محمدحسین لطیفی کارگردان فیلم «غریب» در خبرگزاری برنا حاضر شد و در خصوص فیلم پر سر و صدایش به نکات جالبی اشاره کرد. غریب یکی از فیلم های برگزیده جشنواره فیلم فجر بود که با بازخوردهای متفاوتی از سوی مخاطبان سینما، داوران و منتقدان مواجه شد. لطیفی در این گفت و گو از کارگردانی، بازیگری، پروداکشن و... می گوید.
محمد حسین لطیفی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری برنا به نکاتی درخصوص چرایی هایی کاندید نشدن بابک حمیدیان برای دریافت بهترین بازیگر نقش اول مرد، قرار نگرفتن فیلم در لیست بهترین کارگردانی فیلم غریب ، مسیر تولید فیلم ، چند و چون کارگردانی در هدایت بازیگران و ساخت فیلم سینمایی «غریب » صحبت کرد که بخش اول این گفت و گو را از نظر می گذرانید.
بعد از ساخت فیلم سینمایی روز سوم در سال 1385 مدتها از ژانر دفاع مقدس فاصله گرفتید و جالب اینکه خودتان هم به این نکته اشاره کرده بودید که کارگردان این ژانر نیستید، چه شد که با زندگی شهید بروجردی به سراغ فیلمنامه غریب آمدید؟
من در سال 85 (که حدود 16 سال پیش بود) روز سوم را ساختم روی صحنه آمدم و گفتم که خیلیها از گرفتن جایزه و این تعداد کاندید شدن فیلم «روز سوم» حالشان خوب نیست و این ناراحت کننده است، به من هم برخورده بود و در مراسم تجلی اراده ملی گفتم این جایزه کافی است و من از این به بعد فیلم به جشنواره نمیدهم و دوستان آرام بخوابند.
در هتل لاله سراغ هیات داوران رفتم و گفتم قسم میدهم شما را که به من راست بگویید چرا این جایزه را به من دادید؟
چون گرفتن جایزه در جشنواره گاهی وقت ها افتخار نیست و یک سری اتفاق پشت پرده میافتد و از سویی خیلی وقتها واقعا جوایز به شکل شایستهای تقسیم نمیشود و این برای من مهم بود که بدانم چرا در آن سال جایزه گرفتم!
در آن سال عزیزانی بودند که همه پیشکسوت من بودند و آنها میتوانستند صاحب این جایزه باشند از سوی دیگر آماده کردن فیلم «روز سوم» کار سادهای نبود. خاطرم هست که من سوم بهمن ماه رسیدم تهران و جشنواره 12 بهمن قرار بود شروع بشود و فیلم در تاریخ 18 بهمن به جشنواره رسید یادم هست من 14 شبانه روز خانه نرفته بودم که حتی یک دوش بگیرم.
قبلا اینگونه نبود که فیلمی به راحتی با تاخیر بتواند در جدول قرار بگیرد امسال این مسئله حالت عادی پیدا کرده بود که فیلم ها دیر میرسیدند ،آن زمان اینگونه نبود و اگر فیلمی دیر میرسید میگفتند تمام و خداحافظ .
در دو روز پایانی فیلم رسید و همه معادلات را ریخت به هم ، جالب اینکه من از قبل هم مصاحبه ای داشتم که دوستان میگفتند نظر شما روی فیلم تان چیست؟ و گفتم من تا فیلم پخش نشود که نظر نمیدهم، مردم باید ببینند! اما یک چیزی را میدانم که اگر فیلم «روز سوم » برسد معادلات جشنواره را بهم میریزد. که آمد و معادلات را به هم ریخت و آن اتفاقات افتاد .
من سر میز هیات داوران رفتم و گفتم به من راست بگویید دلیل اینکه جایزه را به من دادید چه بود ؟
برایم مهم است گفتند جایزه را گرفتی خوش باش دیگر!
گفتم نه!
دوستان با اصرار من یک نگاهی به هم انداختند و یکی از آنها گفت:
روز اول دست در دست هم گذاشتیم و گفتیم هر فیلمی که غیر از مسائل تکنیکی، صداقت بیشتری داشته باشد جایزه را به آن میدهیم و جایزه را به شما دادیم چون فیلم شما صادق بود.
خیالم راحت شد و گفتم احساس میکنم که این جایزه نزدیک به حق شد که من گرفتم.
ساخت فیلم برای ژانر دفاع مقدس روی حس و حال کارگردان هم مشخصا موثر است؟
فیلم دفاع مقدسی ساختن ماجرای خودش را دارد . البته که من تعریف خودم را از فیلم ارزشی دارم. در مصاحبه ای هم گفتم همه فیلم ها ارزشی هستند! فیلمی که عاطفه مادری را بالا ببرد ارزشی میشود، فیلمی که عشق را توضیح میدهد ارزشی است. فیلمی که رفتار انسانی را نمایش میدهد ارزشی است. من اینجا راجع به فیلم ارزشی صحبت نمیکنم من درباره گوشهای از تاریخ صحبت میکنم. اگر توجه کنید فیلم «غریب» فیلمی نیست که سراسر جنگ باشد و ما میخواهیم راجع به شخصیتی صحبت کنیم و در یک مقطع زمانی با این شخصیت کار داریم.
برای من در این فیلم مهمترین سرفصل این بود که شهید بروجردی را ببینیم. نرفتم که جنگ را به تصویر بکشم کما اینکه در « روز سوم » هم همین است.
جالب اینکه یک تجربه قبلی هم درست چسبیده به این فیلم دارم که هنوز پخش نشده است، سریال سنجرخان وزیری که در 24 قسمت تولید شده است که باید اینجا بگویم این سریال غریبانه ترین سریال در این سالها بوده است و کارگردان آن غریب ترین آدم است که من هستم.
چه اتفاقی برای سریال سنجرخان افتاده است که این قدر عصبانی شده اید؟
یک سال نشستم که پست پروداکشن این کار، بودجه حقیرش را بگیرد تا بتوانم آن را به نتیجه برسانم و همه جا اعلام کردم که نشد!
یعنی هنوز آن سریال نیمه کاره است؟
تصویربرداری سریال به پایان رسیده است و ما 24 قسمت سریال تاریخی در سنندج ساختیم که اگر به نظر برخی دوستان زمان ساخت این سریال طولانی شده باید بگویم یک شش ماه و یک سه ماه کار خوابیده است . نهایتا این کار ظرف یازده ماه فیلمبرداری شده است.
