امیر غفارمنش بازیگر سینما و تلویزیون در گفتوگو با خبرنگار برنا، درباره دلیل کم شدن آثار طنز در تلویزیون گفت: خیلی از مدیران تلویزیون را ما انتخاب نکردهایم و سیاستگذاریهای تلویزیون هم به ما ربطی ندارد و کم شدن حجم تولیدات تلویزیون در حوزه آثار طنز را باید از مدیران رسانه ملی پرسید.
غفارمنش تصریح کرد: بسیاری معتقدند که سیاست باید از ورزش، فوتبال، موسیقی و به طور کل هنر جدا شود، به نظر من هنر باید روح را تعالی بدهد و اینکه ما حتی سریالی مثل «پایتخت» را هم سیاسی میکنیم قطعاً به تلویزیون و تولیداتمان لطمه وارد میکند و حتی مخاطب را از دیدن آثار تلویزیون دور میکند. اگر نگاهی دقیق داشته باشیم میبینیم برنامه «نود» هم سیاسی میشود، برنامه بعدی هم سیاسی میشود و همه آثار هنری سیاسی شدهاند که به نظر من اصلاً اتفاق مثبت و درستی نیست اما شما میتوانید ببینید سریالی مثل «بزنگاه» و حتی «ساعت خوش» اگر الان بخواهند بازیگرانش را برای ساخت یک اثر جدید جمع کنند باید ماهی 15 میلیارد تومان هزینه کنند اما در واقع این افراد سرمایههای تلویزیون هستند و تلویزیون وقتی سرمایههای خود را از دست داده دیگر نمیتوان انتظار داشت آثاری مثل «سیب خنده»، «ساعت خوش»، «خانه به دوش»، «بزنگاه»، «ترش و شیرین» و «دردسرهای عظیم» ساخته نمیشود.
بازیگر مجموعه تلویزیونی «خوشنشینها» تأکید کرد: مهران مدیری بازیگر تئاتر و رادیو بود، رضا عطاران بازیگری تحصیلکرده است، نصرالله رادش و نادر سلیمانی بازیگران با تجربهای هستند، من دانشگاه هنر و معماری درس خواندهام، سعید آقاخانی دانشکده هنرهای زیبا تحصیل کرده و اگر نگاهی دقیق داشته باشید میبینید اکثر بازیگران و دست اندر کاران «ساعت خوش» افراد تحصیلکردهای هستند که با فکر نو و شناخت کمدی موقعیت آمدند و بعدها از دل همین همکاریها آثاری چون «سیب خنده» و «دنیای شیرین» آمد و اتفاقات خوبی را رقم زد. به این افراد اعتماد شد، اینها به سرمایههای تلویزیون تبدیل شدند و قیمتشان بالا رفت و باید این افراد را دوباره به تلویزیون جذب کرد. به نظر من خط قرمزها بوده که باعث رنجش این افراد شده و باید در این باره تجدیدنظری شود.
او درباره این موضوع که دیگر در تلویزیون شاهد معرفی چهرههایی چون مهران مدیری و رضا عطاران و دیگر افراد محبوب در حوزه طنز نیستیم، گفت: نسل جدید را نسل میانبرزن میدانم، اگر یک نفر از این نسل جدید بخواهد فوتبالیست شود پدرش میآید هزینه میکند و میگوید چه کنم که او در ترکیب اصلی حضور داشته باشد. هنرپیشه هم همین است، پدرش میخواهد هزینه کند تا او هنرپیشه شود. با این میانبر زدنها کسی به جایی نمیرسد، باید زحمت کشید، عرق ریخت، خاک صحنه خورد، سبکهای مختلف را یاد گرفت و در واقع آکادمیک برخورد کرد تا شاهد رخ دادن اتفاقات خوب قدیم باشیم. برای نسل جدید این اتفاقات رخ نمیدهد و اگر هم باشد ماندگار نیست. بعضاً میبینیم آثاری نسبتاً خوب هم ساخته میشوند اما مثل یک نسیم خیلی زود عبور کرده و تمام میشوند، این افراد طنز را نمیشناسند و آیتمهایشان طولانی میشود، این در حالی است که مثلاً در «ساعت خوش» میدیدیم که همه میدانستند بین یک و نیم تا سه دقیقه باید آیتم به پایان برسد و مخاطب را میشناختند.
این بازیگر تصریح کرد: قطعاً کوچ هنرمندان از تلویزیون به سینما و شبکه نمایش خانگی تأثیرگذار است اما این کوچ چندان اهمیت ندارد، دلیل آن است که باید مورد بررسی قرار بگیرد. قطعاً سیاستگذاریها منجر به این اتفاق شده است، بازیگری چون رضا عطاران و مهران مدیری را به هر قیمتی شده تلویزیون باید حفظ کند. در حال حاضر هم که مطرح شده از بازیگرانی که بالای 200 میلیون تومان در ماه درآمد دارند مالیات گرفته میشود که واقعاً اگر کسی چنین درآمدی دارد واقعاً باید مالیات پرداخت کند.
غفارمنش در پایان گفت: متأسفانه در کشور ما جنبه نقدپذیری پایین آمده، ریشه این معضل از مسئولان کشور آغاز میشود تا مردم عادی و در واقع هیچکس جنبه شوخی و انتقاد ندارد. سریال «در حاشیه» را پزشکان اعتراض کردند و به حاشیه کشیده شد، سریال «سرزمین کهن» با اعتراض لر زبانها توقیف شد، برنامه «فتیله» با اعتراض آذریها متوقف شد، حتی به خاطر سریال «پایتخت» مازندرانیها ناراحت بودند. متأسفانه هیچکس تحمل نقد ندارد و الان آستانه تحمل مردم به مراتب نسبت به قبل پایینتر آمده و زودتر از هر اتفاقی عصبانی میشوند. وقتی انتقاد و صراحت را فقط پیش از انتخابات شاهد هستیم و در دیگر اوقات هیچوقت برنامه انتقادانه نداریم این مسائل پیش میآید و مردم از اینکه فقط آنها مورد انتقاد قرار میگیرند عصبانی میشوند و تحمل نمیکنند. همین وضعیت باعث میشود خط قرمزها بیشتر شود، هنرمندان نتوانند به هیچ مسئلهای بپردازند؛ اوایل انقلاب شاهد بودیم این وضعیت به طوری بود که هنرمندان با هم شوخی میکردند و مثلاً مهران مدیری ادای منوچهر نوذری را در میآورد یا فردی دیگر با اکبر عالمی شوخی میکرد و هیچ فضایی برای پرداختن به مسائل دیگر وجود نداشت. وقتی هنرمند نتواند به سراغ هیچ موضوعی برود شکلگیری این وضعیت که همه چیز تکراری و خستهکننده شده طبیعی است.