به گزارش برنا؛ هر انسان آزادهای وقتی بین دو راهی عقل و احساس میماند اگر نسبت به ائمه(ع)محبت همراه با معرفت داشته باشد راه نجات او مهیا میشود که میتوان "حر بن یزید ریاحی" را هم از این دست انسانها برشمرد.
حر در دوران جاهلیت و اسلام، در میان قومش مورد احترام و از بزرگان، اشراف و شخصیتهای برجسته کوفه بود و هنگامی که از قصر ابنزیاد خارج شد تا به مقابله با امام حسین (ع)برود، صدایی شنید که میگفت ای حر؛ بهشت بر تو مژده باد! ولی کسی را ندید و با خود گفت: "جنگ با حسین و بهشت؟!"
جریان پیوستن حر به امام حسین را مورخین اینگونه روایت کردهاند که؛ وقتی امام حسین (ع) به دو منزلی کوفه رسید با حر بن یزید و هزار سوار او برخورد کرد سخنان بسیاری بین امام و حر رد و بدل شد و آخرالامر امام حسین(ع) فرمود: "حال که بر خلاف نوشتههایتان(دعوتنامههایتان) نظر دارید، من از آن جا(مدینه) که آمدهام بدانجا باز میگردم".
ولی حر مانع شد و گفت: "ای فرزند رسول الله، اکنون که از آمدن به کوفه(نزد عبیدالله) خودداری میکنید، پس راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه".
در این رابطه حجتالاسلام والمسلمین عبدالله نظرزاده عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و اندیشه سیاسی میگوید: در این لحظه امام حسین (ع) به حر گفت مادرت به عزایت بنشیند و حر به دلیل محبتی که نسبت به پیامبر و حضرت زهرا(س) داشت سکوت کرد و همین امر باعث نجات او شد.
در بزنگاههای زندگی، حب اهل بیت(ع) بهترین راه نجات آدمی است و حر این سعادت را داشت که از راه عشق به محمد و آل محمد(ع) نجات یابد.
در این لحظه امام از سمت چپ راه به حرکت خود ادامه داد تا به منطقه عذیب الهجانات رسید که شاخهای از فرات از آنجا میگذشت.
در این منطقه بود که نامه ابن زیاد به حر رسید و امام فرمود: مگر دستوری که داشتی این نبود تا تنها جلوی راه مرا بگیری؟
حر در جواب پرسش امام عرض کرد: " چرا ولیکن ابن زیاد فرمان داده که عرصه را نیز بر تو تنگ کنم و بر من جاسوسی گمارده تا خواستههای امیر را به اجرا درآورم".
این ماجرا ادامه داشت تا روزی که دو لشکر در برابر هم صف کشیدند و حر از لشکر جدا شد و به همراه مردی از قبیله خود به نام «قرت بن قیس» به بهانه اینکه اسب خود را آب بدهد به کناری آمد و در این هنگام «مهاجر بن اوس» که از لشکریان پسر سعد بود پرسید: ای حر چه میخواهی بکنی آیا حمله میکنی؟ حر پاسخ او را نداد و بدنش میلرزید.
مهاجر گفت: من در هیچ جنگی این چنین تو را لرزان ندیده بودم، اگر به من میگفتند دلیرترین مردم کیست میگفتم حر بن یزید است، پس تو را چه شده است؟ حر گفت: به خدا قسم خود را در گزینش بهشت و دوزخ مخیر میبینم و به خدا قسم که جز بهشت را برنگزینم گرچه قطعه قطعه و سوزانده شوم.
بعد از آن سخنان بود که حر خود را نزد امام رسانید، ایستاد و عرض کرد: ای پسر رسول خدا فدایت شوم من جلوی بازگشت شما به وطن را گرفتم و همراهت آمدم تا به ناچار در این سرزمین بمانید و من گمان نمیکردم که پیشنهاد شما را نپذیرند و به این سرنوشت دچارتان کنند و به خدا اگر میدانستم، هرگز به چنین کاری دست نمیزدم و من اکنون از آنچه انجام دادهام به سوی خدا توبه میکنم آیا توبه من پذیرفته است؟
امام فرمود: آری خدا توبهپذیر است از اسب فرود آی.
حر در این حال به امام عرض کرد: در خدمت شما سواره بهتر میتوانم عرض خدمت کنم تا پیاده، و فرود آمدن آخر کار من شهادت است.
پس از آنکه رحمت الهی شامل حال حر شد و به سپاه امام حسین (ع) پیوست همانند شیری غضبناک بر دشمن حمله کرد مدتی بدین نحو جنگید تا اینکه جماعتی از لشکر پسر سعد بر او حمله آوردند و شهیدش کردند.
وقتی امام حسین(ع) بر بالین او آمد در مرثیهاش خواند: "انت الحر کما سمیتک امک، و انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الآخرة" تو به راستی آزاد مردی هستی همان گونه که مادرت تو را نام نهاده و تو آزاد مردی در دنیا و آخرت. امام دست بر چهرهاش کشید با دستمالی سر حر را بست و پس از عاشورا "بنیتمیم" او را در فاصله یک مایلی از محل دفن امام حسین(ع) به خاک سپردند همانجا که قبر کنونی اوست، بیرون کربلا در جایی که در قدیم به آن «نواویس» میگفتهاند.
حر آزاد بود همانند نامش وهیچ فرد آزادهای زیر طوق ظلم نمیرود.
حجتالاسلام و المسلمین نظری درباره درس گرفتن از حادثه عاشورا و متحول کردن زندگی، اظهار میکند: در زندگی احترام و محبت نسبت به اهل بیت(ع) را همواره حفظ و از خرافات دوری کنیم و در زندگی هیچگاه از تصمیمات ساده عبور نکنیم، زیرا تاثیر بسیاری در زندگی میگذارد.
و در پایان؛ زیباست بدانیم در میان آن همه مردمی که در کربلا حضور داشتند چرا فقط توبه و بازگشت شامل حال "حر" شد که نه تنها سعادت اخروی خود را تضمین کرد بلکه در این دنیا هم به دلیل همجواری با سالار شهیدان مرقد او نیز زیارتگاه عاشقان و دلداگان آستان مقدس حضرت سیدالشهدا(ع) و سایر شهدای کربلاست و قطعا این امر بی دلیل نیست که او به این مقام رسید و این شاید بخاطر رفتاری بود که 10 روز قبل از شهادتش انجام داد و در مشاجره با امام حسین(ع) به احترام مادرشان سکوت کرد و از جسارت به امام عاجز شد و خداوند به خاطر ادب او، مقام والای توبهی روز عاشورا را به او عطا کرد.