کار به مرکز استانها مرتبط می شود؟
بله کار برای مرکز استانها است .
شنیده ام خود استان قرار بود هزینه این سریال را پرداخت کند؟
اتفاقا فقط استان کمک کرده و تلویزیون تا این لحظه فقط 3 میلیارد داده است و جالب اینکه بیش از این حرفها بابت این سریال از ریاست جمهوری پول گرفته ولی به ما پرداخت نکرده است. الان یک سال است که این کار در غربتش خوابیده است باور کنید با دست خالی من این سریال را ساختم و آن کار هم مانند این فیلم جنگ دارد و دارای پروداکشن وسیعی است که شاید وقتی که سریال پخش شد متوجه آن بشوید.
برگردیم سراغ فیلم «غریب» و ...
بسیار کار سختی بود و خیلی ها فکر می کنند این یک کار سفارشی است باید بدانیم لطیفی بابت این کار چقدر دستمزد گرفته است؟
اگر بحث کار سفارشی بود که تا الان پیشنهاد ساخت فیلم 5 شهید دیگر را نیز به من داده بودند، که طرح و فیلمنامه را دیدم و کار نکردم. حتما دلیلی دارد که من داستان زندگی شهید بروجردی را کار کردم . حتما یک سنخیتی با من باید داشته باشد که بتوانم زندگی او را بسازم.
این آدم را باید به خودم خیلی نزدیک ببینم و احساس کنم این آدم را میفهمم تا بتوانم زندگی آنها را فیلم کنم و شاید خیلی از شهداء را من نفهمم. شاید شهید والامقامی در دفاع مقدس ما هست ولی من شیوه زندگی و نگرشش به اطرافش و شیوه جنگیدنش را شاید متوجه نشوم و اگر بخواهم فیلم او را بسازم خب غلط می سازم.
ماجرا اینگونه کلید خورد ؛
با حامد عنقا قرار کار دیگری را داریم او میگوید بیا این کار را بسازیم که اول قرار بود سریال باشد.
سریال «غربت» ؟
سریال را که اسمش شاید اسم کتاب بود شاید غربت یا چیز دیگر، در نهایت به این تصمیم رسیدم که و سینمایی اش را بسازیم قرار شد خود حامد عنقا فیلمنامه اش را بنویسد پس کار شروع شد و هدف این بود که بعد از سالها اگر من برگردم به این حیطه شرایط خوبی برای تولید برای من وجود داشته باشد که وجود داشت! البته راستش را بخواهید میخواست وجود داشته باشد ولی نشد!
با اتفاقاتی که افتاد نشد.
شرایط طوری بود که باعث شد که ما به لحاظ تامین امنیت نتوانیم آن طور که باید کار کنیم.
دوستان هم حق داشتند!
شرایط خاصی بود؟
من داخل پادگان کار می کردم و حق شلیک مشقی هم نداشتم چرا که ممکن است آنهایی که بیرون هستند شک کنند داخل پادگان درگیری شده! من حتی نمیتوانستم یک فشنگ جابجا کنم و در این شرایط 25 روز کار ما خوابید. خیلیها میگویند که چقدر طولانی شد، نه طولانی نشد این کار که خیلی سخت بود. بالغ بر 160 دقیقه مونتاژ اولیه این فیلم است که از لحاظ تایمی ما باید در طول چهار یا 5 ماه کار میکردیم یا مثل خیلی ها این کار هم میتوانست نزدیک به 11-12 ماه طول بکشد به نظرم این کار در یک شرایط استاندارد به لحاظ زمانی ساخته شد هر چند که با شرایط جوی و زمانی متفاوتی روبرو بودیم .
ملزم بودید فیلم را به جشنواره برسانید؟
ملزم نبودیم تا این که 5 شب قبل از جشنواره دو نفر آدم خودشان را ملزم کردند که حالا که اینگونه شد باید کار به جشنواره برسد.
پشیمان نیستید؟
قاعدتا پشیمان نیستم ولی خوب می دانم که اگر زمان کافی برای تدوین، موسیقی و ... داشتم حتما ماجرا متفاوت بود. باور کنید من زمان کمی در اختیار داشتم و بچه ها پرفشار کار میکردند و این می توانست یک مقداری روی کیفیت کار موثر باشد.
نمیدانم شاید بتوانیم حدود 12 تا 13 دقیقه به نسخه ای که شما دیدید اضافه کنیم البته این باید در تصمیمی دورهمی گرفته شود و شاید نظر من اشتباه باشد.
با فیلمنامه آماده سر صحنه رفتید؟
در مورد فیلم «غریب» دو نکته مهم وجود دارد؛
یکی بحث نگارش آن است که انصافا کار بسیار هوشمندانه نوشته شده و روی کاغذ اصطلاحا در آمده بود و...
با فیلمنامه کامل سر صحنه رفتیم ولی فیلمنامه خیلی تپل بود چون قرار بود این کار اول سریال باشد و به یکباره در این مسیر افتادیم که یک نسخه سینمایی داشته باشیم.
فرصت کم بود و حامد مشغول کار روی فیلمنامه و البته از این مسئله هر دو نگران بودیم تا اینکه یک شب سر صحنه به حامد عنقا گفتم که کار در میآید، یعنی درامی که برای من تعریف میشود روی کاغذ، درامی است که جواب میدهد و اگر حواس تو به درام باشد و حواس من به کارگردانی ما میتوانیم این کار را درست در بیاوریم. جنس کار طوری بود که اگر که حواس نویسنده پرت میشد به خصوص زمانی که این فیلمنامه باید از سریال به سینمایی لاغر می شد فضای درام از بین می رفت.
آن وقت بود که خدای ناکرده مثل یک عمل جراحی که دیدید می روند کلیه چپ را بردارند طحال را بر میدارند و یا دندان سمت چپش درد میکند دندان کناری آن را می کشند و اتفاقات این گونه در درام ما هم میافتد و چون خودمان در داخل ماجرا بودیم متوجه این اتفاق ناگوار نمیافتادیم تا روز آخر .
