید او دستبردار نیست، لذا امام دعوت را پذیرفت؛ مأمون دو نفر را به خدمت حضرت گماشت که شیعه نبودند، ولی در جوار امام هدایت شدند؛ یکی یاسر که بعد از شهادت امام رضا به قم آمد و دیگری اباصلت هروی بود. اباصلت فرد مسئلهدان و عربیدان بود و روایات را هم میدانست و افراد به عنوان عالم به وی مراجعه میکردند.
وی افزود: مأمون اباصلت را مجاور امام قرار داد، اما بعدها مأمون متوجه شد که او تحت تأثیر امام قرار گرفته و حتی اخبار نادرستی را به مأمون منتقل میکند، لذا دو سال او را به هرات تبعید کرد و در حقیقت مفقودالاثر شد.
یوسفی غروی تصریح کرد: همچنین محمدبن یحیی در کتابش آورده که مأمون، کنیزی را خرید و به امام رضا داد، ولی امام آن را به فرد دیگری بخشید و سال بعد دوباره کنیزی فرستاد، اما امام هر دو کنیز را نپذیرفت؛ اینکه مأمون در دو سال حتی یکبار تصمیم نگرفت و به روی خود نیاورد که خانواده حضرت نزد ایشان بیایند و فقط کنیز پیشنهاد میداد، سبب شد تا حضرت زیر بار نرفت و ترفند مأمون به خطا رفت.
استاد تاریخ اسلام حوزه با بیان اینکه مأمون دو دختر یعنی ام حبیب و امالفضل داشت، افزود: برخی نقلها ذکر میکند که امام جواد بین هفت تا هشت سال سن داشت که از راه غیرطبیعی و معجزه به مرو آمد؛ این روایت در میان ما شیعه، شهره شده است. همچنین نقل میشود که هر دو دختر مأمون به عقد پدر و پسر(امام رضا و امام جواد) درآمدند، ولی روایات معتبرتری در این زمینه وجود دارند که باید به آنها متوجه شد.
وی بیان کرد: ابراهیم عباسی آورده که در این مقطع که سن امام جواد(ع) شش یا هفت سال بود، تنها عقدی برای امام رضا با ام حبیب یعنی دو سال بعد از حضور امام به مرو انجام شد. شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا هم این مطلب را بیان کرده است، زیرا هیچ خبری از ارتباط امالفضل با امام جواد در این مقطع در دست نیست، ولی حدود ۹ سال بعد مأمون، امام جواد را به بغداد فراخواند و دخترش را به عقد حضرت در آورد و امام در این وقت، ۱۶ سال سن داشت(۲۱۱ هجری).
وی با بیان اینکه برخی این اشتباه را مطرح میکنند که هر دو عقد یکجا بوده است، ولی این درست نیست، گفت: حتی شیخ مفید هم این اشتباه را نقل کرده است. از محمدبن فرج نقل شده که امام جواد در سال ۲۱۱ به من بسته پولی داد و فرمود به بازار بردهفروشان بروم و کنیزی برای ایشان خریداری کنم . امام نشانی های آن زن را هم دادند که نشان دهنده این است که ائمه ما زنان خود را که نسب امامت از آنها امتداد می یافت را چگونه انتخاب می کردند. سپس حضر با سمانه مغربی ازدواج کرده و از ایشان صاحب فرزندی شدند که نام ایشان را علی گذاردند و ایشان هم امام دهم شیعیان گردید.
یوسفی غروی تصریح کرد: از محمدبن عیسی یقطینی نقل شده که مأمون در مدینه مأمور پستی (جاسوس) به نام محمدبن ابراهیم مکی داشت که شخصیت خیرخواهی بود؛ یقطینی میگوید، مکی به من نامهای نشان داد که به مأمون گزارش شده من در مدینه بودم که فرزندی از سمانه برای امام جواد در سال ۲۱۲ هجری به دنیا آمد.
وی افزود: در اوائل سال ۲۱۱ وقتی که مأمون، امام جواد را برای امالفضل فراخواند، علی بن ابراهیم گفته که نزدیکان وی به مأمون اعتراض کرده و گفتند این فرمانروایی و حکومت را که با این همه زحمت به دست آوردهایم را از چنگ ما بیرون نکنی. مأمون گفت خاموش باشید، از احدی از شما گفتار بد در حق فرزند علی بن موسی الرضا را نمیپذیرم. گفتند آیا دخترت را به ازدواج طفلی در میآوری که میان حق و باطل تمییز نمیدهد؟ و مأمون جواب داد که او در ناسخ و منسوخ و تأویل قرآن از شما داناتر است که اشاره به علم وافر امام دارد.
یوسفی غروی اضافه کرد: همچنین در آخر یکی از خبرهای علی بن ابراهیم قمی آمده که مأمون به کسانی که به ازدواج امالفضل اشکال کرده بودند، گفت اهل این خانواده مانند دیگران نیستند؛ مگر نمیدانی پیامبر، علی را در حالی که ۱۲ سال داشت، به اسلام و ایمان فراخواند و همین مقامات برای فرزندان علی بن ابیطالب و از جمله امام جواد هم وجود دارد. به همین دلیل صدوق میگوید مأمون شیعه بوده، ولی شیعه امامکش بوده است.
