به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا، روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: این مطلب را خانم کلییو چانگ نویسنده آزادکار نوشته و آثار او در وایس، اینترسپت و دیگر مطبوعات به انتشار رسیده است.
شغل رؤیایی و فانتزی اسب بودن!
وقتی جوان بودم، دوست داشتم اسب باشم. نمیخواستم دختر اسبی باشم، میخواستم دختری باشم که واقعاً اسب است. اسببودن رؤیایی نبود که فقط به دوران نوجوانیام محدود شود؛ این رؤیا الان هم به نظرم منطقی میآید. مردم به اسبها احترام میگذارند. اسبها همیشه خوشنام بودهاند و هرگز کسی چیز بدی درباره آنها نگفته است. کارشان هم اغلب مشخص و مختصر است: گاوآهن را از یک سر زمین به سر دیگر آن میکشند یا در زمینهای حصار بندیشده به کودکی سواری میدهند. دیگران هم معمولاً به حاجات اولیۀ آنها رسیدگی میکنند: روز که تمام میشود، یونجهشان را میدهند و نعلهای کوچکشان را تمیز میکنند، بعد هم رهایشان میکنند تا در جایی با سقفهای بلند بخوابند. رؤیایم به واقعیت بدل نشد؛ اما وقتی مشغول کار شدم، آن احساسِ دوران کودکیام دربارۀ کار رؤیایی عمیق و عمیقتر شد. دلم میخواست به کاری مشغول شوم که برایم مهم است و درآمدش زندگیام را بچرخاند؛ اما همیشه احساس میکردم حتی کاری که بهترین درآمد دنیا و بیشترین رضایت خاطر را به همراه داشته باشد هنوز کار است. بعید است فکر کنیم به اسبی که ارابه میکشد سخت نمیگذرد. اسبها، وقتی کار نمیکنند، مجبور نیستند به بچههای ۹ساله سواری بدهند و دور زمینِ اسبدوانی بدوند. هیچکس به اسبها نمیگوید: «اگر از کاری که میکنی لذت ببری، مثل این است که حتی یک روز هم کار نکردهای.»
مرگ تدریجی امنیت شغلی
حالا این حرفها را بیش از گذشته درک میکنیم؛ در دورانی به سر میبریم که استخدام دائمی و امنیت شغلی بهآرامی در حال از بین رفتن است و ماندن در یک شغل، بهخودی خود، دستاورد برجستهای محسوب میشود. محاسبات «مؤسسۀ سیاستگذاری اقتصادی» نشان میدهد سیاستهای شکستخورده در واکنش به همهگیری [کرونا]سبب شد حدود ۱۶ درصد از شاغلین در امریکا، یعنی حدود ۲۶میلیون و ۸۰۰ هزار نفر، کار خود را از دست بدهند یا ساعات کاری و در نتیجه دریافتیهایشان کاهش یابد. داشتنِ کار لزوماً بدین معنا نیست که کارتان سخت نخواهد بود، حتی پیش از این رکود اقتصادی از هر ۱۰ کارگر، دستمزد یک نفر آنقدر اندک بود که اگر تماموقت هم کار میکرد همچنان در فقر به سر میبرد؛ با این همه، تصویر کار رؤیایی همچنان برایمان جذاب است. خیل عظیمی از مقالات خودیاری روشهای رسیدن به کار رؤیایی را تبلیغ میکنند: چگونه میتوانید تا پایان سال شغل رؤیاییتان را پیدا کنید یا چگونه با ۹ گام شغل فعلیتان را ترک کنید و رؤیایتان را محقق کنید. وبسایت ایندید اطلاعات مربوط به ۲۵ شغل رؤیایی را فهرست کرده است که سهچهارم آنها سالانه کمتر از ۵۰ هزار دلار دستمزد دارند.