البته بعضی از اتفاقات هم سر صحنه رخ می دهد و شک نکنید که اگر تجربه و ممارست این سالهای کار نبود شاید در نقاطی از کار دچار مشکل می شدیم اما تلاشم این بود که با دقت و تمرکز کامل از هر آنچه که وجود دارد نهایت استفاده را ببرم شاید تماشاگری که فیلم را می بیند متوجه نحوه استفاده ما از گوشه به گوشه لوکیشن نباشد و شاید کسی نداند که ما هر بخشی از این فیلم را در گوشه ای قاب بسته ایم که همه اینها برمی گردد به سالها کار و توجه من به طراحی صحنه که حتما درکارگردانی کمک حالم است .
شاید شب تا صبح می گفتیم و می خندیم اما همان شب من می دانستم که فردا چه فشاری روی خودم و تیم است و باید حواسم را جمع کنم تا چه اتفاقی بیفتد. شاید یکی از سختی های کار در کارگردانی این دست آثار این باشد که اول کارگردان باید صحنه را خودش بفهمد و درک کند و آن موقع دیگر گرفتن صحنه شاید خیلی کار سختی نباشد من هم برای دیدن آن سکانس و هدفی که از آن دارم خیلی با خودم کلنجار می رفتم و همین مسئله باعث می شد که تا آنچه می خواهم درخودم ته نشین نشود آماده ضبط نشود. بی تردید همه این مسائل به بخشی از تجربه تو در فیلمسازی و کار کردن روی ژانرهای مختلف مرتبط است و ممارست های سالیانه در تمام این مدت به کمکت می آید تا بهترین انتخاب را انجام دهی و البته خودم را در همه چیز عاقل نمی دانم و ممکن است در جایی اشتباه هم داشته باشم اما تمام تلاشم این است که کاری را که درست است انجام دهم.
به سراغ تیم بازیگری و وسواسی که شما در انتخاب بازیگران همیشه داشته اید برویم؟ در مورد بابک حمیدیان که حرف بسیار است اما اگر موافق باشید با مهران احمدی بازیگر نقش «شوان » آغاز کنیم؟ مهران احمدی محبت کردند و پذیرفتند این نقش را که یکی از کاراکترهای سخت فیلم بود بازی کنند. اگر در داستان اصلی به اتفاقات استناد کنیم باید بگوییم سه شخصیت روبروی بروجردی وجود دارند که جمع آنها میشود یک شخصیت و آن هم «شوان»!
چون اینجا سینما است و ما به قواعد نمایشی می توانیم مسیر کار را بسازیم حامد عنقا این شخصیت را در سه شخصیت جمع کرده و آورده است.
شاید در سریال شما نتوانید سه شخصیت را در یک شخصیت بیاورید اما در یک قصه جمع و جور سینمایی ما تلاش کردیم کار را بر اساس یک شخصیت اصلی در مقابل شهید بروجردی پیش ببریم.
شخصیتی مثل مهران احمدی جزء گزینه های جدی ما بود مثل خود بابک و تنها چیزی که وجود داشت بحث گریم او بود که چگونه آن را بتوانیم متفاوت تر ببینیم اتفاقی که رخ داد و از آن راضی هستیم.
مهران احمدی هم در اجرا و هم در استایل شخصیت «شوان» و البته در لحن و گویش به نظرم یک اتفاق ویژه را رقم زده است؟
بله ، دقیقا و باید گفت او برای این نقش خیلی تلاش کرد. چون هم نقش سخت بود و هم جایگاه کاراکتر بسیار مهم ، پس او باید بابت نقش شوان تلاش بسیاری می کرد.
شناخت کارگردان از موقعیت قصه هم در این فیلم ملموس است! گویا با دغدغه پشت دوربین این کار رفتید؟
من الان نه 20 ساله هستم و نه 45 ساله، الان در آستانه 60 سالگی هستم و کسی هستم که آن دوران را خوب لمس کردم و کردستان آن زمان را می شناسم و شخصیت های جنگ را بلدم و می دانم.
آدمی که سال 56 سینمای جنگی دوست داشته و کردستان را با جنگ لمس کرده است حتما عقبه این کار را دارد و خوب می داند که چگونه باید وارد این بحث شود تا جان کلام منتقل شود.
اگر سیگاری به دست یک شخصیت خاکستری می دهد و اندازه آن را می داند و اگر نوعی بازی از بازیگرش می خواهد آن را قبلا لمس کرده است و دنبال شلوغ کردن صحنه اش نیست چون می داند از هر سکانس چه می خواهد.
به دنبال ادای دیالوگ و رفتارهای روز بودم تا کار قابل لمس از کار در بیاید چون افراد را در آن دوره خوب می شناسم به دنبال این نبودم که قهرمان سپید کار برای تماشاگر قابل لمس شود.
ما وقتی که شهداء را تا این حد پاستوریزه می کنیم در واقع آنها را از مخاطبمان دور می کنیم یعنی گویی آنها و آن زمان آدمهایی بودند که آسمانی بودند و ما امروز زمینی هستیم.
در واقع معتقد هستید سبک قهرمان سازی اشتباه است؟
اگر دقت کرده باشید در رفتار و نوع پوشش و برخوردها تلاش داشتیم که قهرمان ما زمینی باشد و رفتاری نکند که از او قابل باور نباشد.
و بابک تلاش داشت که با شهید بروجردی نمایشگر آدم مقدسی نباشد و مراقبت شده آن را بازی کرد واز سویی ما شخصیت های خاکستری را یک کاراکتر سیاه نشان ندادیم که نقش مقابل قهرمان مان را بازی کند و این در حقیقت نگاه مستند گونه کارگردان به فضای داستانش است .
بازی بابک حمیدیان و مهران احمدی وحتی فرهاد قائمیان حرف هایی برای گفتن داشت که جشنواره به راحتی حداقل از کنار ستاره این فیلم گذشت؟
هیچ وقت راجع به حق خودم حرفی نزدم .
این که حق چیست که در جشنواره راجع به آن صحبت کنیم بحث الان من نیست !
این که حق من خورده شده یا خیر موضوع نمی تواند باشد چون نمی خواهم راجع به آن صحبت کنم !
ولی راجع به بازیگران همیشه حساس هستم مثل یک مادر، چون بسیار بی انصافی کردند در ارتباط با بابک و بابت این مسئله از هیات انتخاب و داوران نمی گذرم.
بابک کاندید که بود! نبود؟
اینکه حتی به عنوان نامزد انتخاب نمیشود یعنی چه!
چرا؟
آنجا باید جواب بدهند و شجاعت داشته باشند و بگویند به این دلیل ، من هم می پذیریم یا نمی پذیرم!
این شجاعت را داشته باشند که اعلام کنند!
