به گزارش برنا؛ چندی پیش عبارتی مدام در بخش حوادث رسانهها میچرخید: «جنایت در خانه وحشت»؛ ماجرای مرد جنایتکاری که دختران جوان فراری از خانه را فریب داده و به خانه خود میبرد.
این دختران طعمه وحشتآورترین شکنجهها توسط این مرد شده و ترس از مرگ و تجاوزهای مکرر تنها گوشهای از زجرهای هر روزه این دختران بود که در خانه مرد مذکور زندانی بودند و حتی ماهها در کنار جسد یکی از قربانیان او زندگی کردند.
شاید اگر این دختران از خانه فرار نمیکردند یا بعد از ترک منزل مکان امنی به عنوان سرپناه داشتند هرگز به دام مرد شیطانصفت گرفتار نمیشدند.
سالهاست که متخصصان و فعالان حوزه اجتماعی نگران سرنوشت و روزهای زندگی دختران فراری بعد از ترک خانواده هستند، این دختران معمولا به دلایلی مانند مشکلات و نابهسامانیهای خانوادگی و باور به اینکه در خانواده به آنها توجه کافی نمیشود، برای رسیدن به امنیت و رهایی از سلطه والدین از خانه فرار میکنند.
در واقع نوع نگاه خانوادهها و رفتارهایی که خانواده نسبت به این دختران معمولا کم سن و سال بروز میدهد باعث میشود که آنها عطای زندگی و امنیت در کنار خانواده را به لقای آن ببخشند. گو اینکه برخی از این دختران به دلیل ناامنیهای مختلف در محیط خانواده این محیط را ترک میکنند.
یک پژوهشگر اجتماعی که نمیخواهد نامش فاش شود گفت: فرار از خانه بهمعنای خروج بدون اطلاع و هماهنگی و اجازه از سرپرست خانواده است که میتواند والدین یا قیم قانونی فرد باشد. البته این تعریف مربوط به کودکان است و اگر فردی با بیش از ۱۸ سال سن خانه را ترک کند به عمل او فرار نمیگویند. البته فرار در مورد ترک خانه توسط زنان بالای ۱۸ سال که تحت قیومیت و سرپرستی همسر خود هستند نیز از واژه فرار استفاده میشود که البته این فرار با فرار کودکان از لحاظ ساختار و پیامدها و تعاریف متفاوت است.
او ادامه میدهد: فرار یک واکنش ناشی از استیصال و درخودماندگی و ناامیدی یک فرد نسب به شرایط و وضعیت خانه و خانواده است بهگونهای که تاب و توان ماندن در آن فضا را ندارد. در واقع آستانه تحمل کودک گنجایش برخی مسائل مانند انواع خشونت و یا مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را ندارد و این مسائل سبب میشود او دست به فرار بزند.
این پژوهشگر اجتماعی میافزاید: در فرایند فرار میتوان به دو عامل اصلی اشاره کرد؛ نخست دلایل واقعی مانند وضعیت نامناسب اقتصادی و محیطی و فرهنگی، بایدها و نبایدها و اجبارها و دوم که دلایل واهیست شامل اغوا و فریبدادنها و فریبخوردنهای افراد سودجو و فرصتطلب. خشونت در خانواده و فقدان احساس امنیت کودک در خانواده میتواند از دلایل اصلی فرار از خانه باشد، در کنار این موارد فقر اقتصادی و فرهنگی و اعتیاد نیز مطرح است با این حال فقر فرهنگی بیشتر در مورد دختران وجود دارد که نمود آن را میتوان در ازدواجهای اجباری و پافشاری بر ازدواجهای سنتی مشاهده کرد. تجاوزهای جنسی در محیط خانه و از سوی نزدیکان از دلایل دیگر فرار دختران از خانه است.
او در ادامه به عوامل غیرواقعی و واهی اشاره و بیان میکند: امروز با گسترش فضای مجازی، تصاویر اغواکننده ممکن است افراد و بهویژه کودکان را فریب دهد. در این دنیا افرادی هستند که خود را بهگونهای نشان میدهند که میتوانند افراد را به درجه و رتبه واقعیشان از لذت و رفاه و آسایش در زندگی برسانند.
