به گزارش خبرگزاری برنا، لیلا اسدی طی دلنوشتهای نوشت:
با اینکه هزار و اندی سال گذشته، حضرت مهدی عج اولین کسی است که نظارهگر ورود اهل بیت به سرزمین کربلا است. آخر او خط به خط قصه حسین (ع) را نمیخواند بلکه میبیند در روز دوم محرم ۶۱ هجری حسین (ع) به کربلا آمد. شاید این یک جمله ساده باشد اما آمدنی که برگشتی در آن نیست و انبیاء و اوصیاء و فرشتگان از این آمدن آنقدر محزون بودند که جملگی از عرش به زمین کربلا آمده بودند.
امروز روزی است که امام زمان (عج) جامه عزا بر تن میکند و به اهل بیت چنین سلام میکند: سلام بر ساکنِ کربلاء، سلام بر آن کسى که فرشتگانِ آسمان بر او گریستند، سلام بر آن کسى که خاندانش پاک و مطهّرند، سلام بر آن کسى که امامان از نسل اویند، سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمهها)، سلام بر حجّتِ پروردگارِ جهانیان.
امام مهدی (عج) وقتی مقتل را ورق میزند، در این روز میبیند حسین (ع) جدش را که می فرماید این زمین کربلا است و خاک آن را میبوید و میفرماید: این همان زمین است که رسول خدا (ص) خبر داده من در آن کشته میشوم.
آن هنگام حضرت گریست و فرمود: «بار خدایا! من از این زمین بلا به تو پناهندهام، پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد و جدّم رسول خدا چنین وعده داد.
حسین (ع) اهل بیت خود را جمع نمود، نظری بر آنها افکند و گریست. سپس فرمود: خدایا! ما عترت پیغمبریم، ما را از حرم جدّمان راندند و بنیامیه در حقّ ما ستم روا داشتند. خدایا! حق ما را از ستمگران بستان و بر دشمنان پیروز گردان.
امام مهدی (عج) که در کالبد زمان نیست و میبیند گریستن جدش را و ستمی که بر اوخواهد رفت. آن دم مقتل را میبندد؛ بلند میشود و در بینالحرمین با پای برهنه خود را به ضریح جدش میرساند و این عبارات را تکرار می کند:
اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، و مُقدَّرات الهى مرا از یارىِ تو بازداشت و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند، بجنگم و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند، خصومت نمایم، (درعوض) صبح و شام بر تو مویِه میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم، از روى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبتهائى که بر تو وارد شد، تا جائى که از فرط اندوهِ مصیبت وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم.
سپس نگاهی به زوار حسین (ع) میکند؛ آهی میکشد و زیر قبه جدش دست به آسمان میبرد و برای همه گریهکنان حسین (ع) طلب هدایت میکند .
و مجدد مقتل را باز میکند.
و این بار جدش را میبیند که در حال نامه نوشتن به بزرگان کوفه است تا جماعت کوفه را از حضور خود در کربلا آگاه کند و نامه را به قیس بن مسهر میدهد اما او را عوامل ابن زیاد در راه اسیر کرده و نزد او میبرند.
حضرت مهدی (عج) صفحه بعد مقتل را ورق که زد از اینکه میدید خبر شهادت قیس با جدش حسین (ع) چه خواهد کرد. رو به سوی حرم عمویش عباس (ع) میشود و دستانش را به ضریح میگیرد و میگرید؛ همانطور که هزار و اندی سال پیش وقتی خبر شهادت قیس به امام حسین (ع) رسید و اشک بر گونه مبارک امام جاری شد و فرمود: “خداوندا! برای ما و شیعیان ما نزد خود منزل کرامت مقرر فرما و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی، حضرت مهدی (عج) نیز دست بر دعا میبرد و چنین میفرماید یا رب العالمین بیعتکنندگان مرا چون مردم بدعهد آن زمانه که سر جدم را بریدند، عهدشکن قرار مده که تو بر هر کاری توانایی.
آن دم حسین (ع) و همه شهدای کربلا در پاسخ دعای حضرت مهدی میگویند
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
انتهای پیام/