در لایو «دوشنبه‌های سینما» خانه هنرمندان ایران مطرح شد؛

سعید عقیقی: سینما دارد جور همه تفرجگاه‌ها را می‌کشد

|
۱۴۰۰/۰۸/۰۴
|
۱۳:۰۸:۳۱
| کد خبر: ۱۲۵۲۱۸۵
سعید عقیقی: سینما دارد جور همه تفرجگاه‌ها را می‌کشد
سعید عقیقی پژوهشگر، فیلمنامه‌نویس و مدرس سینما در لایو «دوشنبه‌های سینما» خانه هنرمندان ایران که با محوریت جمع‌بندی موضوع «سینمای ایران در دهه ۹۰» برگزار شد، گفت: وقتی هیچ جایی برای نمایش ذهنیت نیست، سینما جور همه تفرجگاه‌هایی نظیر استخر و پارک و... را می‌کشد و حتی باید یک روانپزشک نیز باشد.

به گزارش برنا، سی و چهارمین لایو «دوشنبه‌های سینما» با موضوع جمع‌بندی مبحث «سینمای ایران در دهه 90» دوشنبه 3 آبان ماه با حضور سعید عقیقی فیلمنامه‌نویس، استاد و پژوهشگر سینما و کیوان کثیریان مجری، منتقد و کارشناس در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

عقیقی در ابتدا در پاسخ به این سوال که آیا می‌توان شاخص‌های دقیقی برای سینمای ایران در دهه 90 در نظر گرفت، بیان کرد: سینما از دل مثلث شاخص‌های اقتصادی که ما را به نظام صنعتی سینما می‌رساند و شاخص‌های سیاست و فرهنگ برمی‌آید. پرداختن به اقتصاد می‌تواند معیار مناسبی برایمان ایجاد کند.

وی افزود: پژوهشگر باید در نقطه‌ای بایستد که این شاخص‌ها را توضیح دهد. وجه صنعتی سینما وابسته به اقتصاد است. برای مثال ارتقای قیمت دلار طی ۱۰ سال گذشته 26 هزار تومان بوده است. سکه نیز بیش از 11 میلیون تومان افزایش قیمت داشته است. این آمار نشان می‌دهد با کلیدواژه تورم در درون و بیرون سینما نیز سرو کار داریم. لذا در چنین شرایطی در سبد اقتصادی، فرهنگ اول از همه کنار گذاشته می‌شود و طبقه متوسط که عمده مصرف‌کننده فرهنگ است، امکان خرید فرهنگ را کم و کمتر طی سال‌های گذشته داشته است. در هر دو جبهه بنابراین شاهد تورم هستیم و شاخص‌هایی به دست می‌دهد که در عرصه‌های مختلف نیز نمود می‌یابد. برای مثال اگر هزینه تولید یک فیلم در آغاز دهه 90، 500 میلیون تومان بوده است حالا باید ضرب در 12 شود. با لحاظ کردن این تغییر و تورم می‌توان چشم‌انداز بهتری از وضعیت سینما نیز داشت.

عقیقی خاطر نشان کرد: اما این تورم بر شاخص‌های تولید تاثیر نگذاشته است. زیرا به نحو شگفت‌آوری فوج و موج هزینه‌هایی ایجاد شده که به حبابی شدن تولید سینما منجر شده است. شاخص‌هایی که رابطه تولید و اکران را توضیح می‌داد این روزها برداشته شده است و گویا به رابطه تولید با تولید تبدیل شده است. اینکه چه فیلمی برای چه مخاطبی با چه بودجه‌ای ساخته می‌شود، امروزه ابهام دارد. شاخص‌های اقتصادی رشد نقدینگی را در سینما افزایش داده و کمیت را در برابر کیفیت قرار می‌دهد.

کیوان کثیریان در ادامه گفت: در حال حاضر که تقاضایی نسبت به سینما در سیستم عرضه و تقاضا وجود ندارد عجیب است که سطح تولیدات افزایش یافته است و هیچ چشم‌اندازی برای زمان عرضه این تعداد تولید هم وجود ندارد. گویی مخاطب اصلا نقشی را در این نظام ایفا نمی‌کند.