این کارشناس تصریح میکند: باتوجه به آماری که در دست دارم باید بگویم شمار پسران فراری بسیار بیش از دختران است، اما فرار آنها به دو دلیل چندان مطرح نمیشود، اول اینکه آسیبهایی که متوجه دختران است بسیار شدیدتر بوده و از سوی دیگر اذهان عمومی به موضوع دختران فراری توجه بیشتری میکند به همین دلیل موضوع فرار پسران آنگونه که باید پررنگ جلوه نمیکند. از سوی دیگر بسیاری از خانوادهها فرار فرزندانشان از خانه را به دلیل داشتن قبح فرهنگی و اجتماعی پنهان میکنند و همین مسئله سبب میشود پدیده فرار پسران از خانه کمتر در جامعه بیان شود.
او اظهار میکند: فرار دختران از خانه معمولا با برنامهریزی و با کمک کسی از خارج خانه انجام میشود اما فرار پسران به شکل آنی و در پاسخ به یک رفتار خشونتآمیز از سوی اعضای خانواده صورت میگیرد. تفاوت دیگر در فرار دختران و پسران این است که پسران در سنین پایینتر از دختران فرار میکنند و البته قبح فرار دختران بسیار بیشتر از پسران است ، اگرچه آزار جنسی و روحی و بهرهکشی در میان هر دو جنسیت وجود دارد، اما این موضوع در میان دختران بیشتر است.
این پژوهشگر اجتماعی به آسیبهایی که به دختران و پسران پس از فرار وارد میشود اشاره و عنوان میکند: افراد کم سن و سال پس از فرار، در معرض آسیبهای جنسی و جسمی و روحی و بهرهکشی در کار قرار میگیرد. میتوان گفت فرار کودک از خانه فرایند آغازین بروز آسیبهای اجتماعی، جرم و بزه در افراد بوده و برای این مسائل بستر مناسبی به وجود میآورد.
این کارشناس در ادامه تصریح میکند: در واقع هنگامی که یک کودک فرار را آغاز میکند در ساعات اولیه از سوی افرادسودجو و فرصتطلب شناسایی شده و پیش از رسیدن به شهرهای خارج از محل سکونت اصلی درگیر انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی میشوند که بیشترین و بدترین آن بهرهکشی جنسی و جسمی است. در واقع فرار یک کودک به معنای ورود او به یک راه و مسیر خشن و سرشار از آسیب است که به بیماریهای روحی و روانی زیادی میانجامد اما ما بیشتر آسیبهای جسمی مانند آزارهای جنسی و سوء تغذیه را میبینیم.
این جامعهشناس عنوان میکند: این افراد دچار سرخوردگی اجتماعی میشوند و عزتنفس بسیار پایینی دارند و پرخاشگرند. این کودکان معمولا در سالهای آغازین پس از فرار و تحتتاثیر انواع آسیبها و ناملایمات دچار شخصیتهای ضداجتماعی میشوند و نمیتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. آنها در آینده دچار شخصیتهای پارانویا یا شکاک شده یا به وسواسهای فکری و عملی مبتلا میشوند و هرگز احساس امنیت نمیکنند و به هیچکس احساس تعلقخاطر یا تعهد نخواهند داشت.
به گفته او بازماندگی از تحصیل، ورود به چرخه اعتیاد و فقر ، قاچاق مواد مخدر و قاچاق انسان از دیگر تبعات فرار کودکان و نوجوانان از منزل است. این پیامدها همگی جزو مسائلی است که یک فرد پس از فرار با آنها روبهرو خواهد شد.
این پژوهشگر اجتماعی میگوید: اگراین افراد از شهرهای کوچک و روستاها به سمت شهرهای بزرگ فرار کرده باشند نسبت به تعاملات اجتماعی در شهرهای بزرگ شناخت کاملی ندارند همچنین به این دلیل که در کودکی از خانواده دور شدهاند بسیار آسیبپذیرند، افزون بر اینکه خودشان در معرض آسیبهای فراوان روحی و جسمیاند این بستر را در جامعه هم بهوجود میآورند تا افراد سودجو از کودکان فرار برای بهرهکشیهای گوناگون استفاده کنند و همین مسئله سبب میشود بر جامعه تاثیر بدی بگذارد.