بیانیه بدهند که لطیفی خیلی حرف زده و ایشان درک صحیحی از انتخاب بازیگری ندارد و اشتباه می کند به این دلیل!
با محمد حسین لطیفی به نکات جالبی در خصوص فیلم «غریب» رسیدیم و کار به بازیگری بابک حمیدیان رسید که بابت آن محمد حسین لطیفی گلایه مند و ناراحت بود. او معتقد است هیات داوران باید بیایند و دلیل نامزد نشدن بابک حمیدیان را طی یک بیانیه اعلام کنند. کاری که دختر شهید بروجردی در شب اختتامیه کرد حال همه ما را خوب کرد کاش داوران از او عذر خواهی کنند.
من میگویم دوستان هیات داوران باید با شجاعت اعلام کنند چرا بابک حمیدیان نمیتوانست در این جشنواره نامزد شود.
بیایند بگویند لطیفی انتخاب درستی نکرده است .
هم می شد تعداد کاندیدها را بیشتر کرد و هم می توانستند تعداد کاندیدهای بازیگر نقش اول مرد را بیشتر کنند چرا این کار را انجام ندادند !
سیمرغ ندادند اشکالی ندارد چرا او کاندید نشد !
به نظرم بابک حمیدیان از ایفای این نقش به اندازه چند سیمرغ لذت برده است؟
من هم از این کار بسیار لذت بردم و از کار در کنار بابک حمیدیان هم بسیار راضی هستم .
بابک را دوستش دارم و اعتراف می کنم که او خیلی زحمت کشید برای این نقش و این فیلم نمی شود از کنارنام او گذشت.
این که بازیگر خصوصا در این شرایط اینگونه مردانه بایستد و نسبت به این شهید عِرق داشته باشد و بازی کند و لحظه به لحظه جلو برود خیلی حرف است.
شاید یکی دو بار در طول فیلمبرداری این کار تذکرهایی به بابک دادم و گفتم که بابک حواست هست که این نقش به فلان نقشت نزدیک نشود، مراقبت های من در این حد بود برای بابک ولی او بسیار حرفه ای و درست این نقش را فهمید و با تمام سختی ها و مخاطرات این نقش را در اجرا و بازیگری به جان خرید تا کاراکتر آن طور که باید و شاید و در شان شهید بروجردی است از آب در آید .
گاهی در طول روز 13 ساعت کار می کرد و این برای بازیگر سخت است.
معتقدید حواشی جشنواره بابک را از لیست کنار گذاشت؟
آنها (داوران) باید جواب بدهند من وارد این بازی ها نمی شوم. دوستان را موظف می دانم که جواب بدهند چون حق آن بازیگر بود که کاندید شود .
اگر نقش اول فیلم من بد بازی کرده است پس این فیلم نباید با اقبال مواجه شود و اگر فیلم مورد تایید کارشناسان و منتقدان است پس بازیگر اول من باید کارش را درست انجام داده باشد.
نمی گویم چرا به مهران احمدی جایزه ندادید چون این کار را دوست ندارم اما همین که او کاندید شد یعنی نقش در جایگاهی که باید در آمده است .
البته یکسری قواعد جشنوارهای هم وجود دارد مثلا میگویند این بازیگر قبلا سیمرغ گرفته و الان دیگر حقش نیست؟ و یک بحث هم در حواشی جشنواره بود که با بعضی از بازیگران تماس گرفتند و چون جواب ندادند و کاندیدشان هم نکردند، و البته از زوایای دیگر هم این ماجرا قابل بررسی است. به طور مثال می گویند سلیقه تیم داوری هم دخیل است و شاید این انتخابها برمیگردد به سیاستهای جشنواره؟
جواب همه این سوالات را باید داوران بدهند، اما زیباترین اتفاق شب اختتامیه جشنواره برای من حضور دختر شهید بروجردی بود که جایزه اش را تقدیم به بابک حمیدیان کرد او متوجه شد که در حق بابک خیلی بی معرفتی شده و دلش خواست که حداقل بگوید دم بازیگر گرم.
این برای هیات داوران کافی است که سرشان را خم کنند روبروی این دختر شهید و بگویند پوزش میخواهیم و دیگر نمیتوانیم به عقب برگردیم. اشتباه کردیم ما را حلال کنید! این را هم نگفتند.
کاش این جمله را به دختر شهید بروجردی بگویند نمیخواهد به من و بابک بگویند. این فیلم ها را صدها بار ساخته ایم و در جشنواره ها آمده و رفته و فراموش شده ، آنچه میماند واقعیتی است که نباید از کنار آن به راحتی عبور کرد.
من خاطره ای بگویم از فیلم «سرعت»؛ اولین فیلم من سرعت بود و منتقدینی دست به قلم بردند مثل آقای گل مکانی که گفت امشب نتوانستم ننویسم.
آن زمان فیلم اول و دوم هم داشتیم و ترکیب هیات داوران را هم یادم هست .من قبل از جشنواره یک مقدار تند هم صحبت کرده بودم و آن زمان که سی و اندی سن داشتم به اندازه امروز هم با تجربه نبودم اگرچه 14 سال در سینما بودم .
آن زمان انگار میخواستند بگویند که لطیفی حالت را جا می آوریم و اولین فیلم اکشن که سکوی پرتاب حسین لطیفی به سمت سینمای حرفه ای بود 4 تا کاندید داشت به دو تا دیپلم افتخار دادند وبه یکی هم جایزه دادند یعنی که برو دنبال باقالی هایت!
اینها آمده و رفته و من چون موضوع خودم بوده الان یادم هست!
می گویند چرا حسین لطیفی تو داور نمی شوی؟
می گویم نمی خواهم!
یکبار هیات انتخاب ایستادم بس است، داوری کار من نیست!
چون باید پاسخگو باشم و مهمترین همین است که شما گفتید ارزش جشنواره ها این است که تخصصی است.
قرار نیست مثل یک میهمانی همه چیز را بین یکدیگر تقسیم کنیم و برود چون این اتفاق یک ماجرای کاملا تخصصی است و حتی اگر سلیقه ای هم در میان باشد باید با تخصص اتفاق بیفتد.
اصلا کارها برای همین داوری می شوند و تعداد داوران برای همین 7 نفر یا 5 نفر انتخاب میشود. یک نفر شاید 5 بار پشت سر هم جایزه ببرد مانند کارن همایونفر ، چون بقیه همکاران ، موسیقی شان به او نرسیده است چه ربطی دارد که یک بازیگر چون قبلا جایزه گرفته باز نباید جایزه بگیرد؟
منظور این است که اگر این رویه تا امروز هم بوده این کار را نکنید.
