به گزارش خبرگزاری برنا هرمزگان، خداوند سبحان از ابتدای خلقت ظاهریِ نوعِ انسان، یعنی آدم ابوالبشر و حوایِ مادر - دو جنسیت متفاوت را با ویژگیهایی متمایز اما مکمل چون چرخ دندههای یک ساعت در کنار هم قرار داد تا با تکاملِ حرکت این چرخ دندهها زمان و مکان معنای خود را بیابند و حیات در این قالبها معنا پیدا کند، خداوند متعال جاهای زیادی انسان را شماتت کرده است اما به واقع یکی از جاننشینترین دفاعیهها را از انسان خداوند انجام داده است آنجا که در پاسخ به اعتراض ملائکه به خلیفهالهی انسان، میفرماید: " إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ " «من چیزى مىدانم که شما نمىدانید.» (۱) و چه بسا همین من و شمایی که امروز از زمین و زمان گلایهمند هستیم به جای تلاش برای قرارگرفتن در مقامی که خداوند ما را با انگشت به فرشتگانش نشان دهد، درگیر همین نفهمیدنها باشیم، شاید بگویید این مطالب چه رابطی به موضوع بحث دارد، ربطش در " وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ " (۲) است، اینکه بدانیم خداوند همهی ما را از یک چیز آفرید، گِلی بدبو و به تعبیر برخی از مفسرین متعفن اما به واسطهی "وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی" (۳) همان گل بدبو را چنان ارج و قربی عطا کرد که مسجود فرشتگانی شد که خلقتشان از نور بود و خود را سوگولیِ دربارِ خداوند سبحان میپنداشتند، خداوند این منت بزرگ را با امانتی ارزشمند بر دستان ما قرار داد و برای هر کدام از ما راهی ترسیم کرد تا بتوانیم نقش خود را برای رساندن این امانت به مقصد ایفا کنیم.خداوند متعال برای حفظ بهترین خلقِ خود(۴) زیباترین گوهرِ وجود را که میتواند پلی میانِ عالم مکان و عالم لامکان باشد را در دلِ انسان پنهان کرد تا در زمانِ موعود محرکی باشد برای یک پیوندِ دوست داشتنی، پیوندی که به جرات همهی ما دور از انتظارترین کارهایمان را برای رسیدنِ به آن انجام دادهایم، این گوهرِ خدادادی که تکهای از وجودِ ذات اقدس الهی است " عشق " نام دارد که سرآغازی برای تکامل انسان است و از دل این عشق است که انسان در مقام خلیفهاللهی قرار میگیرد و به خدایی کوچک تبدیل میشود، این عشق " پدر بودن " و " مادر بودن " را متولد میکند و از همان دخترِ کمتاب، قهرمانی را میسازد که میتواند برای حفاظت از فرزندش در مقابل سختترین مشکلات بایستد و از آن پسربچهی وابسته به مادر، پدری را معنا میدهد که محکمترین تکیهگاه برای خانواده است و اگر این همان حکمتی نیست که ملائک از آن بیخبرند، پس چیست؟ که در همین دایره، مقربین درگاه از آدم و نوح تا موسی، ابراهیم و محمد(ص) چشم به جهان گشودند و دین خدا را بر اهالیِ زمین و آسمان عرضه کردند، تا مهربانی و فداکاری و پدر و مادر بودن و معنای یک خانواده چه در ابعاد یک امت و چه در اندازهی یک ساختار اجتماعیِ کوچک باقی بماند، چرا که اولیای خدا به ویژه پیامبر گرامی اسلام(ص) و وجود نازنین و مقدس امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز خود را پدران امت میدانستند(۵) و افتخار بزرگ بانوی عالم، حضرت زهرا سلام الله علیها نائل شدن به مقام امبیهایی(۶) است، از طرفی دیگر خداوند به کودک مقام عصمت و رایحهی بهشت(۷) عطا فرموده است یعنی خداوند در پَسِ ازدواج با هدف بقای نسل، بعد از استقرار آرامش و محبت در بین زوجین تحفهای از بهشت را بر او ارزانی میدهد تا گواهی بر وعدهی صادقش باشد.
وام ازدواج و فرزندآوریِ خداوند نیاز به مصوبهی مجلس، ضامن و آشنا در بانک ندارد
دیدیم که خداوند متعال به چه زیبایی، پازلهای خلقت و بقای نسل و جمعیت را با جورچینکردنِ گوهرهایی زیبا کنار هم قرار داده است و با یک گام به سوی ازدواج هم ما را به لحاظ معیشتی توانمند میکند(۸) و هم ما را از عشق لبریز میکند، ارادهای پولادین به ما عرضه میدارد و لایق دوست داشته شدن و مایهی امان و آرامشمان قرار میدهد و هم اینکه تحفهای از بهشت به نام فرزند را برای تجربهی بهترین و شیرین حسها به ما میدهد پس در برنامهریزیِ خداوند نمیتوان ایرادی پیدا کرد که از هزار هزار طرح و برنامه برای افزایش جمعیت کارساز تر است چرا که تسهیلاتِ خداوند " مِنْ فَضْلِهِ " هیچ ضامن کارمندی نمیخواهد و تصویب بودجه هم لازم ندارد. اما در آن سویِ میدان شیطان رجیم قرار دارد و اعوان و انصارش که قسم خوردهاند همواره به دنبال انحراف و نابودی نسل مومنین باشند و اگر تاریخ را بنگریم خواهیم دید که چه انحرافاتی پیشپای بشر برای جلوگیری از تشکیل نسل سالم ایجاد کردهاند.
