به گزارش برنا، «جنگ ویتنام» (Vietnam War) مجموعه عملیات و درگیریهای نظامی بود که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ بین نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از یک سو، و نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی معروف به ویتکنگ از سوی دیگر رخ داد. فیلیپ گوین (Philip Gavin) در این کتاب از نبرد ویتنام سخن خواهد گفت.
جنگ ویتنام با نامهای مختلفی همچون "جنگ آمریکا در ویتنام"، "نبرد ویتنام"، "دومین جنگ هند و چین"، "جنگ علیه آمریکاییها برای نجات ملت" شناخته میشود.
جنگ ویتنام بیش از هر جنگ دیگری در قرن گذشته طول کشید و تاریخ قرن بیستم را به سرزمین شگفتانگیزی دوخت، آنجا که جز مرگ و آتش خبری نبود. آمریکاییان سالانه 500 هزار تن بمب به این سرزمین ریختند، جنگلها را با ناپالم (مادهای آتشزا و نوعی بمب) سوزاندند و انسانها را زنده زنده بریان کردند، اما سرانجام پس از 10 هزار روز با 45 هزار کشته، 300 هزار زخمی و صرف 150 میلیارد دلار هزینه و یک سرافکندگی تاریخی بر کشتیها نشستند و گریختند و اکنون پس از گذشت سالیان بسیاری از آن زخم خوردههای آمریکایی از خود سوال میکنند که چرا به این جهنم اعزام شدهاند.
در این جنگ حدود 3 میلیون ویتنامی جان خود را از دست دادند. آمریکا هدف اصلی خود را از شروع این جنگ جلوگیری از اشاعه کمونیسم در منطقه جنوب شرق آسیا بیان نمود و رئیس جمهور وقت آن زمان «جانسون» افراد وابسته به ویتنام شمالی را متهم کرد که دو بار با قایقهای انفجاری به کشتیهای آمریکایی حمله کردهاند و همین امر را بهانه ورود و حمله به ویتنام قرار داد.
بخشهایی از کتاب:
جنگ ویتنام به طولانی ترین و یاس انگیزترین جنگ آمریکا تا به آن زمان تبدیل شد. سربازان ایالات متحده از مارس ۱۹۶۵ وارد ویتنام شدند و خیلی زود مانند سربازان فرانسوی با آتش دشمن روبرو شدند. هو شی مین و فرماندهان نظامی اش درست مانند نبردشان با سربازان فرانسوی، مطمئن بودند که با تلفیق جنگ چریکی و تاکتیک های جنگ کلاسیک می توانند آمریکایی ها را شکست بدهند.
شیوه های ویت کنگ
سربازان ایالات متحده مدام از جانب چریک های کمونیستی که به ویت کنگ معروف شدند، مورد حمله قرار می گرفتند. ویت کنگ های شبح وار در بهره گیری از پوشش جنگل یدِ طولایی داشتند. آن ها صبورانه منتظر می شدند تا گشتی های آمریکایی در تیررس قرار گیرند و سپس حمله می کردند. بعد به همان سرعتی که می آمدند، غیب می شدند. سربازان ویت کنگ در استتار کردن خود چنان کارآمد بودند که بعضی از سربازان آمریکایی در یک سال نخست خدمت خود آن ها را به چشم نمی دیدند. یکی از کهنه سربازان آمریکایی در مرور خاطرات آن ایام می گوید:
عجیب بود.... در رسته ما اسم ویت کنگ ها را گذاشته بودند شبح.... هیچ وقت آن ها را نمی دیدیم. وقتی به سمت ما شلیک می کردند، شعله سلاحشان را می دیدیم. گاهی سایه ای می دیدیم و بَس، آن هم بسیار به ندرت. اما به نظر کارهای فوق العاده ای از دستشان برمی آمد... کارهای فوق طبیعی. ما که این طور فکر می کردیم و همین طور هم بود. و به تدریج در ذهن ما تصویر دشمنی شکل گرفت که توان انجام خارق العاده ترین کارها را نیز داشت.