اصغر دشتی: تئاتر به ما جرات خطا کردن می‌دهد، اما اجازه گفتمان نمی‌دهد

|
۱۴۰۰/۰۸/۲۲
|
۰۲:۵۶:۰۳
| کد خبر: ۱۲۵۹۹۱۰
اصغر دشتی: تئاتر به ما جرات خطا کردن می‌دهد، اما اجازه گفتمان نمی‌دهد
در بندباز چهارده از سلسله نشست‌های تاملاتی درباره تئاتر ایران که به همت معاونت هنری خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود، نیلوفرثانی کارشناس با اصغر دشتی نویسنده و کارگردان درباره موضوع «تئاتر علیه تئاتر» به گفتگو نشست.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، در ابتدای این نشست ثانی با طرح این سوال که  تغییر و تحولات تئاتر در قرن بیستم چگونه بوده و چه تاثیری  داشته است، جلسه را آغاز کرد.

دشتی در پاسخ به این سوال گفت: تئاتر ایران از یک برهه‌ای رابطه‌اش را با تئاتر جهان به شکل مطالعاتی آغاز می‌کند و وام‌دار جریاناتی است که تحت تاثیر آن افرادی با ریشه‌های سیاسی که در تئاتر ایران نیز نگاهی سیاسی داشتند یا کسانی که جنبه‌های زیبایی‌شناسی مدنظرشان بود و با تاثیر از آنچه که در آن سو اتفاق می‌افتاد کار کردند.

او در ادامه در پاسخ به این پرسش که چرا تئاتر غربی وقتی به ایران می‌رسد نمی‌تواند خودش را اجرا کند، بیان کرد: در یکی از دوره‌ها در دانشگاه از دانشجویانم خواستم که افرادی را در قرن بیستم مورد ارزیابی قرار دهند و معادل تاریخ شمسی آن زمان را در ایران جستجو کنند و درباره آن مطالعه کامل داشته باشند، تا ببینیم این تجارب عین به عین تکرار شده، وام‌دار آن بوده یا نه.  نتیجه این پژوهش‌ها حامل نکات جالبی بود. اول این که ما با چه بستر سیاسی اجتماعی متفاوتی با زمان وقوع آن پدیده‌ها روبه‌رو هستیم. اساسا ما با تاخیر مواجه شده‌ایم که اگر در آن گرفتار تقلید نیز باشیم کارایی خود را از دست داده است. اما اگر به آن افزوده یا از آن کاسته‌ایم قابل مطالعه بوده است. آنچه از مجموعه این مطالعات دریافتم این است که تئاتری که ما مطالعه می‌کنیم، وقتی انجام شده می‌توانیم با نمونه خارجی آن قیاس کنیم تا ببینیم زمینه‌های اجرای آن یکی بوده یا نه. این که چه چیزی را یاد می‌گیریم و چه چیزی قابل تکرار در اینجا نیست نکته مهمی است که بی توجه از آن گذشته‌ایم. ما یک محصول را در آن سو و دیگری را در این سو قرار می‌دهیم و نتایج را مقایسه می‌کنیم. در حالی که باید بسترها مورد مطالعه قرار گیرند. تئاتر اساسا به این نیاز دارد که علیه خودش کاری انجام دهد. اما این علیه از دو منظر قابل بررسی است. معمولا به یکی از این مناظر کم توجهی می‌کنیم و به دیگری به شدت دامن می‌زنیم. منظر اول این است که تئاتر علیه خودش کاری انجام می‌دهد تا در نحوه ملاقات و سیستم ارتباطی‌اش تغییر رخ دهد. نمونه برجسته آن در قرن بیستم برشت است که علیه چیزی پیش از خودش می‌ایستد و شکاف بزرگی در تاریخ تئاتر ایجاد می‌کند که علیه نحوه ملاقات و ارتباط با مخاطب است. در واقع به نوعی کاربرد تئاتر را نیز دگرگون می‌کند. منظر دوم این است که به جای آنکه سبب تغییر و رشد در سیستم ارتباطی شود، همه چیز را متوقف می‌کند. در گفتمان پیرامونی دچار رشد، نمو و آسیب‌شناسی دقیق نمی‌شود، بلکه قیاس عین به عین با نمونه‌های خارجی می‌شود و برهمین اساس از مطالعه کارکردها وارد وادی انکار می‌شویم.

او ادامه داد: تئاتر نیاز به تشویق ندارد، بلکه نیاز به مطالعه دارد تا از یک وضعیت به وضعیت دیگر برود. منظر دوم محصول گفتمان تئاتر است که اجراگران، منتقدان و تماشاگران در سه ضلع  آن ایستاده‌اند و این گفتمان را شکل می‌دهد که حاصل مجموع آن به نوعی علیه تئاتر ایستاده و این علیه با آن علیه زمین تا آسمان متفاوت است.

این نویسنده همچنین اظهار کرد: اواسط دهه 80 ما به نظرمان می‌رسد که به لحاظ کیفیت وضعیت تثبیت شده‌ای داریم و معیارمان خلاقیت می‌شود. وقتی وارد سالن‌های اجرا می‌شویم نیازمند دیدن خلاقیت هستیم و ما یک دهه با این وضعیت کلنجار می‌رویم که گستره‌ای از اجراها را در بر می‌گیرد و در دهه 90 وارد تجربه تازه‌ای می‌شویم که پس از کودتا تا الان نداشتیم. تجربه‌ای که اقتصاد و خصوصی‌سازی را وارد تئاتر می‌کند و کلید واژه ما اقتصاد یا شکل عامیانه آن گیشه است که اهمیت پیدا می‌کند و کیفیت و خلاقیت در لایه‌های تئاتر پنهان می‌شود و بعضی تلاش می‌کنند تا حفظ  کنند اما چرخه تولید عرضه و تقاضا تئاتر ایران را با هیجانی مواجه می‌کند، که قبل از کرونا داشتیم و امیدوار بودیم که کرونا بتواند به ما فرصت فکر کردن بدهد تا علیه تئاتر اقدام کردن داشته باشیم و بعد از آن بتوانیم به نحوی دیگر کار کنیم.