سردرگمی‌های فرهنگی در خود فرهنگ نیز ریشه دارند

عقیقی نیز عنوان کرد: این اتفاق را چند مرتبه در سینما تجربه کرده‌ایم. برای مثال دهه 50 و برای علاقه‌مندان سینه چاک فیلم فارسی باید بگویم که وقتی بخش خصوصی آن دوران متولی سینما بود بخش قابل توجهی از فیلم‌ها هزینه خود را برنمی‌گرداندند. اگر از استثنائاتی مثل «گنج قارون» عبور کنیم بخش قابل توجهی از این آثار از طریق آهن فروشان چراغ برق، نزول‌خواران و بازاری‌ها هزینه‌های ساخت خود را تامین می‌کردند. در این دوران فیلم‌های اصطلاحا «پس دست» و ضعیف آنقدر در شهرستان‌ها نمایش داده می‌شد تا هزینه‌اش را برگرداند. می‌توان به نشانه‌هایی در سال‌های 54 تا 57 اشاره کرد که مثلا فردین 400 هزار تومان دستمزد می‌گرفت و بودجه کل فیلم 700 هزار تومان بود و وقتی این دخل و خرج‌ها با یکدیگر مقایسه می‌شود، می‌بینیم جریان سینمای فارسی که باید عامه‌پسند باشد عامه‌ناپسند بود. به جز یکی دو سینمای پایین شهر و سینمای شهرستان‌ها بقیه سینماها در اختیار نمایش فیلم‌های خارجی بود. مرتبه بعدی به سال‌های 72 و 73 برمی‌گردد. یعنی قبل از خرداد 76 که رویکرد عمومی نسبت به فرهنگ و اقبال از سینما افزایش می‌یابد. در میانه دهه 80 نیز از هر ۱۰ فیلم تقریباً 8 اثر ناموفق بود. در سال‌های 92 و 93 نیز فروش فیلم‌ها تا حدی بالا بود اما ماجراهای تورم به تدریج خود را بیشتر نشان داد. تبلیغ شبکه‌های ماهواره‌ای نیز بر فروش فیلم‌ها تاثیر مثبت نسبی گذاشت. اما در این تحلیل این میانگین فروش است که باید در نظر گرفته شود که نشان می‌دهد چه با کرونا و چه بدون آن آمار فروش فیلم‌ها در سال‌های اخیر سیل نزولی داشته است. به جز فیلم‌های کمدی معدود و فیلم‌های شاخصی مثل آثار اصغر فرهادی.

وی با اشاره به این که یک گروه به دنبال مشکلات اقتصادی و تورم سینما نمی‌رود و فیلم نمی‌بیند و گروه بعدی مخاطبی است که اساسا برایش فیلمی ساخته نمی‌شود که آن را انتخاب کند، توضیح داد: بخشی از فیلم‌های تولید شده امروز ماحصل سلیقه تهیه‌کننده و فیلم‌ساز است و برایش مهم نیست مخاطب چه سلیقه‌ای دارد. فشار تورم نیز لایه‌های میانی ایجاد می‌کند که تصور ما را از مفهوم سود تغییر می‌دهد و این مبحث جایش در شاخص اقتصادی است. بنابراین شرایطی ایجاد می‌شود که در واقع اجازه نمی‌دهد فرهنگ بداند ضعف‌هایش در کجاست؟

کثیریان در ادامه پرسید تغییرات سیاسی و رویکردها نسبت به فرهنگ چه تاثیری بر مضامین فیلم‌ها در دهه 90 گذاشته است؟

عقیقی در پاسخ گفت: اول از همه باید توجه کینم وقتی شاخصی برای توضیح مضامین فیلم‌ها نداریم این شاخص‌ها سلیقه‌ای می‌شوند. برای همین ممکن است یک فیلم در سالی مجوز اکران نداشته و در سالی دیگر این مجوز را کسب کند. این سردرگمی فرهنگی ریشه‌اش در خود فرهنگ نیز هست.

کثیریان در ادامه درباره دوران مختلف سیاسی و تاثیرش بر مضامین آثار گفت.

عقیقی درباره تاثیر تغییر رویکردهای سیاسی بر مضامین آثار نیز بیان کرد: بی‌شک این تغییرها تاثیر دارد حتی بر بالارفتن یا کم‌شدن مخاطبان سینما نیز تاثیر دارد. اما در فرهنگ مثلث دیگری مبنی بر آموزش، نظارت کیفی و هدف‌گذاری وجود دارد. برای مثال سالانه 4000 هزار فیلم کوتاه در ایران ساخته می‌شود که رکورد بی‌سابقه‌ای در دنیاست. این ناشی از این اتفاق است که سینما تخصص در نظر گرفته نمی‌شود. وقتی هیچ جایی برای نمایش ذهنیت نیست، سینما جور همه تفرجگاه‌هایی را که باید ساخته شود، می‌کشد. به نوعی سینما نقش استخر و پارک و... را باید بازی کند و همچنین باید روانپزشک نیز باشد. در اینجا شاخص آموزش اهمیت خود را نشان می‌دهد که برای مثال به غلط گفته می‌شود سکانس پلان و پایان باز وقتی که فیلم‌نامه درستی برای فیلم وجود ندارد. در دهه 90 شاهد حجم قابل توجهی از فیلم‌ها و سریال‌ها هستیم که باید با ذره‌بین به دنبال کارگردانی و مسیر درست داستانشان گشت. گاهی منتقد نیز خود تبدیل به نماینده‌ای از یک طیف فکری می‌شود. فضایی در این شرایط ایجاد می‌شود که پژوهشگر باید ثابت کند یک فیلم متاثر از جریان سیال ذهن دیوید لینچ نیست بلکه فیلمنامه ندارد. این ناشی از نظام‌مند نبودن آموزش است. متاسفانه اولین نکته در آموزش‌های کنونی این است که  چگونه عامه‌پسند باشیم. یا در آمار دادن به تولید فلان تعداد فیلم اشاره می‌شود در حالی که سینما فرآیندی کیفی است نه کمی. اگر با تورم رابطه عرضه و تقاضا همسان شود، طرح مساله در سینما با راهکار و درمان نیز همراه خواهد بود.

