به گزارش خبرگزاری برنا، این روزها یکی از مسائل چالشبرانگیز جمهوری اسلامی ایران در روابط بینالملل، اتفاقاتی است که در حوزه شمال ارس شاهد آن هستیم، مسائلی که بیش از پیش افکار عمومی را به خود درگیر کرده است و موجب شده تا نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران رزمایشهایی را در مرزهای شمالغرب کشور به عنوان نمایشی از اقتدار جهت بر هم زدن خیالات خام، کج خیالهای آنسوی مرز داشته باشند.
بدون شک نوار مرزی ارس به ویژه در محدودهی جمهوری آذربایجان و ارمنستان یکی از امنترین و کم چالشترین مرزهای ایران در دو دهه گذشته بوده اما آغاز جنگ دوم قره باغ در منطقه مشترک بین این سه کشور و تغییر آرایش در منطقه قفقاز موجب شد که کمی استحکامات دفاعی جمهوری اسلامی ایران در منطقه به ویژه حدفاصل خداآفرین تا نوردوز تقویت شود و جمهوری اسلامی ایران علی رغم تاکید بر حق قانونی جمهوری آذربایجان مبنی بر بازپسگیری منطقه قرهباغ، بر لزوم حفظ مرزهای بینالمللی نیز تاکید داشته باشد، اما رویای تشکیل امپراطوری توران که کاملا معلوم است از کجا آب میخورد و موضع منفعلانه و دیر جنبیدن وزارت امور خارجه ایران در دولت دوازدهم در حین جنگ دوم قرهباغ موجب شد که ترکیه که یک رقیب تمام عیار برای ایران در قفقاز جنوبی است نقش خود را در معادلات منطقه شمال ارس پررنگتر کند و تقریبا در توافق آتشبس جنگ دوم قرهباغ بعد از دستیابی جمهوری آذربایجان به شوشا، دیکتهی ترکیه به عنوان کسی که سعی دارد خود را به مانند مادری برای مسلمانان آنسوی ارس نشان دهد به طرف ارمنی تحمیل شود و همانجا مسئله دالان زنگهزور به عنوان یکی از شروط آتشبس و توافق در ازای اجازهی دسترسی به ارمنستان از طریق محور لاچین مطرح شود.
بعد از این توافق بود که تازه دستگاه دیپلماسی ایران متوجه شد که چه کلاه گشادی در قفقاز جنوبی بر سرش رفته است و روسیه به عنوان ناپدری و ترکیه به عنوان نامادری جای ایران را که هم حق پدری و هم حق مادری بر گردن آذربایجان و ارمنستان دارد را در حل معادلات قفقاز گرفتهاند.
البته معادلات قفقاز بازیگر چهارمی را نیز در پس پرده داشت و آن هم صهیونیستها بودند که تقریبا میدان ماجراجوییِ خود را از حاشیه خلیج فارس به حاشیه شامات ارس تسری داده بودند و به دنبال دست و پا کردن کلاهی در این منطقه برای خود بودند.
خبط رضا خان و چالشتراشی برایِ امروز ایران
یکی از خیانتهای حکومت پهلوی و رضاخان به ایران و ایرانی که کمتر درمورد آن صحبت شده اما دود آن را امروز به وضوح میتوان در چشم ایران حس کرد، جدایی رشتهکوههای آرارات در شمالغرب ایران از کشور بود که با رضایت شخص رضاخان انجام شد، جریان از این قرار بود که در فاصله سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۹ شمسی، حکومت ایران به ارتش ترکیه اجازه داد تا از خاک ایران در منطقه آرارات برای عملیات نظامی بر علیه کردهای شورشی استفاده کند و برای این امر نیروهای نظامی ایران منطقه آرارات را خالی کردند، طی این عملیاتها بخشی از خاک ایران به آسانی به اشغال ترکیه درآمد و بعد از پایان عملیات نظامیاش و علی رغم اعتراض وزارت خارجه ایران، حاضر به تخلیه منطقه آرارات نشد، چرا که آرارات منطقهای استراتژیک برای ترکیه به شمار میآمد و این نقطه تنها منطقهای بود که میتوانست آنها را به منطقه قفقاز و از آنجا به روسیه و چین اتصال دهد.
رضا خان بعدها این حماقت را تکمیل کرد و کاملا داوطلبانه آرارات را به ترکیه بخشید تا ترکها به رویای احیای امپراطوریِ عثمانی و دور زدن ایران در قفقاز جنوبی نزدیکتر شوند که امروز تاثیرات آن را به وضوح در شمال ارس شاهد هستیم.
