به گزارش خبرگزاری برنا، حسین اصغری پژوهشگر تاریخ معاصر طی یادداشتی به مناسبت سالروز درگذشت آیتالله مهدویکنی نوشت:
در روایتی از پیامبر گرامی اسلام صلى الله علیه و آله و سلم آمده است: «مرگ عالم، رخنهاى است در اسلام که تا شب و روز در گردش است، هیچ چیز آن را نمىبندد». 29 مهرماه، سالروز وفات عالمی است که در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و علمی خدمات شایستهای داشته و هیچگاه در جهت ادای تکلیف و وظیفه خود سستی و کوتاهی نکرد؛ شخصیتی که ضمن رعایت اصل تقوا و انصاف و صداقت، خود را محدود در جناح سیاسی خاصی محدود ندید و از این رو مورد رجوع و احترام جریانات مختلف قرار داشت. به مناسبت سالگرد ارتحال این فقیه مبارز، آیتالله محمدرضا مهدویکنی، به صورت اجمال به گوشهای از اندیشهها و خدمات ایشان پرداخته میشود.
در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(علیهالسلام) واقع در شهرری، سمت راست ورودی ضریح حضرت حمزه بن موسی(علیهالسلام) و در کنار قبر مرحوم ملاعلی کنی، فقیه برجسته مبارز عصر ناصرالدینشاه قاجار، سنگ قبری قرار دارد که لقب سیاستمدار صادق بر روی آن حک شده است؛ آیتالله محمدرضا مهدویکنی که عمر خود در راه اسلام و مبارزه با ظلم در عرصههای مختلف سپری کرده و از مجاهدت در زمینههای گوناگون خسته نشده بود در سال 1393شمسی در سن 83 سالگی رخت از این جهان بربست. همجواری مزار این دو عالم مبارز اهل کن، تداعیکننده مجاهدات و مبارزات روحانیت مبارز چه در دوران قاجار و چه در دوران پهلوی است که یگانه ملجأ مردم ستمدیده دوران گذشته بودند و سرانجام به برکت رهبری داهیانه امام خمینی(رحمتالله علیه) و مجاهدت روحانیت مبارز و مردم غیور و مسلمان ایران اتفاق میمون و مبارک سرنگونی خاندان پهلوی در بهمن 1357رخ داد و با وقوع انقلاب اسلامی برگی نو در تاریخ سرنوشت ملت ایران ورق خورد. به بهانه سالگرد ارتحال این عالم مبارز اشاراتی به گوشهای از عملکرد ایشان میشود.
هنگامی که محمدرضا پهلوی در شهریور 1329شمسی قصد داشت تا جنازه پدرش را به ایران منتقل کند حرکتی سیاسی به رهبری شهید نواب صفوی جهت مخالفت با این مسئله به راه افتاد که آیتالله مهدویکنی نیز وارد عرصه شد و این نخستین ورود ایشان به عرصه مبارزات سیاسی علیه رژیم بود که در سالهای آینده و طی ادامه مبارزات منجر به دستگیری و شکنجههای گوناگون و حتی تبعید ایشان نیز شد. از جمله ویژگیهای برجسته ایشان، تکلیفگرایی و عمل به وظیفه بود؛ مسئلهای که حتی شکنجهگرهای رژیم پهلوی را هم عصبانی کرده بود و هیچگونه مماشات و کوتاه آمدنی را در رفتار ایشان ملاحظه نمیکردند و وقتی به این مسئله اعتراض میکردند تنها پاسخی که میشنیدند این بود که شما به وظیفه خودتان عمل کنید (منظور شکنجه کردن بود) و من هم به وظیفه خودم عمل میکنم.
با پیروزی انقلاب اسلامی، در عرصههای مختلف ایفای نقش کرد از جمله عضویت در شورای انقلاب، ریاست کمیتههای انقلاب اسلامی، سرپرست وزارت کشور، وزارت کشور، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران، ریاست دانشگاه امام صادق(ع)، عضو شورای بازنگری قانون اساسی، عضویت و ریاست مجلس خبرگان رهبری؛ با اینحال همواره تلاش داشت تا جایی که ممکن است به عنوان چهرهای در صف اول مطرح نشود و پشتپرده وظایف خود را انجام دهد.
خود ایشان در این زمینه عنوان کردند «من معمولا سعی می کردم در جریانات حضور ملموس و مشهود نداشته باشم. این خصلتی است که در من وجود دارد، شاید هم خوب نباشد. به همین جهت در تمام جریانات، غیر از آنجاهایی که ضرورت داشته، ظاهر نمیشدم و معمولا پشت پرده بودم. در عین حال کارهای بزرگ داشتم، ولی در همان کارهای بزرگ هم خودم را نشان نمیدادم... به همین جهت من در آن روزی که امام تشریف آوردند با اینکه جزو شورای انقلاب بودم و قاعدتا باید با دوستان دیگر جلو باشم، ولی آنجا هم جلو نبودم ...».