بحران جمعیت پایهی زوالِ تمدنها
کنکاش در تاریخ بشر از قبایل بدوی گرفته تا دورانِ بعثت آخرین پیامبر نشان میدهد که انحرافاتِ جنسی یکی از پایههای اصلیِ زوال تمدنهای بزرگ بوده است، که با مراجعه به کتاب تاریخ تمدن ویلدورانت نمونههای وافری از نوع انحرافات جنسی میتوان یافت و البته نمونهی واضحِ آن اشارهی قرآن کریم به قوم لوط است که به فحشایی آلوده شدند که این بار نه تنها بقای نسل مومنین بلکه بقای نسل نوعِ انسان را نیز تهدید میکرد.بنابراین به همان میزان که خداوند عنایت به ازدواج و تولید نسل دارد و آن را محترم میشمارد، دشمن قسم خوردهی انسان نیز در نقطهی مقابل ترویجِ پرهیز از ازدواج و روابط جنسی نامتعارف را در دستورکار دارد بر همین مبنا است که مسائل جنسی پایِ ثابت آیینهای شیطانی از دوران باستان تا به حال بوده است.توجه به نسل و مهمتر از آن تربیتِ نسل سالم و صالح قطعا یکی از وجوه تمایزِ ما با حیوانات است چرا که در حیوانات غم و اندیشه تولیدمثل وجود ندارد و بیشمارند حیواناتی که در برابر سرنوشت تخمهایی که میگذارند یا فرزندانی که از تخمهایشان سر بیرون میآورند بیتفاوت هستند مانند ماهی که میلیونها تخم میگذارد اما توجهی به آنها ندارد و در نقطه مقابل مرغ که برای زاد و ولد بین ۵ تا ۱۲ تخم میگذارد توجه بیشتری به جوجهی خود دارد، این رابطه در حیوانات پستاندار نیز به همین شکل است به قول ویلدورانت فیلسوف و نویسندهی مطرح آمریکایی، در عالم حیوانات، هرچه عنایت و توجه والدین به فرزندانشان بیشتر شود، زایش و مرگ و میر کمتر میگردد؛ در جهان انسان، هرچه مدنیت پیشتر برود، معدل زادن و مردن تنزل میکند.هر اندازه عنایت خانواده به فرزندانش زیادتر شود، نسل جدید مدت بیشتری میتواند در پناه خانواده بماند" این نوشتههای ویلدورانت که حاصل بررسیِ نظام خانواده در جامع مختلف در طول تاریخ میباشد، قابل نقد است اما حقیقتی غیر قابل انکار در پسِ آن نهفته است، اول اینکه " هر چه مدنیت پیشتر میرود معدل زادن تنزل پیدا میکند" یعنی افراد کمتری به دنیا میآیند و خانوادهها کمتر به سمت تولیدِ مثل میروند و دوم " هر اندازه عنایت خانواده به فرزندانش زیادتر شود، نسل جدید مدت بیشتری میتواند در پناه خانواده بماند" و این بخش از سخنانِ ویلدورانت را میتوان به افزایش پیریِ جمعیت اطلاق کرد چرا که از یک سو زایش در جامعه کمتر میشود و از سوی دیگر زایشهای پیشین عمر بیشتری پیدا میکنند، این مطلب نشان میدهد که موضوعِ جمعیت در طول تاریخ در برهههای مختلف خود را نشان داده است و الگویی امتحان شده برای برنامهریزان است تا چنانچه بخواهند جامعهای را به زوال بکشند روی این موضوع سرمایهگذاری داشته باشند چرا که تمدنها را انسانها و جماعت بیمه میکنند و اگر جمعیت آنها از بین برود محکوم به شکست خواهند بود چنانچه ویل دورانت که در فصل بیست و سوم تاریخ تمدنش به تبیین عوامل انحطاط جوامع پرداخته؛ در رابطه با انحطاط تمدنیِ یونان باستان اینگونه مینویسد: " رقص زنان برهنه به عنوان یکی از آداب پذیرفته شد و در مجلس پادشاه مقدونی اجرا میشد ... زنان یونانی فعالانه در امور فرهنگی زمان مشارکت داشتند، و در ادب، علم، فلسفه، و هنر آن دوران سهیمند ... در ادبیات به زیبایی ظاهری زن بیشتر توجه میشد تا جذابیت باطنی و مادری او. پرستش زیبایی زن در ادبیات، در داستان نویسی و شاعری، رواج یافت. به همراه آزادی نسبی زنان، شورش علیه وظایف مادری آغاز شد، و جلوگیری از بچه دار شدن نمودار برجسته آن عصر گردید. سقط جنین تنها هنگامی غیرقانونی بود که زن خلاف میل شوهرش مرتکب آن شود، یا به دستور فاسقش انجام دهد. کودک سر راهی بسیار بود. فقط یک درصد از خانوادهها در شهرهای یونان قدیم بیش از یک فرزند دختر پرورش میدادند...