کیوان کثیریان در ادامه این گفت‌وگو به برخی از فیلم‌های پرفروش دهه ۹۰ نظیر «ابد و یک روز» سعید روستایی و برخی از اصطلاحا فیلم‌های پدیده در فروش و استقبال اشاره کرد.

عقیقی در این باره گفت: سیستم ستاره‌سازی و بازیگر محور خود به خود برخی از فیلم‌ها را در این زمینه شاخص می‌کند. بخش به جا مانده و متاثر از الگوهای سینمای فارسی برای مثال فیلم «شنای پروانه» را هم که نسبتی واضح با سینمای فیلم فارسی دارد، می‌توان با فرمول‌های سینمای دهه ۵۰ و مشخصا سینمای بعد از «قیصر» سنجید اما میزان سندیتی که در دهه ۵۰ وجود داشت عملا در این سینما وجود ندارد. اگر فیلم‌های نامبرده پرفروش دهه ۹۰ را در نظر بگیریم به نظر می‌رسد دارند دور خودشان می‌چرخند و در محدوده کوچکی به لحاظ موقعیت و میزانسن دور می‌زنند. به همین دلیل این فیلم‌ها را به عنوان شاخص واقع‌گرایی اجتماعی در دهه ۹۰ نمی‌توان در نظر گرفت. همچنین به لحاظ استانداردسازی اگر الگوهایی نظیر «متری شیش و نیم» را در فیلم‌نامه در نظر بگیریم اصطلاح خبر نام می‌گیرند. به این معنا که عملا فاقد هرگونه فراز و فرودی نسبت به دامنه تغییر شخصیت، شکل‌گیری او و نبرد دو قطب اصلی با یکدیگر است. تا حدی که به خصلت‌ها و کنش‌های نامعمول و نامعقولی منجر می‌شود که تماشاگر را وا می‌دارد تفسیرهای عجیبی درباره کنش‌های غیرمنطقی شخصیت‌ها نیز در نظر بگیرد.

کثیریان در ادامه درباره پیشی گرفتن سینمای مستند در دهه ۹۰ از سینمای داستانی گفت و عقیقی نیز بیان کرد: من با این گزاره موافقم. اما نسبت به وضعیت کلان سینما چند سینماگر شاخص و استاندارد موفق در سینمای مستند دهه ۹۰ داریم که می‌توان از میانشان به مهدی باقری، آزاده بیزارگیتی، مهرداد اسکویی، محسن استادعلی و... اشاره کرد. همچنین خانم رخشان بنی اعتماد که در دهه ۹۰ مستندهای خوبی ساخته‌اند. اما سیاست‌های بسیار نادرست در معرفی فیلمسازان سینمای کوتاه باعث شد نام‌هایی شاخص شوند که از طریق جوایز نامناسب به این شهرت رسیده‌اند. این جریان فیلم‌سازان فیلم‌های بد را به فیلم‌سازان بلند سال‌های بعد تبدیل کرده است و عده‌ای به دلایلی فیلم‌های خوبشان کنار گذاشته شد و بعدها آنها به دلیل مشکلات مالی نتوانستند این روند را ادامه دهند. توفیق فیلم‌های مستند می‌تواند نقدینگی برای مستقل ماندن و پیشرفت را فراهم کند. اما مسیر فیلم‌سازی در ایران عملا بر سیستم تولید فیلم‌ها نیز تاثیر گذاشته است.

این سینماگر در بخش دیگری از صحبت خود عنوان کرد: در وجه صنعتی و هنری نیز باید ارزیابی کرد که هر سال چه بودجه‌ای صرف چه فیلم‌هایی می‌شود و چه خروجی دارد اما تاریخ‌سازی، ریل‌گذاری دوباره و اختراع چرخ از اول کار درستی نیست. اضلاع مثلثی که گفتم همگی به هم مربوط هستند. حال تورمی که در ابتدای بحث گفتم دلیلش روشن است. متاسفانه در سینمای ایران امکانی برای تولید محصول مناسب کم و کمتر شده و امکان برای تولید محصول نامناسب پیوسته زیاد و زیادتر می‌شود. اگر برنامه‌ریزی برای آینده وجود نداشته باشد و ندانیم برای مثال تا سال ۱۴۰۶ قرار است چه فیلم‌هایی تولید کنیم، بر فیلم کوتاه و بلند و... تاثیر سو می‌گذارد اما اگر این برنامه‌ریزی را از همین حالا داشته باشیم دیگر فرمول‌های گذشته را دوباره تولید نمی‌کنیم و به جای آن که صاحبان بودجه انرژی‌شان را برای نظارت‌های ایدئولوژیک بگذارند به سراغ این می‌روند که نقدینگی را در عرصه‌هایی حرکت دهند که ماهیتا به بهبود وضعیت سینما کمک کنند.

نظر شما