به گزارش برنا، متن یادداشت دینا محمدی-کارشناس رسانه به شرح زیر است:
قاسم جعفری، کارگردان سریال های پر مخاطب و موفقی همچون خط قرمز، کمکم کن، همسفر، غریبانه و از نفس افتاده، به تعدد نشان داده است که در فضای رسانه و تلویزیون مخاطبان پرشماری دارد. مخاطبینی که در اوج انتقادها نیز او را تنها نگذاشته اند. او هم اکنون سریال "زندگی زیباست" را از شبکه دوم روی آنتن برده، سریالی که روایتگر چالش های زندگی جوانان دهه ۷۰ است. سریالی که یکی از ویژگی های بارز آن بهره گیری از چهره های تئاتری و جدید برای خلق این اثر بوده چرا که چهره های جدید برای مخاطب علاوه بر همذات پنداری، این فرصت را ایجاد می کند تا ملموس تر با قصه به سمت جلو حرکت کند.
یکی دیگر از ویژگی های مثبت این سریال که نگه های زیادی را به خود جلب کرده است، بهره گیری از لوکیشن های زیبا و بدیعی بوده که با توجه به قصه و فیلم نامه، جاذبه های گردشگری ایران را برای مخاطب به تصویر می کشد. اتفاقی که در آثار برجسته جهانی نیز مشاهده می شود. در این میان باید توجه داشت که مشخصا یک سریال بواسطه ذاتی که دارد باید تا انتها مشاهده شود و پس از آن در مورد آن قضاوت کرد. اتفاقی که در این روزها در خصوص سریال "زندگی زیباست" رقم نخورده و با توسل به مبناهای دروغین، این سریال تخریب می شود. تخریب هایی که عرصه فضای رسانه ای را عملا تبدیل به یک میدان جنگ کرده است. در این میان منتقدین این اثر فراموش کرده اند که در ۱۰ قسمت از این سریال به دلایلی اجازه پخش نداشته است و همین امر ضربه زیادی به روایت داستان وارد می کند.
سریال "زندگی زیباست" دغدغه دارد و دغدغه آن همان چیزی است که میلیون ها جوان این سرزمین دنبال می کنند. توجه به این دغدغه ها در کنار توانمندی کارگردان، مشخصه بارز این سریال است. قاسم جعفری، کارگردانی کاربلد است که طی سال ها فعالیت در رسانه، تلویزیون و سینما انتخاب بازیگران شناخته نشده را قبلا هم تکرار کرده بود و خیلی از بازیگرانی که ما به عنوان سوپراستار از آن ها یاد می کنیم روزگاری نخستین نقش آفرینی هنری خود را با حضور در آثار این کارگردان تجربه کردند. تماشای مجموعه "زندگی زیباست" علاوه بر انرژی مثبت، حس خوب آرامش را نیز به مخاطب منتقل می کند. حسی که حتی در تیتراژ پایانی با حضور بازیگران جوان این سریال شور و حال جوانی را و از همه مهم تر عشق را به طرز زیبا و شاعرانهای به مخاطب القا می کند. و در آخر این که هر تفکری که در ذهنم جولان می داد را بر روی کاغذ ریختم اما قلمم یارای این نداد تا براساس برخی خرده حساب ها، بنویسم و "زندگی زیباست" را سریالی نشات گرفته در فراسوی آن سوی مرز کشور بنامم. نمی دانم چرا گاهی برخی ناملایمات تا حدی پیش می رود که به خود و قلممان اجازه نگاشتن کلماتی را می دهد که قاعدتا فقط در راستای خدشه دار کردن یک اثر پیش می رود و ما آن را درخیال خود نقد می پنداریم در صورتی که این چیزی جز تخریب به حساب نمی آید که قرار است بر بدنه و ساختار اثر زخم بزند اما نیک که بنگریم وقتی یک اثر بر دل مخاطب بنشیند دیگر هیچ اظهارنظر و حتی قلمی یارای تخریب آن را نخواهد داشت و درنهایت این بیننده است که تعیین می کند اثری موفق بوده یا باید از ذهن ها کنار گذاشته شود.