با تمام صداقت می گویم که همین چند روز پیش برای داوری جشنواره صد ثانیه تماس گرفتند و گفتم قطع به یقین هستم! چون فیلم کوتاه و مستند را بخاطر جوان ها که به این حرفه ورود میکنند داوری میکنم تا حواسمان به این افراد باشد چون در ورود و رفتار و برخورد ما میتواند مسیر حرفه ای آنها را تحت الشعاع قرار دهد.
ولی در سینمای حرفه ای و جشنواره فیلم فجر نه، روی من هیچ وقت حساب نکنید.
شما چه زمانی متوجه شدید که این تیم داوران جشنواره چهل و یکم فیلم فجر هستند؟
همان موقع که شما متوجه شدید! شما کی متوجه شدید من هم همان موقع.
دو سه روز قبل یک سری از اسامی شایعه شد اما باور کن من برای جایزه نیامده بودم و برای من چیزی جز بچه هایم که زحمت کشیده بودند مهم نبود. الان هم بجز برای بابک و مهران احمدی حالم خوب است.
به نظرم مهران جایزه نگرفته هم با این نقش طلایی برنده است؟
دقیقا مثل داستان حامد بهداد در «روز سوم» اما او لااقل کاندید شد و این کاندید نشدن حال من را بد می کند.
فیلم «غریب» را در ژانر ساختید که داوران جشنواره با آن بیگانه نبودند!
می دانستم که روی خوشی به فیلم من نشان داده نخواهد شد، و این تعداد جایزه که گرفته شد برای بخش های دیگر را به فال نیک گرفتم و خوشحال شدم و انتظارم حتی این هم نبود و احساس می کردم که یک دیپلم افتخار به یکی از بچه ها بدهند و تمام. اصلا به هیات داوران نمی خواهم بی احترامی کنم.
همیشه می گویم ترکیب! ما از ترکیب می فهمیم که چه اتفاقی می افتد. نمی خواستم درباره قضاوت دوستان چیزی بگویم اما وقتی هجمه بقیه شروع شد احساس کردم که حق من هم خورده شده و گلایه مند شدم .
باور کن راجع به خودم کاری نداشتم اصلا ! نگران گروهی بودم که برای من کار کرده بودند، زحمت کشیده بودند و باید به حق شان می رسیدند!
فیلم می توانست بهترین باشد نگذاشتند!
آن که شخصی است و می توانم دفاع کنم روی حرفم و هیات داوران رفقای بابک هستند ولی وقتی که می گوییم بهترین فیلم جایزه اش برای تهیه کننده است و اگر کاندیدش نمیکنیم این را میتوانم پشتش بایستم و حرف نمیزنم چون بار حقوقی دارد و مثل خیلی ها نیستم و این را شما مثلا در خبرگزاری حرف زدید باید پشتش بایستید ولی این را به زندان می روم دیگر آخرش و تهش این است.
نمی خواهم حرفی بزنم که بار حقوقی داشته باشد چون قواعد را می دانم اما نمی توانم نگویم که این یک تسویه حساب شخصی می تواند باشد!
جایزه فیلم را که به تهیه کننده می دهند به کارگردان نمی دهند!
خیلی از این داوران که بابک را می شناسند درست است!
علیرضا نجف زاده: انتخاب و عدم انتخاب از سوی داوران سلیقه ای است بخشی از آن عیار انتخاب کننده و انتخاب شونده را محک می زند. من حدود 90 درصد فیلم های جشنواره را دیدم. عدم کاندیداتوری بابک حمیدیان و عدم کاندیدای بهترین فیلم بدجور عیار هیات داوران را نشان داد. بعضی وقتها انتخاب ها این را نشان می دهد و بعضی وقت ها عدم انتخاب !
این که مخاطب و بیننده با یک فیلم ارتباط برقرار کند و خیلی ها با گارد مخاطب فیلم باشند بحثی است که شاید محمد حسین لطیفی نخواهد به آن بپردازد.
من سر صحنه بودم و رفتار بابک حمیدیان را در کار می دیدیم . او به عنوان یک بازیگر حرفه ای به شدت ذوق نقش دارد و حتی نوه شهید بروجردی که دو سکانس کوتاه در این فیلم بازی می کرد متوجه این حس و حال او و نزدیک شدن بابک به نقش را داشت .
من پشت صحنه می دیدم که بابک چقدر حواسش به تمام بازیگرها هست و مخصوصا این که با نوه شهید بروجردی ارتباطی جالب و متفاوت برقرار کرده بود که گویا یک بابابزرگ با نوه اش خلوت کرده و لذتش را می برد .
آنجا بود که حس کردم که بابک نقش را پیدا کرده است. چون او این نقش را زندگی میکرد و بازی نکرد .
اینقدر حواسش به بازیگرها بود که گاهی حس میکردم خودش را وقف این کار کرده است.
بابک کل زمان کار سر پروژه بود و به عنوان یک بازیگر برایش مهم بود که حال همه خوب باشد و حتی روی حس و حال تمام بازیگران رفتار حرفه ایش تاثیر گذار بود.
با این که تمام روزها آفیش بود و شاید روزهای کمی بود که حضور نداشته باشد با این حال سر صحنه می آمد و کار همه همکارانش را پیگیری می کرد و حواسش به بازیگران دیگر بود.
از لحاظ روحی انگیزه می داد و کمک میکرد. به من گاهی می گفت که فلانی کارش تمام شده میخواهید برود استراحت کند چون به عنوان بازیگر درک میکرد که یک بازیگر الان نیاز به استراحت دارد .
مثل یک پدر کنار کار ایستاده بود و برایش مهم بود که نتیجه کار چه میشود.
محمد حسین لطیفی: بابک حمیدیان تعریف بزرگی از یک بازیگر است و در هیچ حاشیه ای قرار نمیگیرد و این نشان از ذکاوت وهوش اوست. وقتی بقیه حق بابک را فریاد میزنند چرا بابک باید خودش را حقیر کند که بگوید چرا چنین کاری کردید!
این بزرگی اش را نشان می دهد ...
اما برگردیم به حرفی که الان زده شد من تجسم می کنم که ترکیب هیات داوران به این بحث رسیدند و وقتی که رسیدند مصمم شدند که بابک را انتخاب نکنند.
