به گزارش برنا؛ داستان زندگیاش را که میخوانی با خودت فکر میکنی واقعیت ندارد، حس میکنی یک جاهایی اغراقآمیز است، بعضی قسمتهایش اصلا با حساب و کتابهایت جور نمیشود؛ آخر مگر میشود این همه خوبی در یک نفر جمع شود؟
علی پیرمرادی را میگویم. همان خبرنگار پیر دشتستانی که نزدیک به شصت سال به حرفهی خبرنگاری وفادار ماند و در شامگاه یکشنبه ۲۸ فروردین ماه، ناگهان قلبش از تپش ایستاد و جامعه رسانه استان بوشهر را سوگوار خودش کرد. علی پیرمرادی، مهربانی و تعهدش را در این دنیا جا گذاشت و اندوه نبودنش را تا همیشه نه تنها به دل اهالی رسانه که تمام دشتستان و استان بوشهر گذاشت و رفت.
متولد ۲۰ فروردین ماه سال ۱۳۳۱ خورشیدی بود و عجبا در همان ماهی که چشم به دنیا گشوده بود، چشم از جهان فروبست. وقتی به همراه خانواده از آبادان به روستای زیارت دشتستان مهاجرت کرد نوزادی کوچک بود و وقتی بعد از فوت پدر راهی برازجان شد کودکی ۵ ساله. ۱۲ ساله بود که چرخ روزگار او را با دنیای کاغذ و قلم و اخبار و روزنامه آشنا کرد.
عشق به خبرنگاری
سال ۱۳۴۳ در برازجان روزنامه فروشی سیار بود که با اشتیاق خبرهای دسته اول روزنامهها را ابتدا خودش میخواند و بعد بین هواخواهان اخبار تقسیمش میکرد. آن روزها حتما با خودش فکر میکرد که چرا نامی از برازجان در این روزنامهها نیست و همین شد که دست به قلم برد و اخبار دشتستان برازجان را برای مطبوعات کشوری فرستاد و این ابتدای حرفه خبرنگاریاش بود. حرفهای که تا آخر عمر با تمام کاستیها، سختیها و رنجهایش به آن وفادار ماند.
به قول خودش دیپلم ناقصی داشته اما آنقدر به خبرنگاری عشق میورزیده که همه اهالی رسانه برای قلمش، دل بزرگش و روان نجیبش احترام قائل بودند و پیرِ خبر صدایش میکردند.
اما چیزی که علی پیرمرادی را به مرد شماره یک دشتستان تبدیل کرده بود فقط حرفه خبرنگاریاش نبود بلکه کارهای عام المنفعهای بود که در نهایت سخاوت و جوانمردی انجامشان داده بود. در مرداد سال ۵۵، بلیتهای قرعه کشی یا اعانه ملی را میفروخته، ۶۵ برگ بلیت روی دستش میماند و با بُرد دو برگ صد هزار تومانی همراه سه نفر دیگر به تهران رفته و بعد در قرعه کشی برنده یک خانه ۴ طبقه در تهران می شود. ارزش این خانه امروز به بیش از چندین میلیارد تومان میرسد.
علی پیرمرادی اعتبار لازم جهت لوله کشی آب شیرین به روستای زیارت را تامین میکند. مدرسهای پنج کلاسه در یکی از مناطق محروم برازجان میسازد و تا آنجا که در توانش بوده به مردم اطرافش خدمت میکند. سالها پیش وقتی که با بردن بلیتهای قرعه کشی میتوانست بارش را ببندد و برای همیشه زندگیاش را سروسامانی دهد، خودش را و آرزوهایش را وقف روستایی کرد که در نوزادی به آن پناه آورده بود.
علی پیرمرادی با رسانه و مطبوعات و خبر پیر میشود. عمرش را در همین راه صرف میکند. اخبار هیچ وقت برایش تکراری و کسل کننده نمیشوند. گرچه سالهای آخر عمر پربارش را به سختی گذراند و آنگاه که لازم بود توسط هیچ مسؤول و ارگانی حمایت نشد و نامهربانیهای زیادی دید و صدایش به جایی نرسید اما داستان زندگیاش آنچنان زیباست که این نازیباییها را در خود حل میکند.
نجابت علی پیرمرادی تا همیشه در ذهن و یاد همگان خواهد ماند. بدرود مرد شماره یک خبر استان بوشهر، بدرود یار وفادار رسانه، بدرود دوست همیشه بهاری ما…