خانوادههای بدون بچه یا یک بچهای بسیار زیاد بود .... فیلسوفان کشتن نوزاد را به اغماض مینگریستند و میگفتند که این عمل جلوی ازدیاد نفوس را میگیرد; ولی وقتی طبقات پایین هم به این کار دست زدند، نرخ مرگ و میر بیش از میزان تولد شد. مذهب، که روزی مردم را از ترس لعنت روح به تولید مثل فراوان وا میداشت، دیگر نمیتوانست در مقابل راحتطلبی و گرانی مقاومت کند و تاثیرش را از دست داده بود. " (۹) الگوی انحطاطِ تمدنِ بزرگ و ریشهدار یونان باستان بسیار شبیه به آن چیزی است که امروز در جامعهی خود شاهد آن هستیم، در یونان باستان ابتدا جریاناتی در مقابله با تعالیم مذهبی سر برآوردند، آیبنها را تضعیف کردند و جریانات فکری جدیدی را پایهگذاری کردند، کم کم نقشهای اساسی و بنیادین زنان تبدیل به نقشهای فرعی شد و مطالبات اصلی جای خود را به مطالبات فرعی داد، زن خود را درگیر نوعی مدنیتِ ظاهری میدید و نمیخواست که حبابی که دور خود ایجاد کرده بود با بچهدار شدن و مادری از بین ببرد، خانوادهها یا بچه به دنیا نمیآوردند و یا بچههایی هم که به دنیا میآوردند ناخواسته بود و سر راه میگذاشتند و ادامهی این روند در جامعه آن روزِ یونان موجب شد نسخهی زوال یونان پیچیده شود، مطالعهی تاریخ به ما نشان میدهد همین موضوع در رابطه با روم باستان نیز صدق میکند بنابراین اندیشمندانِ باسواد نشسته در اتاقِ جنگ با اسلام ناگریز هستند همین الگو را برای از پای درآوردن جامعهی اسلامی نیز استفاده کنند که در ادامه دقیقتر در رابطه با آن سخن خواهیم گفت.
سیاستهای کنترل جمعیت در عصر معاصر از کجا آغاز شد؟
افلاطون، فیلسوف شناختهی یونانی در کتاب خود تحت عنوان " جمهور - Republic " نظریهای را مطرح کرده است که شاید یکی از سرنخهای بسیاری از اتفاقات جمعیتیِ عالم باشد، او مینویسد: " فقط شهروندان خوب باید با هم آمیزش جنسی داشته باشند تا نسل انسان بهتر شود، کاری که در بین سگ ها و مرغان نیز نتیجه داد." این پرانتزی که توسطِ افلاطون باز میشود موجبات یک نظریهی دیگر در ۱۴ قرن بعد از افلاطون را فراهم میکند و پسر عمهی داروین یعنی فرانسیس گالتونِ انگلیسی با این بیان که " اگر ما به اندازه ۲۰ درصدِ وقت و هزینهای که برای تهیه نژاد بهتری از سگ خرج میکنیم صرف تصحیح نژاد بشر بکنیم، یک عالم انسان نابغه میتوانستیم داشته باشیم." علمِ بهنژادی یا یوژنیک را پایهگذاری میکند، رواج این تفکرات منجر به راهبردی جدید در استکبار جهانی میشود( البته قبلا در رابطه با تاثیرگذاری آن در تمدنها بحث کردهایم) این راهبردِ جدید " کنترل جمعیتِ دشمن نام دارد که بر اساس آن ارتش ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۴۸ اقدام به عقد قرارداد با دانشگاه جان هاپکینز میکند و طی آن رشته دانشگاهی «ارتباطات سلامت عمومی» تاسیس میشود و با هدف کنترل جمعیتی جهان برنامههایی در دستورکار این دانشگاه قرار گرفت، هدف را ارتش آمریکا مشخص کرده بود و آن هم کاهش جمعیت برای شکستن پویایی جوامع بود، اندیشمندان دانشگاه جان هاپکینز وظیفهی برنامهنویسی و تدوین نقشه راه را بر عهده داشتند و سازمانهای بینالمللی وظیفهشان همراه کردن جامعه هدف و کشورهای مخاطب با این برنامهها بود، مسئلهای که به اعتقادِ پروفسور ژاکلینکاسون در کتاب جنگ علیه جمعیت، کاملاً منطبق بر پارامترهای دکترین نظامی آمریکا طراحی شده است، در ادامهی این قرارداد دانشگاه «جان هاپکینز» مامور شد برای هر کشوری برنامهای مجزا آماده کند و این برنامه شوم را برای فریب رهبران کشورها پشت عناوینی چون تنظیم خانواده، کاهش فقر و ایجاد امنیت غذایی برای نسلهای آینده، پنهان کنند؛ در ادامهی این روند سال ۱۹۶۳ لیندون جانسون رئیسجمهور وقت آمریکا در مورد اهمیت و ضرورت کاهش جمعیت از نظر آمریکاییها، گفت: «پنج دلار سرمایه گذاری برای کنترل جمعیت، پُرسودتر از ۱۰۰ دلار در رشد اقتصادی است.» بدین معنا سیاست کنترل جمعیت برای آمریکاییها حتی از رشد اقتصادی نیز با اهمیتتر نمایش داده شد از طرفی چند سال بعد یعنی سال ۱۹۶۸ کتاب " بمب جمعیتی" اثر پال رالف ارلیک منتشر شد و توانست سیاستهای جمعیتی و کاهش جمعیت را توجیه و به مرجعی در این حوزه تبدیل شود، سیاستهای آمریکا به همینجا ختم نمیشد بلکه کنگرهی آمریکا نیز وارد گود شد و برای کاهش جمعیت در داخل و خارج از کشور بودجههای کلانی را تصویب کرد که به تدریج به میلیاردها دلار میرسید، آمریکاییها فینفسه برای خود به دنبالِ کاهش جمعیت نبودند بلکه هدف آنها در کشورشان همان " به نژادی " بود و میخواستند از این طریق جمعیت غیر سفیدپوستها را کاهش دهند، بر همین اساس پروژهی عقیمسازی سرخپوستان در آمریکا بدون اطلاعِ آنان در بیمارستانها آغاز شد و جمع کثیری از زنان سرخپوست عقیمسازی شدند.