می دانم که رضا شریفی نیا با سیاست زیادی که دارد خیلی هم جنگیده! و تلاش داشته است که با این سیاست کمک دهنده اش بابک حداقل در مقام کاندید دیده شود اما ترکیب هیات داوران آن قدر حس شان قویتر بوده که حاضر به این سیاست هم نشدند ، کودکی آدم گاهی بیرون می زند و می گوید گردنم هم برود باید این گونه شود.
حداقل سیاست این بود که مثلا 5 تا کاندید بازیگر نقش اول مرد بشود 6 کاندید!
واقعا کاندید شدن بابک برای من مسئله بود همین !
می توانم بعد از 40 سال درک کنم که آن پشت یک چیزی وجود داشته است و باید خود داوران محترم جواب بدهند.
من نمی توانم جواب بدهم و بگویند جشنواره جایی است که ما می توانیم تسویه حساب کنیم وگرنه کجا تسویه حساب کنیم.
لطیفی تو هم کنار برو ما با تو کاری نداریم اما فیلم چرا؟
فیلم «غریب» مانند خود شهید بروجردی همانطوری که در فیلم دیدیم غریب بود، قاعدتا بازیگرش هم غریب است و برای همین فیلم درآمده که این قدر در غربت رفته است.
محمد حسین لطیفی در بخش های قبلی این گفت و گو اشاره داشته است که واقعا کاندید شدن بابک برای من مسئله بود نه چیز دیگر !
می توانم بعد از 40 سال درک کنم که آن پشت یک چیزی وجود داشته است و باید خود داوران محترم جواب بدهند.
من نمی توانم جواب بدهم !
شاید بگویند جشنواره جایی است که ما می توانیم تسویه حساب کنیم وگرنه کجا تسویه حساب کنیم؟
لطیفی تو هم کنار برو ما با تو کاری نداریم اما فیلم چرا؟
فیلم «غریب» مانند خود شهید بروجردی همانطوری که در فیلم دیدیم غریب بود ، قاعدتا بازیگرش هم غریب است و برای همین فیلم درآمده که این قدر در غربت رفته است.
و اما ادامه این گفت و گو با محمد حسین لطیفی کارگردان فیلم «غریب »...
یکی از شریف ترین منتقدین کشور به من زنگ زد و گفت در سینما سروش فیلمت را دیدم !
او گفت: خودت قبول داری که بهترین کار خودت است ؟ گفتم همین را که گفتی انگار من جایزه گرفتم من که منتظر جایزه نبودم ، اما این حرف تو برای من جایزه بود.
به دلیل اینکه اگر من قرار باشد پسرفت کنم حالم بد می شود اگر بگویند به من این فیلم شما از «روز سوم» هم بهتر است من باید حالم خوب بشود در صورتی که آنقدر به روز سوم» عِرق دارم که بگویم اینگونه نگو! ولی وقتی او اینطور سخن می گوید برای من کافی است .
وقتی فیلم «غریب» را می ساختید به امضای محمد حسین لطیفی برای فیلمی متفاوت در ژانر دفاع مقدس فکر می کردید؟
حتی بعد از «روز سوم» فکر کردم که فیلم دفاع مقدسی نتواند فروش بالایی را در گیشه به خود اختصاص دهد .با تمام احترامی که امروز برای همه کارگردانان کشور قائل هستم یک عزیزی آن روز با فیلمی آمد و دیدیم که به رغم اینکه فیلم اولش هست خوب می فروشد ! آن روز من احساس کردم این مسئله به کل سینما شاید بربخورد !
فروردین ماه با سید کمال دست دادم و «توفیق اجباری » را ساختم و باز فروش یک سینما را گرفتم .
آن روز به من گفتند که زشت است کارگردان «روز سوم» این فیلم را بسازد. صبر کن سال بعد اکران کن! گفتم یعنی چه! من یک فیلمساز حرفه ای هستم به حساب خودم ! هر فیلمی تعریف خودش را دارد و من به عنوان یک فیلمساز می توانم در ژانرهای مختلف کار کنم. آن فیلم به مدل خودش و این فیلم طور دیگری ساخته شده است.
از شواهد و قرائن امر به نظر می رسد که «غریب» هم در سینما بفروشد؟
بستگی دارد مخاطب با چه هدفی سینما برود. اگر این فیلم را با هدف دیدن یک اثر دفاع مقدسی دنبال کند قطعا می تواند با تبلیغات دهان به دهان این فیلم هم فروش خوبی داشته باشد.
حس می کنم جزء فیلم هایی هست که به رغم ژانرش موقعیت هایی مخاطب پسند دارد؟
محمد حسین لطیفی: درست می گویی چون ممکن است درام این فیلم بتواند مخاطب را درگیر خود کند.
علیرضا نجف زاده : نمی دانم خبر دارید یا خیر! این فیلم درایام جشنواره در کرمان و در چند شهر دیگر بیشتر فروش را داشته اشت.
مگر چند درصد مردم سینما رو هستند؟
حتی در سنندج و کرمانشاه دو سانس فوق العاده مخاطب فیلم را دیده است .
طبیعتا پیشینه ای که تماشاگر از کارهای حسین لطیفی دارد در کشاندن مخاطب به سالن های سینما موثر است و موفقیت در جشنواره ونقد و مطلب هایی که در باره فیلم می نویسند هم در این مسئله دخیل است و برای خود من جالب بود که مخاطب عام هم در مورد فیلم حرف دارد و با قصه و رنگ و لعاب قهرمان این داستان ارتباط خوبی برقرار کرده است . من هم فکر می کنم این فیلم در اکران عمومی بتواند نظر مخاطبش را جلب کند.
در بحث فروش و گیشه اول باید ما یک کار پرجاذبه و سرگرم کننده بسازیم و بعد بتوانیم راجع به آن حرف بزنیم . راجع به بیوگرافی شهداء فیلم های زیادی ساخته شده و من خودم سالهای قبل در فیلمی به عنوان دستیار بودم که متاسفانه آن فیلم در آرشیو ماند که شاید اگر اکران می شد فیلم خوبی بود و می توانست مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.
من به عنوان دستیار در چند فیلم و سریال کنار آقای لطیفی بودم که بازخوردهای متفاوتی داشته اما باید بگویم آقای لطیفی در هنگام ساخت فیلم «غریب» به لحاظ روحی و روانی هم متفاوت بود.
