نگاهی به فیلم سوزاندن

نفسگیر در مرز خیال و واقعیت

|
۱۴۰۰/۰۹/۲۲
|
۲۳:۰۷:۰۰
| کد خبر: ۱۲۷۳۴۲۵
نفسگیر در مرز خیال و واقعیت
بعد از موفقیت فیلم «انگل» در کسب جایزه اسکار، سینمای کره جنوبی به طور ناگهانی شناخته‌تر شد و مخاطبان زیادی را متوجه خودش کرد. البته قبل از فیلم «انگل» فیلم‌های درخشانی در سینمای کره ساخته‌ شدند که اقبال «انگل» را در دیده‌ شدن، نداشتند. یکی از این فیلم‌های درخشان، فیلم «سوزاندن» محصول سال ۲۰۱۸ است.

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، پریسا الیاسی، فیلمنامه‌نویس و منتقد سینما، در یادداشتی به نقد فیلم سینمایی «سوزاندن» پرداخت که در ادامه می‌خوانید:

بعد از موفقیت فیلم «انگل» در کسب جایزه اسکار، سینمای کره جنوبی به طور ناگهانی شناخته‌تر شد و مخاطبان زیادی را متوجه خودش کرد. البته قبل از فیلم «انگل» فیلم‌های درخشانی در سینمای کره ساخته‌ شدند که اقبال «انگل» را در دیده‌شدن، نداشتند. یکی از این فیلم‌های درخشان، فیلم «سوزاندن» محصول سال ۲۰۱۸ است.

این فیلم را لی چانگ-دونگ، کارگردان اثر، از داستان کوتاه «سوزاندن انبار» هاروکی موراکامی اقتباس کرده که یک نمونه‌ درخشان از اقتباس در سینماست.

برای دیدن این فیلم باید صبور باشید! «سوزاندن» اگرچه در ژانر معمایی و رازآلود ساخته‌شده‌است اما نه اوج و فرود کوبنده‌ای دارد و نه ریتم تند و هیجان بالا. برای دیدن این فیلم باید حوصله به خرج داد؛ چرا که کارگردان در عین صبر و حوصله داستان را جلو می‌برد و علاقه‌ای برای ایجاد هیجان کاذب در مخاطب ندارد.

در ابتدای فیلم، دقایق زیادی را با لی جونگ-سو همراه می‌شویم. از وضعیت زندگی‌اش مطلع می‌شویم، از کارش، رشته‌ای که در آن درس خوانده و از علاقه‌اش به نویسندگی و نوشتن رمان آگاه می‌شویم. لی جونگ-سو به طور اتفاقی، هائه‌می، هم‌بازی و‌ همسایه‌ دوران بچگی‌اش‌ را می‌بیند و این دختر از او می‌خواهد که در طول غیبت چند روز آینده‌اش، هنگام سفر به آفریقا، به آپارتمانش برود و به گربه‌اش غذا بدهد؛ گربه‌ای که هیچ‌وقت دیده نمی‌شود و قرار است کُدی برای انتهای فیلم باشد. این فیلم پر از نشانه است و برای درک بهتر آن، باید نشانه‌ها را جدی گرفت!

هائه‌می از آفریقا با پسر جوانی به نام بن برمی‌گردد. حضور بن در فیلم فاصله طبقاتی و شکاف بین فقیر و غنی را واضح و پررنگ‌تر نشان می‌دهد. بن یک پسر خوش‌تیپ و پول‌دار و جنتلمن است که هیچ منطقی برای تنفر از کاراکترش وجود ندارد اما به عنوان مخاطب او را دوست نداریم شاید چون لی جونگ-سو او را دوست ندارد. بن برای او یک رقیب عشقی است؛ یک رقیب قَدَر، که یارای عرض اندام در برابرش را ندارد. اما داستان به همین سادگی نیست و قرار است با چیزی فراتر از یک مثلث عشقی روبه‌رو شویم. هرقدر جلوتر می‌رویم و بن را بیشتر می‌شناسیم، بیشتر متوجه می‌شویم که یک چیزی درست نیست!

فیلم ریتم ملایم خودش را تا انتها حفظ می‌کند و روی یک خط ثابت جلو می‌رود؛ حتی وقتی در میانه‌های فیلم و در یکی از نقاط عطف آن، هائه‌می به طور ناگهانی ناپدید می‌شود!

جست‌وجوهای لی جونگ-سو برای پیدا کردن هائه‌می به بن‌بست می‌رسد و حالا وقت چیدن نشانه‌ها کنار یکدیگر است. خمیازه‌کشیدن‌های بن، کِشوی پر از لوازم آرایش و اکسسوری دخترانه در سرویس بهداشتی خانه‌اش، وجود گربه در منزلش، حرف‌هایش راجع به قربانی کردن، علاقه‌اش به سوزاندن گلخانه‌ها، ساعت صورتی هائه‌می و ..... آیا بن با آن چهره‌ خونسرد و خندان، یک قاتل روانی است؟ آیا لی جونگ-سو با آن شخصیت خجالتی و بدون اعتماد به نفسش قرار است به سختی انتقام هائه‌می را بگیرد؟ کمی جلوتر با سوال اساسی‌تری مواجهه می‌شویم: آیا همه اینها زاییده ذهن قصه‌گوی لی جونگ-سو برای تکمیل رمان در دست نگارشش است؟

فیلم به داستانی که از آن اقتباس شده وفادار مانده و ارکان اصلی داستان را در روایت حفظ کرده‌است. تنها تفاوت بزرگ فیلم با داستان، پایان‌بندی آن است. کارگردان جایی که داستان به پایان می‌رسد، فیلم را تمام نمی‌کند و آن را ادامه می‌دهد و یک پایان درخشان سینمایی خلق می‌کند.

لی چانگ-دونگ صحنه‌هایی ماندگار در این فیلم خلق کرده‌است. دویدن‌های بی‌امان لی جونگ-سو برای پیدا کردن گلخانه‌ای که فکر می‌کند آتش زده شده و رقصیدن رها و بی‌قید و بند هائه‌می در حیاط خانه‌ی لی جونگ-سو و جلوی چشمان او و بن، تنها نمونه‌هایی از خلق صحنه‌ درخشان در «سوزاندن» هستند.

این فیلم بیشتر از هرکس دیگری متعلق به هائه‌می است؛ شخصیتی که از میانه‌های فیلم از داستان خارج می‌شود. شخصیتی که بر خلاف تیپ و ظاهر سطحی‌اش، افکار عمیقی دارد و به دنبال معنا و مفهوم زندگی می‌گردد. هم او که از مرگ می‌ترسد و آرزو دارد، جوری ناپدید شود که گوئی هرگز وجود نداشته و در نهایت هم به آرزویش می‌رسد.

انتهای پیام//

نظر شما