گستردهشدن دامنهی این اقدامات در سایر کشورها از زمانی تشدید شد که رابرت مک نامارا وزیر دفاع آمریکا در دوران ریاست جمهوریِ کندی و جانسون که به قصابِ ویتنام معروف بود به ریاست بانک جهانی رسید، ریاست ۱۳ سالهی او بر بانک جهانی از سال ۱۹۶۸ آغاز شد و دپارتمانِ پروژههای جمعیتی را در بانک جهانی تاسیس کرد، دولت آمریکا و بانک جهانی حالا برای پرداخت وام و کمک مالی به کشورها یک شرط ِ مهم داشتند و آن هم پیادهسازیِ سیاستهای جمعیتی بود، جامائیکا اولین قربانی بود، نتیجهی سیاستهای آمریکا، بانک جهانی و بعدها سازمان بهداشت جهانی این شد که داروهای ضد بارداری در کل دنیا به و ویژه کشورهای جهان سومی با سرعت گسترش پیدا کرد و به حدی زیاد شد که هر جایی میشد آنها را یافت، چنانچه دکتر استفان کارانجا (Stephen Karanja)، دبیر سابق انجمن پزشکی کنیا، در مطلبی میگوید: " بخش بهداشت و درمان ما دچار اضمحلال شده است. هزاران نفر از مردم کنیا بر اثر مالاریا میمیرند، در حالی که هزینه درمانشان بیشتر از چند سِنت نیست؛ اما در مراکز سلامت، قفسهها تا سقف از قرص ضدبارداری، IUD و ... به ارزش میلیونها دلار پر شدهاند. محصولاتی که اکثر آنها با پول آمریکا عرضه میشوند. در بیمارستانها اتاق عمل ویژه با خدمات کامل و بدون هیچ کم و کاستی در ابزار، برای عقیم سازی زنان آماده است. در حالی که در همان بیمارستان، به دلیل نبود ابزار و تجهیزات جراحی پایه، حتی یک عمل جراحی اورژانس نیز نمیشود انجام داد. "بنابر آنچه که کوین کالالتی در کتاب " قتل خاموش ما " ذکر کرده است، نتیجهی این سیاستهای آمریکا، جلوگیری از تولد بیش از ۲ میلیارد کودک بوده است در حالی که جنگ جهانیِ اول و دوم سر جمع ۱۵۰ میلیون کشته داشتهاند.
چاه مکن بهر کسی، اول خودت بعدا کسی- انقلاب جنسی در آمریکا
سیاستهای شوم آمریکاییها و نسخهپیچیهایشان برای کشورهای دنیا اینطور نبود که تاثیری بر روی خودشان نداشته باشد و خیلی زود تلاشآنها برای کنترل جمعیت دامن خودشان را هم گرفت و انقلاب جنسی در آمریکا چالشی جدی پیشروی سیاستمداران و سیاستگذاران آمریکایی نهاد، انقلاب جنسی با سایر انقلابهایی که تا پیش از این دیده بودیم فرق داشت،به قول " پیتریم سوروکین " جامع شناس و نویسندهی کتاب " انقلاب جنسی آمریکا The Amerian Sex Revolution " این انقلاب برعکس انقلابهای سیاسی و اقتصادی شناختهشده، تقریباً بیسروصدا پیش میرود و کسی متوجه آن نیست. صحنههای آن، خالی از هرگونه انفجار پرهیاهوی عمومی، محدود به خلوت است و فقط افراد درگیر آن هستند. بیآنکه حوادثی شگرف و بزرگ را در سطحی کلان در برگیرد، فاقد هرگونه جنگ داخلی، مبارزه طبقاتی و خونریزی است؛ هیچ ارتش انقلابی در کار نیست تا علیه دشمنانش بجنگد؛ تلاشی برای سرنگونی دولتها انجام نمیشود؛ رهبر ندارد؛ هیچ قهرمانی آن را هدایت نمیکند. این انقلاب را میلیونها نفر، هرکدام به سهم خودشان، بدون برنامه یا سازمانی بهپیش میبرند، هرگز مانند یک انقلاب، در صفحات اول مطبوعات یا در رادیو و تلویزیون به آن اهمیت ندادهاند. نام آن، انقلاب جنسی است."