یک شرکت تُشکسازی از کارآموزان «میخواهد» زمانی که در محل کار هستند «بخوابند.» چنین پیشنهادی این فرصت شغلی را به کاری رؤیایی بدل میکند. بیش از ۲هزار نفر برای این فرصت شغلی تقاضا دادند (یکی از کارآموزان میگفت آنقدر هم که فکر میکرد ساعات کار به خوابیدن روی تشکها نگذشت، اما در مجموع، از فرصت کارآموزی رضایتخاطر داشت و آن را مثبت ارزیابی میکرد.) جنگلبانی، نگهداری از حیوانات در باغوحش و خلبانی از جمله مشاغلی هستند که معمولاً تصویری رؤیاگونه از آنها در ذهن داریم. در وبسایت ردیت اشاراتی به این مشاغل مییابیم. در این وبسایت، افراد ذیل این مشاغل میپرسند چگونه میتوانند در این حوزهها شغلی برای خود دستوپا کنند؟ (برای مثال، «من عاشق حیواناتم؛ اما آموزش خاصی ندیدم و نمیدانم با حیوانات بزرگتر از گربه چگونه رفتار کنم. اگر بخواهم در باغوحش کار کنم، چه باید بکنم؟»)
هفتهای ۹۰ ساعت کار در فانوس دریایی
گاهی یک فرصت شغلی رؤیاگونه بهسرعت در فضای مجازی دستبهدست میشود، مانند فرصتی که در فانوس دریایی ایست بِرادِر فراهم شد. این فانوس تاریخی، که در سنفرانسیسکو قرار دارد و هماکنون به مهمانخانه تبدیل شده است، به زوجی نیاز داشت که در ازای دریافت سالانه ۱۳۰هزار دلار در این مکان زندگی و کار کنند. هزاران نفر برای این موقعیت شغلی درخواست داده بودند. این افراد تصور میکردند فضایی دنج، آرام و بینقص در اقیانوس در انتظارشان است، بهویژه که فانوس دریایی وایفای هم نداشت. افرادی که در این شغل پذیرفته میشدند باید گواهینامۀ معتبر پاسبانی ساحلی داشته باشند. از میان خیل عظیم متقاضیان، فقط ۶۰ زوج از صلاحیت لازم برخوردار بودند. حدود یک سال بعد، روزنامۀ سنفرانسیسکو کرونیکل با زوجی که موفق شده بودند این موقعیت شغلی را از آن خود کنند مصاحبه کرد. بعد از یک سال، از نظر تیفانی دِینس و تیلور واترسون، کار در فانوس دریایی فقط یک کار به شمار میآمد، شغلی که پیش از این حکم رؤیا را داشت. دِینس میگفت «مهمانان را پذیرش میکنیم، فروشگاه را میچرخانیم، تختها را مرتب میکنیم و غذا را آماده میکنیم. تیلور هم راهنمای محلی است». این زوج در مصاحبه با کرونیکل گفتند در هفته۸۰ تا ۹۰ ساعت کار کردهاند. بهراحتی میتوان فهمید چرا مشاغلی از این دست تا این حد فریبنده و وسوسهبرانگیزند. بسیاری از ما احتمالاً بدین دلیل همچنان به کار رؤیایی فکر میکنیم که استخدام نشدهایم یا مشغول کارهایی هستیم که دیوید گریبر آنها را «مشاغل مزخرف» مینامد. این انگیزه نامربوطی نیست؛ اما به گمانم اغلب مشاغل رؤیایی بیشتر به ادارهکردن یک فانوس دریایی و آمادهکردن جا و غذا برای۴۰ مهمان شبیه است تا تعطیلاتی که بابت آن پول هم به شما میدهند.
چه کسی گفته محیطبانی کار راحتی است؟!
اندرو اسمیت محیطبان و راهنمای گردشگران پارک ملی گِلِیشر است. او شغلش را دوست دارد و چهار تابستان است که به پارک و گردشگران آن رسیدگی میکند. از مزایای محیطبانبودن آن است که در فرآیند شناخت محیط طبیعی هر روز با طبیعت ارتباط نزدیکتری برقرار میکنید؛ گردشگران از این تجربه محرومند و در فرصت کوتاه بازدید از پارک نمیتوانند چنین ارتباطی را تجربه کنند. اسمیت در اقامتگاه پارک زندگی میکند و ساعات زیادی را در هوای آزاد میگذراند و لذت فراوان میبرد. شرایط کاری اسمیت آرزوی بسیاری از مدیرانی است که مجبورند در متروهای پرازدحام تردد کنند. احتمالاً برای این افراد محیطبانی شغل پرجاذبهای است حتی اگر این شغل مستلزم سروکارداشتن با گردشگران درماندهای باشد که نمیتوانند در مسیرهای پرتردد پارک ملی اتومبیلهایشان را پارک کنند. اما اسمیت میگوید او کارش را همچنان یک کار میبیند که گاهی با مخاطراتی همراه است و امنیت شغلی ندارد. او میگوید «حتی اگر مشغول کاری باشید که دوستش دارید، بدین معنا نیست که دارید تفریح میکنید. روزهایی که کار نمیکنم میتوانم آزادانه قدم بزنم و لذت ببرم؛ اما پیادهروی با لباس فرم در روزهای کاری به پیادهروی در روزهای غیرکاری شباهتی ندارد.»
اسمیت، مانند بسیاری دیگر از کارمندان پارک ملی، فصلی کار میکند (در حال حاضر، او استخدام نیست). مزایای محیطبانی در فصلی که پارک بازدید کننده دارد خوب است؛ اما وضعیت استخدامی آن ثباتی ندارد. اسمیت میگوید برخی از محیطبانان وقتی ۲۶ ساله میشوند دیگر تمایل ندارند با پارک همکاری کنند و از طرفی نمیتوانند از خدمات بیمۀ والدینشان هم استفاده کنند. اسمیت، خارج از فصل، معلم جایگزین است. او فقط وقتی میتواند محیطبانی را شغلی دائمی در نظر بگیرد که شغلی همیشگی در پارک پیدا کند. احتمال این هم بسیار کم است.