محمد حسین لطیفی: (به فکر فرو می رود و می خندد)
این را به خودش هم نگفتم و الان می خواهم بپرسیم که چه می شود که یک کارگردان به این حس و حال می رسد؟ این دغدغه از کجا می آید؟ چگونه یک کارگردان کاری را با این قواره و سختی و مشکلات می سازد و حالش خوب است؟
محمد حسین لطیفی: چه بگویم!
در سریال صاحبدلان سکانسی در حیاط می بینیم که مشخص است آنجا هم حس و حال عجیبی وجود دارد که ...
بله، درست می گویی! اجازه بده به زمان سریال وفا برگردم که دوستی از من پرسید :
شما نترسیدید بعد از موفقیت سریال «وفا» به سراغ موقعیت متفاوتی رفتید ؟
آن زمان گفتم اگر سینما را یک قمارخانه فرض کنید من با 5 هزارتومان وارد شدم امشب و الان 50 میلیون تومان بردم و صبح ممکن است با همان 50 تومان بیرون بروم .
اگر بترسم نمی توانم جلو بروم. و این ترس را اول کنار می گذارم و پیش می روم.
وقتی به پشت دستت به عنوان کارگردان اعتماد داری و با خیال راحت پیش می روی دیگر جای شک و شبهه نیست و من هم با وجود تهیه کننده ای مثل حامد عنقا به پشت دستم مثل این فیلم اعتمادداشتم.
همیشه به خودم می گویم با منطق و عقل فیلم را نساز! منطق وعقل در فیلمنامه هست و فیلمنامه کار خودش را می کند و تو دیگر راحت باش و فیلمت را بساز !
این یعنی چه؟
یعنی ترس را رد کن چون ته آن هیچ اتفاقی نمی افتد. به هم میزان که ممکن است خوب بشود به همان میزان ممکن است خراب بشود.
علیرضا نجف زاده: آقای لطیفی با یک ظرافت و دقت خاصی در فیلم «غریب » مراقب همه چیز بود. بارها شب قبل از ضبط در مورد برنامه فردا با او صحبت می کردم تا بتوانم برای لحظاتی باری را از روی دوشش بردارم و به نکاتی که مد نظرش هست از قبل رسیدگی کنم. اما بارها دیدم که با اشراف کامل روی صحنه ها و آنچه قرار است در سکانس ها رخ بدهد آمادگی کار را دارد. این کار در لوکیشن های متفاوت فیلمبرداری شد ودر بسیاری از اوقات شاید شما متوجه نشوید که این تعدد لوکیشن در یک سکانس چگونه رخ داده است. الان که فیلم را می بینید اگر بپرسید این سکانس در کجا ضبط شده است شاید بگویم منظورتان کدام نما وپلان است! با این همه سختی کار به خاطر هدایت بازیگران ، میزانسن ، جای دوربین، پیامک سکانس و ...او همیشه خودش از همه پیش بود و همین مسئله در موفقیت کار موثر است. چرا که کارگردان اگر به جزئیات مشرف باشد طبیعتا سر صحنه بهترین برداشت را خواهد داشت.
محمد حسین لطیفی: مهمترین چیز که باعث می شود کار از دستم در نرود و روی جزئیات دقت داشته باشم این است واقعا کار را مونتاژی می بینم و می دانم که الان چه چیزی را می گیرم و قرار است چه اتفاقی برای آن در کار بیفتد گاهی اولش را دارم می گیرم ولی از جای دیگر شروع می شود.
دوم اینکه سابقه دیرینه من در طراحی صحنه کمک می کند تا بدانم از گوشه گوشه لوکیشن ام چگونه باید سود ببرم. این مسئله در فیلم «غریب» بسیار کمک حال بود.
شاید گاهی اوقات برای پیدا کردن یک نما مدتها وقت بگذارم و شاید تیمم از این مسئله حتی خسته شود یادش بخیر برای گرفتن یک پلان از سردر استانداری کلی جستجو کردیم.
معتقدم برای به دست آمدن جان سکانس باید همه چیز دست به دست هم دهد از فیلمنامه ، صحنه، کار بازیگران گرفته تا جای دوربین و ...
منظورتان از جان سکانس چیست؟
جان سکانس این است که من می خواهم اینجا حس ترحم به فلانی در بیاید و مخاطب متوجه آن بشود.
یعنی اینجا می خواهم رابطه حسی و عاشقانه ایجاد شود و مخاطب متوجه شود !
گاهی باید با این سکانس بیننده را ملتهب کنم پس باید جان کار در بیاید تا این اتفاق بیفتد !
در واقع گاهی اوقات یک سکانس حرفهایی دارد که برای طرح آن نیاز است با دقت و وسواس بیشتری به همه ی آن چه در دست کارگردان است توجه شود و این مسئله تنها با لوکیشن عظیم و ... رخ نمی دهد.
اصولا اهل طراحی و مقهور شدن برای لوکیشن نیستید و بیشتر تلاش دارید که جزئیات قصه و شخصیت ها به خوبی معرفی شود؟
دقیقا، متاسفانه خیلی از کارگردانان هم سن خودم را دیدم که وقتی فیلمنامه را می خوانند فکر می کنند با حجم زیادی از توپ و تانک بیایند فیلمشان بهتر دیده می شود ! باور کن ما دو جیپ داشتیم که هر دقیقه هم خراب بود ، دو تا از نیسان دو اف (تو اف)داشتیم آن هم خراب بود و ...
به لحاظ صحنه این اتفاق کار شما را خراب نمی کرد؟ یا روی حس و حال صحنه تاثیرگذار نبود؟
تهیه کننده می خواست برای ما همه چیز را فراهم کند اما نمی توانست چون شرایطش نبود. من فکر می کنم می شود بدون لوکیشن های عظیم و توپ و تانک هم به آن چه می خواهیم دست پیدا کنیم.
برویم سراغ تصاویر فیلم و نوع مستندگونه اثر...
(لبخند محمد حسین لطیفی) چه جالب که به این بحث رسیدی!
شاید برای همین عبد را کاندید نکردند می گفتند فیلم رنگ و لعاب ندارد! در صورتی که پر از رنگ و لعاب بوده است.
به نظر نگاه مستند گونه فیلم از سوی منتقدین یا داوران مورد توجه قرار نگرفته است؟
دقیقا، هم این است که می گویی !
