به گزارش برنا، کتاب «موسی و یکتاپرستی» آخرین اثری است که زیگموند فروید پیش از مرگ خود به پایان رساند. فروید در این کتاب احتمال عبرانی نبودن موسی را مطرح ساخته و مینویسد موسی اشراف زادهای مصری بوده که احتمالاً پیرو آخناتون یکتاپرست مصر باستان بوده باشد.
فروید طرح کلی کتاب موسی و یکتاپرستی (Moses And Monotheism) را در سال 1934 نوشت، اما تردید درباره اعتبار استدلالهایش و همچنین ملاحظات سیاسی و مصلحتاندیشی مانع از انتشار این کتاب برای مدت طولانی شد و تنها پس از مهاجرتش (به انگلستان) بود که اجازه انتشار دست نوشته کامل و تجدید نظر شده آن را داد.
کتاب از سه بخش تشکیل شده و بخشی از کارهای زیگموند فروید (Sigmound Freud) در ارتباط با تئوری روانکاوی به منظور ارائه فرضیاتی در مورد رخدادهای تاریخی به شمار میرود. فروید قبلاً هم از این تئوری در کتاب دیگرش به نام توتم و تابو استفاده کرده بود.
فروید نتیجه میگیرد که موسی پیرو دین یکتاپرستی آتون بوده اما به علت سست شدن قدرت امپراتوری پس از اخناتون و طرد دین اتون توسط مصریان، موسی این دین را به جای ادامه در مصر، به قوم یهود منتقل میکند. یهودیان آن زمان در قلمرو مصر ساکن بودند. موسی همچنین رسم مصری ختنه را به قوم یهود داد.
فروید در کتاب موسی و یکتاپرستی با روایت کتاب مقدس درباره موسی مخالفت کرده و مینویسد، موسی تنها پیروان نزدیکش را در زمان ناآرامیهای پس از آخناتون به آزادی راهنمایی میکند ولی آنها در پی یک شورش او را به قتل میرسانند و سپس با قبیله یکتاپرست دیگری به نام مدین ترکیب میشوند. آنها سالها پس از کشتن موسی پشیمان شده و در آرزوی بازگشت موسی برای نجات بنی اسرائیل مفهوم منجی را ابداع کردند. به عقیده فروید این احساس گناه ناشی از قتل موسی به تدریج به نسلهای بعد منتقل شده و در نهایت منجر به پیدایش دین یهودیت میشود.
بخشهایی از کتاب:
محروم کردن یک قوم از مردی که آن قوم او را به عنوان برجسته ترین پسران خویش می ستاید، کاری نیست که با فراغ بال انجام پذیرد خاصه به دست کسی که خود به آن قوم تعلق دارد. با وجود این، هیچ ملاحظه ای مرا وا نخواهد داشت که به جهت پاره ای به اصطلاح مصالح قومی، حقیقت را نادیده بگیرم. وانگهی، چه بسا روشن کردن امور واقع مربوط به این مسئله، بینش ما را درباره ی وضعیت آن ها ژرف تر سازد.
موسی، رهایی بخش قوم خویش، که برای ایشان دین و قانون هایی تازه به ارمغان آورد، به عصری چندان دور تعلق داشت که ابتدا این سوال مطرح می شود که آیا او شخصیتی تاریخی بوده است یا چهره ای افسانه ای. در صورت اول، زمان زیست او قرن سیزدهم یا چهاردهم پیش از میلاد بوده است: از وی هیچ کلامی به جز کتاب های عهد عتیق و احادیث روایت شده ی یهودیان به دست نداریم. هرچند قضاوت در این باره فاقد قطعیت تاریخی است، اکثر تاریخ دانان معتقدند که به یقین، زمانی می زیسته و خروج بنی اسرائیل از مصر به رهبری وی به راستی روی داده است. به دلایل قانع کننده گفته شده است که بدون پذیرفتن این موضوع، تاریخ بعدی بنی اسرائیل را نمی توان درک کرد. امروزه علم بیش از پیش محتاط شده است و در قیاس با روزهای آغازین، پژوهش تاریخی با ملایمت خیلی بیشتری با سنت برخورد می کند.