کرامات امام جواد(ع)
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه مفید هم در ارشاد آورده حضرت در وقت عقد امالفضل ۱۶ ساله بود، افزود: مفید در ارشاد نقل کرده که مردم در سفری با حضرت، نماز مغرب را به امامت ایشان خواندند. از جمله کراماتی که از امام در این سفر بروز یافت، این بود که قبل از نماز، دو درخت کنار محلی که نماز خواندند وجود داشت و میوه نارس داشت، ولی بعد از نماز امام تفقدی بر درخت کرد و درخت میوههای شیرینی در اختیار مردم قرار داد.
وی تصریح کرد: پس از اینکه مامون امام جواد را به برای عقد دختر به بعداد فراخواند علی ابن ابراهیم قمی می گوید که در این زمان از نزدیکان خاندانش آمدند که تو را به خدا این فرمانروایی که به چنگ آورده ایم را خارج نکنید و نگذارید که علویان این چنین در حکومت آمد و شد کنند و دختری از ما را به او بدهید.
وی افزود: مامون پاسخ داد که خاموش باشید که از احدی از شما این حرف را نمی پذیرم. آنها گفتند که آیا دختر خود را به تزویج نوجوانی در می آوری که در دین خدا به فقهی نرسیده و نه فریضه و سنتی را نمی شناسند و میان حق و باطل تمییز نمی دهد؟ مامون گفت که او از شما فقیه تر به حکم خدا و رسول و فرایض است و کتاب خدا را از شما بهترمی خواند و تفسیر و تاویل آن را از شما بهتر می داند. این مرد از شما بهتر است و بر این قرار از نزد او بیرون شدند.
این کارشناس تاریخ اسلام بیان کرد: بزرگ داور آن دوران یحیی ابن اکثم بود. او را با هدایایی دلگرم کردند که نزد امیر برود و در محلی که امام جواد حاضر است سوالی بپرسد که امام آن را نداند. یحیی ابن اکثم سوالی می پرسد که مامون امام جواد را به کنیه اش ابوجعفر صدا زد و پاسخ را خواست که امام نیز پاسخ سوال مرتبط با حکم شکار در حج را با چند سوال فرعی و ابواب مختلف بیان کرد که خود یحیی در فهم و پاسخ به آن درماند. مامون هم گفت که خطبه را بخوانید و حضرت نیز خطبه را خواندند.
وی افزود: مامون سپس در مقابل افسرانش گفت که اهل این خانواده همانند دیگران نیستندم مگر نمی دانی که حضرت علی به ایمان فرخوانده شد درحالی که 12 ساله بود. مگر نمی داید که خانواده آنها با بقیه فرق دارند ومقامات آنها از صدر تا امام آخرین یکی است. سپس گفت که مگر نمیدانید که پیامبر با حسنین 6 سال و اندی بیعت پذیرفت. مامون شیعه ای بود که به حق امام معرفت داشت ولی امام را کشت.
وی افزود: همچنین در تاریخ طبری نقل شده است که مأمون با خانواده و دخترانش در سفر جنگی در منطقه روم بود و امام در تکریت به ایشان رسید. حضرت در این سفر ۲۰ سال داشت و با امالفضل به حج رفت. نقل دیگر اینکه مأمون برای شب زفاف امالفضل مجلسی برگزار کرد و از کسی که صدای زیبایی داشت(مخارق) دعوت کرد تا در زفاف موجب جلب توجه حضرت به مجلس شود و به مردم نشان دهد امام از عیش و نوش بدش نمیآید.
یوسفی غروی بیان کرد: مأمون ۲۰۰ کنیز از زیباترینها را برای این مجلس آماده کرده و به دست هر کدام جواهراتی داد تا کنیزکان با جامها و جواهرات به استقبال امام بروند و امام توجهی به آنان بکنند؛ مخارق، ساعتی مشغول آوازخوانی شد، اما امام حتی به چپ و راست نگاه نکرد و به مخارق بانگ برآورد و گفت از خدا پروا کن.
یوسفی غروی تصریح کرد: احتجاج نقل کرده که امام در سال ۲۱۷ و وقتی که مأمون درگیر جنگ با رومیان بود، با امالفضل به حج رفت، همچنین در سال۲۱۷ مأمون فدک را به اهل بیت برگرداند و در سال ۲۱۸ مجدداً برای جنگ با رومیان رفت و در همان سال مرد و این مسائل را قرینه بر این میگیرند که سن ازدواج امام با امالفضل قطعاً در سنین ۷ یا ۸ سال نبوده است.
وی افزود: همچنین روایتی از دعوت معتصم از امام بیان شده است؛ علی بن یقطین دستور داد امام را به بغداد بیاورند. این واقعه در سال ۲۲۰ انجام شد و در این سال، مجلسی در مورد «حد سرقت» متشکل از قاضیان بغداد برپا شد و معتصم، حضرت جواد را دعوت و در بین نظرات قاضیان، نظر امام را پذیرفت و قرار شد در اجرای حد سرقت، فتوای امام را بپذیرد که قطع دست از ناحیه انگشتان بود و نه ساعد و بازو.