تستکردن دستور غذایی کتابهای آشپزی
کارولین لِینگ دستورغذایی کتابهای آشپزی را تست میکند و از جمله افراد خوشاقبالی است که از کارش لذت میبرد. او از دوستش نقلقول میکند که میگوید: «این شغل یک کمدی رمانیتک است. فکر کنم توصیف واقعاً درستی است. هیچکس فکر نمیکند چنین شغلی هم وجود داشته باشد، مگر اینکه کسی را ببیند که مشغول این کار است»؛ لِینگ میگوید بیش از آنکه آشپزی کند باید کیسههای سنگین خرید را حمل کند که پر از خواروبار هستند. کار او بیش از آنکه تصور کنیم به قدرت جسمی نیاز دارد (او بیشتر روز سرپا ایستاده است). این شغل نوعی آزادکاری است و لِینگ بابت روزهایی که بیمار است و کار نمیکند پولی دریافت نمیکند. او خودش را در طرح بیمۀ دولتی بیمه کرده است که مالیات فراوانی از آن کسر میشود.
همه کارها را به رؤیا بدل کنیم؟
این تصور که کار نباید ناخوشایند باشد در دهه ۷۰ میلادی رواج پیدا کرد؛ یعنی همان زمان که «مدیران به کارکنان خود میگفتند هدف زندگی را باید در کار جستوجو کرد.»
بهراحتی میتوان فهمید پیامهایی از این دست در زمان همهگیری این بیماری تا چه حد میتواند خطرناک باشد. این پیام بهویژه برای کسانی خطرناک است که خوشاقبال بودهاند و شغلشان را هنوز از دست ندادهاند، اما مجبورند بیش از گذشته کار کنند. وقتی کارگران حتی در تعیین شرایط زندگی روزانۀ خود عاملیت بسیار اندکی دارند، بهتر نیست بر مواردی تمرکز کرد که تحت کنترل افراد قرار دارد؟ گاهی اوقات، انجام کاری که از آن «لذت میبرید» ساعات کاری طولانی و دستمزد اندک را تحملپذیر میکند. با این همه، این نوع پیامها که از اشتیاق و هدف سخن میگویند طبقۀ خاصی از اجتماع را مخاطب قرار میدهند. مخاطب این پیامها، بیش از همه، کارکنان یقهسفیدی هستند که با عناوینی مانند «مدیر ارشد سرگرمی» در سازمانهای غیرانتفاعی، صنعت، رسانهها و دیگر صنایع کار میکنند. کار در حوزههایی که به خانه و مراقبت از سلامت مربوط میشود زندگیبخش است و به طرزی باورنکردنی روابط صمیمانه را به دنبال دارد. در این حوزهها، برخلاف استارتآپها، واژه خانواده دقیقاً معنای خانواده را دارد. این تعبیر گاه به چارچوبی تبدیل میشود که بهواسطه آن درآمدهای اندک و سوءاستفادههای کاری نادیده گرفته میشود.
این بدین معنا نیست که دوستداشتن آنچه انجام میدهید بد است. همه میخواهیم در حد توانمان در زندگی معنا پیدا کنیم. بسیاری از این مشاغل رؤیایی نیز مستلزم توجه و مراقبت از دیگران یا اهمیتدادن به طبیعت است؛ اما رؤیایی جلوهدادن مشاغل مانع میشود از فهم اینکه این مشاغل فقط شغل هستند و مانند هر شغل دیگر به سازماندهی فراوان نیاز دارند تا کمتر به زحمتمان بیندازند.
باید بدانیم کار، کار است و هیچ شغلی، هرچقدر هم که دوستش داشته باشیم، از این قاعده مستثنا نیست. اسمیت بهجای این عبارت جمله دیگری را نقل میکند؛ جملهای که همیشه به خاطر دارد و از یکی از محیطبانان ارشد شنیده است: «چه اشکالی دارد مردم شغلی آبرومندانه داشته باشند که بتوانند از قِبَل آن زندگی آبرومندانهای هم برای خودشان دستوپا کنند؟»
این واقعیت ممکن است شوروشوقمان را از بین ببرد، به ویژه اشتیاق کودکانی را که به شغل آیندهشان فکر میکنند؛ اما اگر جور دیگری به آن نگاه کنیم، این واقعیت میتواند بسیار جذاب باشد. اگر کار رؤیایی فرقی با کارهای دیگر ندارد، بهتر نیست همه کارها را به رؤیا بدل کنیم؟
نقل و تلخیص از: وب سایت ترجمان/ نوشته: کلییو چانگ/ ترجمه: فاطمه زلیکانی/ مرجع: نیوریپابلیک