وی عنوان میکند: اصلیترین ارگانی که در پدیده فرار کودکان مسئول است سازمان بهزیستی است که در تمام استانها و شهرها وجود داشته و زیرمجموعه وزارت رفاه است. باید بگویم فرار کودک از خانه به دوش بسیاری از نهادها و ارگانهاست. در واقع از ابتداییترین نهاد یعنی خانواده و همسالان و آموزش تا بهزیستی و مانند آن در فرار کودک مسئولند؛ این دستگاهها میتوانند با آموزشهایی که به کودکان و والدین آنها میدهند این پدیده را محدود و کنترل و از آن پیشگیری کنند. البته در این میان نباید از نقش صداوسیما غافل شد. این نهاد میتواند در این زمینه آموزش عمومی دهد.
این جامعهشناس میگوید: همچنین نباید از نقش نیروهای انتظامی و امنیتی که میتوانند مرجع امن و مناسبی برای کودک فرار باشند غافل شد. اگر نهادهای اینچنینی که دارای لباس تعریفشده هم هستند در جامعه احساس امنیت و اعتماد را بهوجود آورند شاید بسیاری از کودکان فرار در همان ساعات اولیه پس از اقدام در رویارویایی با آنها داستانشان به شکل دیگری شود و بهگونهای مانع از ورود کودک به چرخه آسیب شوند.
این کارشناس بیان میکند: اگر جامعه ما به مرحلهای رسیده بود که مددکاران یا روانشناسان تحت اجرای برنامههای کشوری و ملی میتوانستند در سطح کشور فعالیتهای محلی انجام دهند آنگاه شاید میتوانستیم بگوییم یک مشاور یا یک مددکار میتواند یک مرجع قابلاعتماد برای کودک باشد تا پس از اینکه یک کودک در خانه احساس ناامنی کرد به آنها مراجعه کند.
وی توضیح میدهد: یکی از ارگانهای زیرمجموعه سازمان بهزیستی اورژانس اجتماعی با شماره ۱۲۳ است که وظیفه دارد خشونتهای خانگی را شناسایی و در آن مداخله کند تا از فرار کودک پیشگیری کند، مردم نیز میتوانند درصورت مشاهده چنین کودکی با آنها تماس بگیرند. یکی از طرحهایی که از سال ۷۲-۷۱ آغاز شد و تا سال ۸۸ در تهران اجرا میشد طرح سازماندهی کودکان فرار بود که مصوب هیئت وزیران بود و در قالب آن و باتوجه به اینکه در گذشته کودکانی که وارد تهران میشدند با اتوبوسهای بینشهری و قطار میآمدند در راهآهن و تمامی ترمینالها و پایانههای مسافربری، سازمان بهزیستی، نیروی انتظامی، کمیته امداد و شهرداری دفاتری را دایر کرده بودند تا این کودکان را با کمک رانندگان و باتوجه به آموزشهایی که به آنها داده شده بود شناسایی میکردند. براساس آماری که دارم و از آن دوران به یاد دارم در سال ۸۸ بین ۳۰۰ تا ۳۵۰ کودک فرار را در سطح شهر تهران و در پایانهها داشتیم که ۷۰ تا ۷۵ درصد از آنها پسران بودند. شوربختانه این طرح در سال ۸۸ تعطیل شد و مطمئنا از آن سال تاکنون به دلایل گوناگون بر شمار کودکان فرار افزوده شده است.
او گفت: امروز در کشور نهادها و مسئولان هوشیاری و دغدغه لازم برای برخورد با این مسئله را ندارند تا بتوانند از ورود کودک فرار به ورطه آسیبهای اجتماعی جلوگیری کنند. امیدوارم این پایگاهها بار دیگر در شهرهای بزرگ راهاندازی شود و نسبت به شناسایی و ساماندهی اولیه این کودکان اقدام شود. ازسوی دیگر اجرای طرحهای ملی و کشوری با محوریت ساماندهی آسیبهای اجتماعی از جمله موارد بسیار ضروریست. فراموش نکنیم پدیده فرار کودک از منزل زیرمجموعهای از انواع و اقسام آسیبهای پیشین روی فرد است که باید جدی گرفته شود.