این انقلاب به تعابیری برای زنان آمریکا " نگون بختی" محض به همراه آورد، تقریبا به مانند همان اتفاقی که در یونان باستان شاهد آن بودیم، یعنی روابط کنترل شدهی جنسی در آمریکا که ناشی از تفکرات سنتی و مذهبی بود جای خود را به تفکرات جدیدی داد و روابط جنسی از بسترِ زن و شوهری خود را به جاهای دیگر کشاند، افزایش ازدواجهای آزاد، شرکای جنسی چندگانه، باشگاههای تجاریِ جنسی، همجنسگرایی و توسعهی صنعت پورن و از سوی دیگر تبلیغات برای نهادینهسازی رابطهی جنسی بدون زایمان، موجب ایجاد مشکلاتی چون، شیوع بیماریهای مقاربتی، بارداریهای ناخواسته، افزایش آمار سقط جنین و بالارفتن آمار طلاق در جامعه آمریکا شد، مسئلهای که با وجود اینکه در قرن نوزدهم آغاز شد اما تبعات آن به این سادگیها پاک شدنی نبود تا جایی که طبق نتایج تحقیقات انجام شده توسط موسسه گاتماچر در سال ۲۰۰۶، بیش از ۹۵ درصد از مردم آمریکا پیش از آنکه ازدواج کنند رابطهی جنسی را تجربه میکنند، در این بین اما یک درمان موقت برای بیماریِ بیمبالاتی در روابط جنسی وجود داشت و آن هم پیشگیری از بارداری بود بر همین اساس، تولیدات آمریکاییها برای کشورهای جهان سومی و مسلمان، به یکی از کالاهای رایج برای استفادهی دختران و پسران آمریکایی تبدیل شد؛ از سال ۱۹۷۲ استفاده از وسایل پیشگیری از بارداری برای مجردها در آمریکا قانونی شد و سال ۱۹۷۳ نیز سقط جنین در آمریکا مجوز قانونی پیدا کرد، شاید واضحترین تعبیر برای فهمیدن به کجا رسیدنِ جامعه آمریکا در نتایج پژوهش هاردینکس و جانکس که در سال ۲۰۱۷ منتشر کردهاند بتوان دید؛ آنها مینویسند: بیش از ۷۵ درصد آمریکاییها در سال ۱۹۶۹ اعتقاد داشتند، رابطهی جنسی پیش از ازدواج، زشت و مذموم است، در حالی که در سال ۱۹۸۰ تنها ۳۳ درصد آمریکاییها از این باور تبعیت میکردند(۱۰) یعنی در ۱۰ سال ذائقهی فرهنگی مردم آمریکا تغییر پیدا کرد اما، این مسئله به نفع آمریکاییها نبود چرا که بر اثر انقلاب جنسی فرزندآوری در غرب به شدت کاهش یافت، به طوری که نرخ باروری در آمریکا که در سال ۱۹۵۸ حدود ۳.۷ فرزند بود، در سال ۱۹۷۶ به عدد ۱.۷۴ رسید؛ یعنی در ۱۸ سال، تعداد متوسط فرزند زنان آمریکایی بر اثر انقلاب جنسی و تاحدودی اعمال سیاستهای کنترل جمعیت، به کمتر از نصف تقلیل پیدا کرد و بحران جمعیت، اقتدار اقتصادی و سیاسی غرب را به خطر انداخت، بر همین اساس، انقلاب جنسی، در آمریکا تحت عنوان " جنگ فرهنگی" قلمداد شد و جبهههای قدرتمندی بر علیه آنها شکلگرفت، البته شیوع بیماریهای مقاربتی به ویژه میان همجنسگرایان نیز راه را برای " مخالفین آزادیهای جنسی" هموارتر کرد و آمریکاییها ناچار شدند برنامه جدیدی با عنوان خودمهارگری جنسی تا زمان ازدواج (AUM) مطرح و اجرای آن را در مدارس کل کشور آغاز کنند، درونمایهی این برنامه تاکید بر پرهیز از رابطهی جنسی تا قبل از ازدواج بود، طبق تعالیم این برنامه " تنها راهِ ارضای جنسی نوجوانان و جوانان ازدواج است" و بر همین اساس ایالات متحده آمریکا بودجههای ایالتی برای آموزشهای پرهیزکاری و عفاف تخصیص داد. آمریکاییها دقیقا دیدند که سیاستهای کنترل جمعیتشان چه بلایی بر سر جامعهی آمریکا آورد اما دست از سر این سیاست شوم بر نداشتند و بر اجرای آن در سایر کشورها مُصر تر شدند.
ایران، قربانیِ سیاستهای شوم غرب برای کنترل جمعیت
پیشتر گفتیم که با آغاز دوره ریاست مک نامارا( وزیر دفاع سابق آمریکا) بر بانک جهانی، سیاستهای کنترل جمعیت در جهان تشدید شد و کمکهای مالی بانک جهانی به کشورها منوط به اجرای طرحهای کنترل جمعیت شد، در ایران نیز تقریبا از سال ۱۹۶۶ میلادی یعنی سال ۱۳۴۵ شمسی سیاستهای کنترل جمعیت در ایران که از سال ۱۳۲۰ آغاز شده بود، تشدید شد و جمعیت ایران از ۷.۲ به ۱.۳ کاهش یافت(۱۱) در این سالها، ایجاد سازمان بهداشت بینالمللی در سال ۱۳۳۰ برای تشریح روشهای پیشگیری از بارداری، ورود برنامه کنترل جمعیت در برنامه سوم توسعه، انجام واردات قرص و IUD به ایران، تأمین دارو و وسایل جلوگیری از بارداری و پوششِ یک میلیون و ۹۰ هزار زنِ در سن باروری در دستور کار قرار گرفت؛ از طرفی نیز سال ۱۳۵۰ قانون عقیمسازی به عنوان زمینه ای برای قانونیکردن سقط جنین در کشور در دستور کار قرار گرفت و با وجود اینکه تا آن زمان طبق ماده ۸۴ قانون، جزای زنان برای سقط یک تا سه سال حبس تادیبی در نظر گرفته شده بود با پیگیریهای انجمن تنظیم خانواده برای سقط جنین آزادیِ مشروط تعیین شد.