یکی از ویژگیهای بارز و برجسته آیتالله مهدوی کنی، مسئله دفاع از ولایت فقیه در دورانهایی است که بزنگاه تاریخی محسوب میشد و کمتر کسی وارد این حیطه میشد؛ مثلا بعد از رویکار آمدن جریان اصلاحات در سال 1376شمسی و تلاش جریانی جهت تضعیف ولایت فقیه در کشور، آیتالله مهدویکنی به اشکال مختلف با این مسئله برخورد کرد که از جمله آن میتوان به این مورد از زبان خودشان اشاره کرد:
«من در سخنرانی شب احیاء گفتم، ما در این راه (دفاع از ولایت فقیه) تا پای شهادت ایستادهایم و در مسئله ولایت کوتاه نمیآییم. شما برای اینکه ولایت فقیه را زیر سؤال ببرید چرا ولایت علی علیهالسلام را زیر سؤال میبرید؟ چرا ولایت خدا را زیر سؤال میبرید؟ آخر حیا هم خوب چیزی است و بیحیایی هم اندازه دارد. هر چیزی حدی دارد؛ بعد گفتم آیا شما در زمان امام (ره) جرئت میکردید این حرفها را بزنید، چرا شما نان را به نرخ روز میخورید؟ در آن زمان در خط امام بودید، این امام همان امامی است که ولایت فقیه را به صورت مطلق و عام قبول داشت. نظریه امام در سخنان وی در صحیفه نور مکرر آمده است، ولی امروز احساس امنیت میکنید و جانشین او را زیر سؤال میبرید، ... در واقع ولایت در مقام اجرا، روح حکومت و موجب قوام آن در برابر انحرافات است و در واقع ولایت، عمود نظام اسلامی و انقلاب دینی ما است و اعمال آن بدون حفظ ساختار قانونی، نامعقول و ناممکن است و در حقیقت این ساختار مورد تأیید والی است و نظام ولایی بدون این ساختار عملا غیر میسر و اصولا ولایت بدون آن مفهوم و معنا ندارد...».
مورد دیگری که میتوان در این زمینه مثال زد تلاشهای ایشان جهت تقویت ولایت فقیه و مبارزه با جریان مخالف آن در فتنه سال 88 بود که خود ایشان ضمن بیان خاطرهای چنین فرمودند:
«آقای آقازاده قبل از انتخابات 88 پیش من آمد و گفت: «شما با آقای میرحسین موسوی مخالفت نکن و سکوت کن». من دو تا ایراد گرفتم و گفتم: «من آقای میرحسین را از نظر اقتصادی یک آدم سوسیالیست میدانم. ایشان نه فقط در دوران جنگ که اصولا سبک تفکرش این بود. روی بدی و خوبی این عقیده بحث ندارم، ولی به هر حال ایشان عقیدهاش این بود. مسئله بعدی هم اینکه ایشان به آقای خامنهای اعتقاد ولایی ندارد. ولایت آقای خامنهای مثل ولایت بوش و مائوتسه تونگ نیست. مردم آنجا هم آنها را رهبر میدانند، ولی ما آقای خامنهای را به معنای عام و آنچه که در دنیا مرسوم است، رهبر نمیدانیم، بلکه میگوییم ایشان نائب امام زمان«عج» است و نوعی تقدس برای این جایگاه قائلیم. این تقدس، در نظام ما کارساز است و ما بر اساس این اعتقاد دنبال کسی میرویم. مردم هم با همین اعتقاد در زمان امام بچههایشان را به جبههها میفرستادند و شهید میدادند. آقای میرحسین به این اعتقاد ندارد. ممکن است بگوید رهبری را در قانون اساسی قبول دارد، ولی این برای ما کافی نیست.» آقای آقازاده گفت: «در زمان امام ایشان را قبول نداشت، چون امام رهبر بود، ولی الان که ایشان رهبر شدهاند، قبولشان دارد».گفتم: «خیر، این نوع رهبری را که ما میگوییم، ایشان قبول ندارد»گفت: «دارد» گفتم«ندارد و خواهی دید».
بررسی منش و سیره سیاسی ایشان نشان میدهد که اعتقاد به ولایت فقیه از اصول اساسی اندیشه این عالم مبارز بوده است که در هرجا احساس میکرد کوچکترین حملهای به این مسئله و جایگاه شده و کمترین تهدیدی در حال شکلگیری است شجاعانه وارد میدان شده و از عمود ولایت در نظام جمهوری اسلامی دفاع کرده است؛ به عنوان حسن ختام این یادداشت، نگاهی داشته باشیم به نظر ایشان نسبت به رهبری مقام معظم رهبری:
«... بعد از امام، مِن حیث المجموع، چه از نظر اجتهادی که توأم با رهبری است - و نه اجتهاد مطلق- و چه از نظر اداره کشور در بحرانهای مختلف، ما مثل ایشان (آیت الله خامنه ای) سراغ نداریم. خداوند ایشان را تا 120 سال نگه دارد. من خودم اینجور باور دارم و از روی عقیده حرف میزنم، نه از روی مصلحتاندیشی. چه در زمانی که بنا شد ایشان رئیسجمهور باشند و بنده نخستوزیر، چه بعد از رحلت امام که ایشان رهبر شدند، در این 20 و چند سال، من واقعاً به عقیده خودم عمل کرده و روی عقیدهام ایستادهام و در تمام این نوساناتی که واقع شد و با تمام مشکلاتی که بود، اعتقادم این بود که رهبری ایشان منحصر به فرد است و ایشان خوب میتوانند مملکت را اداره کنند و باید ایشان را تأیید کرد؛ لذا در همه این بحرانها و بالا و پایین رفتنها و با همه نوسانات، اعتقاد من این بوده است که باید ایشان را تأیید کرد. اصلح ایشان است و ما صالحش را هم پیدا نکردیم چه رسد به اصلح. من معتقدم ایشان هم از نظر مدیریت و هم از نظر تقوا در جایگاه رفیعی است، چون ما به عنوان نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درباره رهبر بحث میکنیم...»
انتهای پیام/