می خواستیم به دلیل مستندتر کردن و نزدیک کردن فیلم به واقعیت این فیلترها را روی تصاویر بگذاریم و اینکه عبد را کاندید هم نکردند شاید به این دلیل بوده است که متوجه این ایده نشدند و فکر کردند چرا تصاویر قدیمی گرفته است؟
ولی واقعا مدیر فیلمبرداری این فیلم شایسته کاندید شدن بود . من وقتی فیلم را دیدم مطمئن بودم که این کار کاندید می شود.
بعد دیدیم کاندید نشد و گفتم سلیقه آنها نبوده است! شاید عامدانه است ولی بدانید که لطیفی و فیملبردار و تهیه کننده فیلم در کنار هم نشستند و خواستند این فیلم را نزدیک به واقعیت کنند که متاسفانه دیده نشد.
البته بر اساس فضا و نوع برداشت ها تدوین هم در کار شما مهم بوده است؟
تدوینگر این کار اولین باری است که برای من کار می کرد. ولی آشنایی من با میثم مولایی برمی گردد به خوابگاه دختران که او پشت صحنه آن کار را ساخت.
کم با هم مراوده نداشتیم . رصد او بر من و اینکه سلیقه من چیست کمک کرد تا به سرعت به یکدیگر نزدیک شویم و با حس و حال خوبی که به من می داد با خیال راحت کار را به او سپردم تا جایی که کم کم خودم هم به تدوین اضافه شدم و با تغییرات بسیار کمی کار پیش رفت.
علیرضا نجف زاده:یک سوال فنی ! چون خودم سر صحنه بودم این سوال را می پرسم، افرادی که بعدا این فیلم را می بینند هم متوجه این فیلم بشوند. فکر نکردید به جای زوم بک ها به سراغ کات کات بروید که کار به لحاظ بصری شکیل تر بشود؟
آن بحث مستند بودن سر جایش ولی خیلی از جاها من زوم را با حرکت همراه کردم و آن زوم و حرکت اتفاقاتی است که دوستان ما شاید متوجه آن نشدند .
سینمای هالیوود سالهاست که دارد از این تکنیک خوب استفاده می کند. شاید باورتان نشود این قدر که حساسیت روی زوم داشتم روی تجهیزات دیگر و حتی خود دوربین نداشتم و می گفتم دوربین مرا بگیر اما زوم بماند. حتی در سکانس هایی که مطمئن بودم از آن استفاده نمی کنم هم زوم کنار دستم بود.
پایان بندی قصه و نحوه فینال سریال با همین منوال نگارش شده بود ؟
در فیلمنامه سر و ته قصه این نبود . وسواس بسیار نویسنده قصه راعوض کرد . در نهایت که جلو رفتیم خود نویسنده فهمید که به وسواس افتاده است و این شاید بهترین حالت پایان دادن فیلم باشد.
اما چیزی که متمایز می کند آن سکانس فینال را حضور یک مائده آسمانی است که خدا به من می دهد.
همیشه آدم ها فکر می کنند که این پسر چه شکلی باشد؟
ده تا پسر دیدیم! شاید به من توصیه کردند که می خواهی این پسر باشد؟
گفتم اصلا، من فقط همین را می خواهم! این چشم های شیدای بچه ، مائده آسمانی خداوند است برای من که این قدر حال من را خوب می کند و حال خیلی ها را هم همین حال این بچه خوب می کند.
البته دیالوگ های زیبای نویسنده هم در این مسیر بسیار موثر است و این حالی که هست همه بزرگی شهید بروجردی را ما در آن می بینیم.
که می گوید هستند کسانی که بعد از من کردستان را حفظ کنند.
واقعا حال من وقتی که آن پلان را می بینم خراب می شود و آن شعر زیبایی که در ادامه با صدای بابک می آید که انتخاب حامد است. سر و ته همین بود و برای من مهم بود که تکه اول طوری باشد که بیننده فکر کند که واقعا گرفتنش و ...(با توجه به لو رفتن داستان ادامه صحبت های محمد حسین لطیفی در خصوص سکانس فینال را منتشر نمی کنیم).
در مورد قهرمان فیلم صحبت کنیم و اینکه به نظر خودتان قهرمان فیلم در آمد؟
یک جهان بینی و ایدئولوژی خاص حاکم بر روح و روان فردی به نام شهید بروجردی هست که آن را مطمئن هستم در آمده است و مشخص شد که این مرد چه کسی بوده و چه دیدگاهی داشته است .تمام تلاش ما از نویسنده و سرمایه گذار گرفته تا گروه تلاش ما بر این بود که آن طور که باید و شاید شهید بروجردی را ببینیم در برخی از سکانس ها و دیالوگ ها نیز متوجه کاراکتر ونوع رفتار او ودیگران می شویم مثل جایی که می گوید:
شما با این خشکه مقدس بازی خودتان ...
یا می گوید: که قرار نیست که انقلاب کنیم شما هر کاری که دوست دارید انجام دهید و ...
آنهایی که فیلم را دیدند معتقد بودند شهید به لحاظ ایدئولوژی و جهان بینی درآمده است.
مخصوصا همسر شهید اعتراض نمی کند که این آن نبود و دختر شهید. حالا دختر شهید بیشتر شنیده و لمس نکرده ولی همسرش می تواند بگوید که این نبوده ولی چشمانش به اشک می نشیند و تشکر می کند علیرغم اینکه خیلی ها سعی کرده بودند که جو ایجاد کنند که نمی دانی چه اتفاقی افتاده! باور نمی کنید حامد عنقا چند سپر مراقبت کرد تا این کار به نتیجه برسد.
دخترشان هم سر صحنه حاضر شدند و از آنچه در فیلم رخ داده راضی بودند و اتفاقی که در مراسم اختتامیه توسط ایشان رخ داد نیز نشانگر لطف شان به فیلم و البته بابک حمیدیان بود که مدتها در ذهن همه خواهد ماند .
و دو پیام برای بابک حمیدیان ؟
بابک حمیدیان؛ یکی از دلی ترین و دلدارترین بازیگرانی که من با او کار کردم و با قلبش بازی می کند.
و پیام پایانی کارگردان فیلم «غریب» برای هیات داوران؟
هیات داوران: این کلاه را از سر برداریم و جلوی خود بگذاریم و قاضی کنیم اگر انصاف داشتی شب آرام بخواب و اگر انصاف نداشتی عذرخواهی کن ، جای دوری نمی رود.
انتهای پیام/