ایران روز به روز در حال کوچکترشدن بود اما پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی معادلات را برهم زد چرا که بسیاری از فعالیتها و سازمانهایی که در ایران برای کنترل جمعیت تاسیس شده بودند تعطیل شدند و در نتیجه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رشد شدید جمعیت در کشور اتفاق افتاد به طوری که از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۶ سرانه جمعیت ایران به ۹.۳ رسید، این افزایش جمعیت در ایران زنگ خطری جدی برای غربیها بود بر همین اساس بر این شدند که ایران را با روشهای مختلف برای کنترل جمعیت متقاعد کنند، وزارت بهداشت وقت، علما و مراجع را برای اجرای این طرحها متقاعد میکند، بنابراین در سال ۱۳۷۲، توافقنامه وام ۱۴۱ میلیون دلاری بین بانک جهانی و وزارت بهداشت کشورمان امضا شد و اجرای یک برنامه مشترک کنترل جمعیت در ۱۶ استان ایران به مدت ۱۰ سال آغاز شد، در برنامه اول وزارت بهداشت ایران با صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، با اعتباری بالغ بر ۴ میلیون دلار ۳۰ مرکز آموزش ماما روستا و مروج تنظیم خانواده، و ۹ مرکز آموزش عقیمسازی مردان و زنان (وازکتومی و توبکتومی)، احداث کرد، همچنین اعزام پزشکان به خارج از کشور برای آموزش و گنجاندن مباحث جمعیتی در کتابهای نهضت سوادآموزی نیز در دستور کار قرار گرفت. اقداماتی از این قبیل طی سالهای بعدی نیز ادامه پیدا کرد و دقیقا همان الگوی افزایش امکانات ضد بارداری و به موازات آن تهاجم فرهنگی گسترده در کشور پیادهسازی شد تا ایران به نسخهای از آمریکا در انقلاب جنسی تبدیل شود چرا که " مردم " اصلیترین مولفهی قدرت جمهوری اسلامی ایران بودند و از هر موشکی قدرت تخریب بیشتری در قلب استکبار جهانی داشتند از این رو برای اینکه جلوی رشد قدرت ایران گرفته شود، مردم و جمعیت ایران هدف قرار گرفتند.
هوشمندی رهبر معظم انقلاب اسلامی مثل همیشه اصلیترین مانع در برابر اهداف شوم غربیها بود، بر همین اساس، مقام عظمای ولایت سال ۹۰ در دیدار با مسئولان نظام، مسئلهی کثرت جمعیت را مطرح میکنند و خواستار پایان دادن به سیاستهای کنترل جمعیت میشوند، ایشان هدفگذاری جمعیتی کشور را برای رسیدن به ۱۵۰ میلیون نفر تعیین میکنند؛ بیتفاوتی در آن زمان و احساس خطر رهبری موجب میشود، معظم له یک سال بعد مجددا در دیدار با کارگزاران نظام مسئلهی جمعیت را مطرح کنند و بگویند: " ما باید در سیاست تحدید نسل تجدیدنظر کنیم ... ما در سال ۷۱ به همان مقاصدی که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر میدادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم. کشور باید نگذارد که غلبهی نسل جوان و نمای زیبای جوانی در کشور از بین برود " در سالهای بعد نیز مکررا رهبر معظم انقلاب، بر موضوع افزایش جمعیت تاکید کردند اما گوش شنوا و عزمی برای پیادهسازی منویات وجود نداشت.
۳ سال فرصت برای فرار از تله جمعیتی
ترک فعل و بیتفاوتی مسئولان موجب شد از سال ۱۳۷۹ تا ۱۴۰۰ حدود ۴۵۰ درصد کاهش زاد و ولد در کشور رقم بخورد؛ از طرفی زنان حدود ۴۱ میلیون جمعیت کشور را شامل میشوند که ۶۳ درصد آنها متولدین دهه ۳۰ تا ۶۰ هستند و در سال ۱۴۰۵ تقریباً ۶۳ درصد جمعیت زنان موجود در کشور دیگر قدرت بارور شدن نخواهند داشت و ۳۷ درصد از دختران دهه ۷۰ و ۸۰ باقی میمانند که یک پنجم آنها نابارور اولیه و یک پنجم نابارور ثانویه هستند.
به اعتقاد مسلم وافی، عضو ستاد ملی جمعیت سه پنجم جمعیت ۴۱ میلیون نفری زنان در کشور ما فرزنددار میشوند به عبارتی در سال ۱۴۰۵ کشور ما در یک تله جمعیتی گیر میافتد و به یازدهمین کشور پیر دنیا تبدیل میشویم بنابراین ما فقط ۳ سال فرصت داریم تا در تله جمعیتی نیفتیم چنانچه ایران در سال ۹۶ از لیست کشورهای جوان خارج شد و در سال ۱۴۲۰ به سومین کشور پیر جهان تبدیل خواهد شد.