ثانی در ادامه گفت: بارها شنیدیم که کارگردانان تئاتر می‌گویند ما تعهدی نداریم و باید کار خودمان را انجام دهیم و خروجی این تفکر تئاتری است که زبانش قابل فهم نیست و مخاطب با آن درگیر است، اما  کارگردان تجربه خودش را داشته است.

دشتی افزود: تعهد در دوره تاریخی ریشه در ایدئولوژی بعد از انقلاب دارد که تئاتر در آن حوزه تعریف می‌شود و در تجربیات آن زمان می‌بینیم، اما تعهدی که این روزها از آن صحبت می‌شود نگاهی از آن ایدئولوژی را دارد، اما همجواری با اجتماع پیرامونش را هم داشته باشد. اما این که چه کسی تعیین کند که این تعهد چگونه باشد مشخص نیست. هر واژه‌ای که ما را دعوت به تولید یک یونیفرم ثابت می‌کند اشتباه است که می‌تواند تعهد، خلاقیت یا حتی یونیفرم فعلی که با اقتصاد خود را تعریف می‌کند، باشد. در روزگاری که این نمونه‌ها دیده می‌شد، امروز به نظر می‌رسد باید حسرت آن‌ها را نیز بخوریم. چرا که در گیشه خود را تسلیم تماشاگر می‌کنند و در حال باج دادن به تماشاگرند که اکنون تئاتر تا پیش از کرونا این است که اکثر تئاترها در سویه سهل و ممتنعی هستند و تئاتری که در سالن‌های مرکز شهر اجرا می‌شدند در بعضی مواقع شانه به شانه تئاتر آزاد بودند و می‌توان گفت شاید باید حسرت روزگاری را بخوریم که خلاقیت کلید واژه ما بود. هر کدام از این کلید واژه‌ها که به تولید انبوه می‌رسند، دورریزی هم دارند، اما باید دید دورریز کدام یک بیشتر است و کدام یک باید متوقف شوند.

دشتی همچنین توضیح داد: فکر می‌کنم تئاتر ایران قدر خود را ندانسته و در هر دوره علیه یک چیز ایستاده است و هیچ وقت وارد گفتمان سازنده‌ای نشده که یک هنرمند متوجه این نکته شود که وقتی کاری را انجام می‌دهد به آن دقت می‌شود و جریان کاری که دنبال می‌‌کند قابل اندازه‌گیری و مطالعه است و گفتمان سعی می‌کند به او فرصت اصلاح  و رشد کردن بدهد. در نتیجه گاهی گفتمان پیرامونی در کارگردانی که رویکرد محور نبوده است، هراسی را ایجاد می‌کرده که هربار به یک جهت برود. ما در شرایط بسیار پیچیده‌ای تئاتر تولید می‌کنیم چرا که دشواری بسیاری دارد.

او ادامه داد: ما در پروسه تولید استاندارد قرار نداریم و برای تولید آن دست و پا می‌زنیم که بسیار سخت است و گاهی برای ارزیابی آن مجبور می‌شویم وارد حوزه اخلاقیات نیز شویم. این دشواری در تولید از سوی دیگر با خشم گفتمان نیز همراه است و وقتی می‌خواهیم جریانات را ارزیابی کنیم با خشم برخورد می‌کنیم و پدیده‌ها از بین می‌روند، بنابراین نمی‌توان پروسه‌ای را دنبال کرد. این خشم در جریانات پیش از انقلاب و پس از آن دیده می‌شود و بیشتر پدیده‌ها را انکار می‌کند که قابل بررسی هم نیست. اگر همین امروز بخواهیم گذشته‌مان را مطالعه کنیم بسیار دیر است، اما لاجرم اگر روزی بخواهیم بفهمیم چه کرده‌ایم باید به عقب بگردیم  و گفتمان بدون خشم داشته باشیم.

دشتی همچنین اظهار کرد: تئاتر به ما جرات خطا کردن می‌دهد، اما اجازه گفتمان نمی‌دهد و اینجاست که نمی‌توانیم شاهد رشد ایده‌ها باشیم. ما نیاز به انقلابی در نسبت تئاتر با بودجه، دولت و غیره داریم و باید نسبت‌های جدیدی را ایجاد کند. در سال‌های گذشته چهره‌هایی وارد تئاتر شدند و نمونه‌هایی داشتیم که اگر پشتیبانی خوبی از آنها می‌شد امروز جریان‌های متعددی داشتیم.

او در خاتمه گفت: تئاتر نیاز به یک جامعه شناسی دارد. جامعه شناسان باید بیایند و تئاتر را مورد مطالعه قرار دهند تا متوجه شویم در فرهنگ رفتاریمان چه اتفاقی می‌افتد. تئاتر نمی‌تواند علیه خود بایستد چون مشکل ساختاری وجود دارد که ما را از اساس کار دور می‌کند و روابط اجتماعی ما در حوزه سازندگان، منتقدان و تماشاگران نیازمند مطالعه دقیق‌تری است و چون نمی‌توانیم وارد گفتمان شویم یک دانش دیگر باید به زمین بیاید و نقش ما را در ساختن این وضعیت به ما گوشزد کند، تا شاید گامی که برای اصلاح گفتمان باید برداریم مشخص شود.

نظر شما