برای تحقق این هدف شومِ استکبار جهانی، جریان نفوذ تمام تلاش خود را به کار گرفته است، تلاشی که در نامه دکتر نمکی وزیر بهداشت دولت دوازدهم به رهبر معظم انقلاب بخشی از آن پردهبرداری میشود، نمکی در نامهی خود مینویسد: " مستحضرید مهمترین مولفه ارزشیابی جمعیت، میزان باروری کل (TFR) است که در سال ۱۳۹۵ این شاخص را ۲.۰۱ اعلام نمودند، سپس با رایزنیهایی که انجام دادند این عدد به ۲.۱ ارتقا یافت. تحلیل علمی این رقم یعنی آنکه مسئولین نظام نباید بدین حد نگران باشند و ما به بالاتر از سطح جایگزینی رسیدهایم. اولین گام اینجانب و همکارانم تشکیک نسبت به این ارقام بود که میتواند حاصل یک اشتباه محاسباتی و یا خدای ناکرده محصول یک غرض ورزی مبتنی بر نیات غیر منطبق با مصالح ملی باشد.
همزمان در تحقیقی بین المللی که مشاور عالی اینجانب جناب آقای دکتر اکبری که امروز از طرف وزیر، نماینده تام الاختیار در موضوع جمعیت هستند نیز در این پژوهش همکاری داشتند؛ نرخ باروری کل به میزان ۱.۷ به دست آمد که بسیار کمتر از سطح جانشینی بود. حاصل این تحقیق برای مقابله با مقالات نادرست قبلی در یکی از معتبرترین مجلات علمی جهان (Lancet) چاپ و منتشر شد.
در راستای اقناع علمی کارشناسان این عرصه در کشور، بحثهای فراوانی صورت گرفت تا متفقا عدد ۱.۸۴ مورد توافق همگان قرار گرفت که باز هم بسیار کمتر از سطح جانشینی و موید صحت نگرانی عالمانه حضرتعالی است."(۱۲)
لزوم تمرکز بر درمان ناباروری زوجهای جوان
با وجود اینکه طبق اعلام مسئولین دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان، هرمزگان استانی جوان در سطح کشور به شمار میآید اما روند کاهش جمعیت در استان میتواند بحران جمعیت و پیری جمعیت را تشدید کند البته سیاستهای تشویقی دولت برای ترغیب مردم به فرزندآوری میتواند جلوی این مسئله را بگیرد، البته در این بین جمعیتی تحت عنوان زوجهای نابارور هم وجود دارند که علاقه مند به فرزندآوری هستند اما به هر دلیلی در مقابل این خواستهی آنها مانع وجود دارد، راه منطقی برای حل مشکل آنها " درمان " است اما بالا بودن هزینههای درمان ناباروری موجب میشود بخش عمدهای از کسانی که از این مشکل رنج میبرند نتوانند برای تحقق آرزوی خود اقدام موثری کنند، برهمین اساس استانداری هرمزگان در اقدامی ابتکاری ذیل قرارگاه مردم امکانی را ایجاد کرده است که زوجهای جوان که از مشکل ناباروری رنج میبرند، چه آنهایی که بیمه دارند و چه آنهایی که تحت پوشش هیچ بیمهای نیستند بتوانند به صورت رایگان روند درمانیِ خود را آغاز کنند.
البته این فقط یک تکه از پازلِ جمعیتی میباشد و برای حل این بحران باید با عزمی جدی یک اکوسیستم کامل از اجرای موردنیاز برای رشد جمعیت ایجاد شود تا جلوی این فتنهی شوم استکبار جهانی گرفته شود.
مشوقهای روسیه برای فرزندآوری
علیرغم تمام تلاشهایی که جبهه استکبار جهانی برای مقابله با افزایش جمعیت کشورها انجام داد، اما امروز دیگر اکثر کشورهای جهان دریافتهاند که در کاهش جمعیت سودی وجود ندارد و باید به سمت افزایش جمعیت پیش بروند بر همین اساس کشورهای زیادی سیاستهای تشویقی برای فرزندآوری را در دستورکار خود قرار دادهاند، یکی از کشورهایی که تجربهی تلخی را در حوزهی کاهش جمعیت پشتسر گذاشته است کشور روسیه است، این کشور براساس دادههای منتشره در سال ۲۰۲۱ مرگ و میرش نسبت به سال قبل از آن ۱۵.۱ درصد افزایش یافت و در نقطه مقابلِ آن آمار زاد و ولدهای این کشور ۲.۳ درصد کاهش یافت که موجب شد، جمعیت روسیه برای اولین بار پس از فروپاشی شوروی یک میلیون و ۴۰هزار کاهش را تجربه کند.
بر همین اساس دولتمردان روس، برای جلوگیری از این روند، مشوقهایی را در نظر گرفته است، مطابق سیاستهای ابلاغی پوتین در سال ۱۳۹۶، نوزادان روس تا یک و نیم سالگی از دولت روسیه کمک هزینه ماهانه دریافت می کنند؛ این مبلغ ماهانه ۱۰ هزار و ۵۳۲ روبل (حدود ۱۷۰ دلار) است که به پول امروز ما حدود ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان میشود یعنی تقریبا به اندازهی حقوق یک کارمند یا کارگر، که اگر سیاستی مشابه این در دستورکار دولت ایران نیز قرار گیرد با توجه به وضعیت اقتصادی مردم، انقلابی در حوزهی فرزندآوری در کشور رخ خواهد داد همچنین روسیه برای تولدِ فرزند دوم خانوادهها در کشورش، ۴۷۵ هزار روبل معادل هفت هزار و ۵۰۰ دلار را در نظر گرفته است و فرزندان سوم و چهارم نیز مشوقهای خاص خود را دارند (۱۳)
ژاپن و دست و پا زدن برای فرار از " شوکِ ۱.۵۷ "
ژاپن دیگر کشوری است که یک شوک جمعیتی شدید را تجربه کرده است به طوری که سال ۱۹۸۹ معروفه به سال " شوکِ ۱.۵۷ " نرخ باروری در ژاپن به شدت از نرخ جایگزینی پایین میآید، که دولت ژاپن را ناچار کرد تا برنامهای تحت عنوان " طرح فرشته " را در دستور کار خود قرار دهد، اما در عین ناباوری این طرح که شامل پرداخت ماهانه ۲۸٠ دلار برای هر نوزاد و یکسری کارهای فرهنگی بود با شکست مواجه میشود و نرخ باروری در سال ۲٠٠۵ به ۱.۲۶ کاهش پیدا میکند که البته قطعا اگر همین طرح فرشته هم اجرا نمیشد وضعیت ژاپن در سال ۲۰۰۵ از آمار اعلامی هم بدتر میشد، اما به هر صورت وضعیت به هیچ عنوان مناسب نبود و بر همین اساس سال ۲۰۰۹ طرحی جدید با این رویکرد که " ما باید موانعی که باعث میشه زوجها به ویژه زنان رو بین دوراهیِ انتخاب میان بچهدار شدن/ازدواج یا کار کردن قرار بگیرن، از بین ببریم " ؛ البته ساختار اجتماعی و فرهنگی ژاپن بسیار متفاوتتر از کشور ما است اما به هر صورت یکی از تلخترین تجارب را ژاپنیها تجربه کردهاند امروز آیندهی آنها به شدت تهدید میکند و چارهای جز رباتیک شدن ندارند.
البته ژاپنیها برای بهبود وضع هرم جمعیتی خود، قانونی بهنام "کودوموتیت" وضع کرده است که طبق این قانون، خانوادههایی که فرزند تا سن 15 سال دارند، ماهانه تا 13هزار ین کمک مالی دریافت میکنند؛ همچنین پدر و مادر، یک به یک میتوانند با دریافت نصف حقوق خود تا سقف تعیینشده به مرخصی بروند و بدون هیچ تغییری به کار قبلی خود بازگردند.
فرانسه ۴ درصد از کل تولید ناخالص داخلی را صرف سیاستهای جمعیتی کرده است
فرانسه دیگر کشوری است که وضعیت نامناسبی در حوزه جمعیتی شاهد است و برای جلوگیری از این روند منفی کاهش جمعیت، ۴ درصد از کل تولید ناخالص داخلیِ خود را صرف سیاستهای جمعیتی کرده است که اگر یک نسبت و تناسب بین اقتصاد فرانسه و ایران برقرار کنیم به این مسئله خواهیم رسید که فرانسویها هر ساله به اندازه یک سوم حجم اقتصادی ایران برای سیاست های جمعیتی هزینه می کند.
منابع
۱- آیه ۳۰ سوره بقره
۲- آیه ۲۸ سوره حجر- و (به خاطر بیاور) هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشری را از گل خشکیدهای که از گل بدبویی گرفته شده، میآفرینم.
۳- آیه ۲۹ سورهی نور
۴- آیه ۱۴ سورهی مؤمنون
۵- وَ عَنْهُ، قَالَ: وَ رُوِیَ عَنِ اَلنَّبِیِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): «أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ اَلْأُمَّةِ». نشانی : البرهان فی تفسیر القرآن , جلد۲ , صفحه۷۷
۶- «کانَتْ فاطِمَةُ تُکَنّى اُمُّ اَبیها» اسد الغابه، جلد ۵، صفحه ۵۲۰
۷-عنه صلی الله علیه و آله : ریحُ الوَلَدِ مِن ریحِ الجَنَّةِ ، و لا یُحِبُّ البَناتِ إلاّ مُؤمِنٌ. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : بوى فرزند ، از بوى بهشت است و دختران را جز مؤمن ، کسى دوست ندارد . [ الفردوس : ج ۲ ص ۲۷۲ ح ۳۲۶۳ عن عائشة. ]
۸- آیه ۳۲ سوره نور " وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»؛ مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میوتو خداوند گشایش دهنده و آگاه است. "
۹- تاریخ تمدن ویلدورانت- فصل بیست و سوم، مبانی انحطاط یونان و مقدونیه صفحه ۲
۱۰- انقلاب جنسی و نهضت خودمهارگری در غرب ، صفحه ۵
۱۱- هفتاد سال «کنترل جمعیت» در ایران- خبرگزاری فارس
۱۲- نامه وزیر بهداشت به رهبر انقلاب درباره دستکاری آمار جمعیت- ۱۸ آبان ۱۳۹۸- mshrgh.ir/1008371
۱۳- مشوقهای پوتین به روسها برای افزایش جمعیتhttps://irna.ir/xjnmhq
نگارنده: علی ستاری