استالین پایهگذار اختلافات در قفقاز جنوبی
ریشه اختلافات در قفقاز را باید در سیاستهای قومیتگرایانهی تزارهای روسیه و بعد از آن اختناق حاکم در دوران اتحاد جماهیر شوروی به ویژه دوران سرکوب استالین پیدا کرد، چرا که استالین به واقع یکی از مخوفترین حکمرانانِ تاریخ است و اقداماتش در قفقاز جنوبی نتیجهای جز پاشیدن بذرِ نفاق و اختلاف نداشت، با دستور استالین میرجعفر باقراف عباساوغلو دبیر اول حزب کمونیست جمهوری سوسیالیستی آذربایجان حمام خون در آذربایجانِ شوروی به راه انداخت و در سال ۱۹۴۰ در حدود هفتاد هزار نفر آذربایجانی در اثر پاکسازی باقروف به قتل رسیدند و حدود ۲۹ هزار عالم دینی و روشنفکر به عنوان یک نیروی اجتماعی به خاک وخون کشیده شدند.
همچنین بر اساس گزارش سفارت جمهوری آذربایجان در قزاقستان، در دوران استالین از مجموع آذربایجانی هایی که به قزاقستان تبعید شده بودند، ۱۵۰ هزار نفر کشته شدند که ۲۸ هزار نفر آن ها بدون برگزاری دادگاه اعدام شدند.(۱)
یکی دیگر از عوامل اختلافافکن در زمان حاکمیت شوروی، مسلطکردن ارامنه بر مسلمانان بود به طوری که بسیاری از مسئولیتهای مهم از جمله کارهای نفتی باکو در اختیار ارامنه قرار گرفته بود و آذربایجانیهای قفقاز بینصیب از امتیازات بودند، ارتباط مسلمانان دو سوی ارس نیز تا فروپاشیِ شوروی کاملا ممنوع بود.
البته اختلافافکنترین سیاست استالین زمانی خود را نشان داد که رهبر اتحاد جماهیر شوروی دست به اصلاحاتی در مناطق تحت سیطره خود زد چنانچه نتیجتا هم در قفقاز شمالی و هم در قفقاز جنوبی میراثی شومی را بر جای گذاشت به عنوان مثال یکی از این نوع اختلافات در قفقاز شمالی بین چچنیها و داغستانیها ایجاد شد چنانچه در منطقه نوولاکسکی واقع در مرز داغستان و چچن منطقهای که محل سکونت چچنی ها بود در سال ۱۹۲۲ از سوی مقامات روس به جمهوری سوسیالیستی تازه تاسیس داغستان اعطا شد و اختلافی را ایجاد کرد که هنوز که هنوز است حل نشده است، البته نمونهی این اختلافات در مرزهای گرجستان و جمهوری آذربایجان و نمونهی مشهورتر در مرز ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیز وجود دارد که همهی آنها نتیجه سیاسیتهای شوروی سابق برای درست کردن محلهای مورد مناقشه و به نوعی سپرهای انسانی است که در هر گوشه قومی از کشور دیگر را در حصر کشور! ثانی قرار داده است، مسئلهای انگلیسیها نیز در در حق هند و پاکستان روا داشتهاند و قسمت مسلمان نشینی را در اختیار هندوستان قرار دادند که تبعات آن را در اختلافات کشمیر شاهد هستیم.
اگر ایران نبود علیافها چهرههایی منفور در جمهوری آذربایجان بودند
جنگ اول قرهباغ، بین سالهای ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ در سرزمینهای شمال ارس به وقوع پیوست در آنسالها جمهوری آذربایجان ساختار سیاسی آنچنان قویای را نداشت و تازه سال ۱۹۹۱ ایاز مطلب را به عنوان اولین رئیس جمهور خود میدید، رئیسجمهوری که دوران ریاستش از یک سال فراتر نرفت و شکستها در جبههی قرهباغ و خیانتها و کارشکنیهای جبهه خلق آذربایجان به ریاست ابوالفضل ایلچیبیگ و کشتار خوجالی که بنا به گفته مطلباف و بعدها اعتراف الهام علیاف جبهه خلقیها نیز در آن نقش داشتند موجب شد تا با یک استعفا کنار برود، از نکتههای مثبت مطلباف نزدیکی او به جمهوری اسلامی ایران بود اما جبهه خلقیها که مروج تفکرات پانترکیسم بودند از هر ابزاری برای دشمنی با ایران استفاده میکردند و به صورت شدید به دنبال تجزیهطلبی در ایران بودند، ایلچیبیگ بعد از مطلباف به ریاست جمهوری رسید که او هم نتوانست اوضاع را سامان دهد و با یک کودتا کنار رفت، تنها دستاورد ریاست جمهوری ایلچیبیگ، تیرهگی روابط با ایران بود چنانچه خود او نیز در مصاحبهای اعلام کرد که " ایران قصد کمک داشت اما من نپذیرفتم" ، بعد از ایلچیبیگ، حیدر علیاف، پدر الهام علیاف به ریاست جمهوری رسید، علیاف انسان باهوش و با تجربهای بود و بر همین اساس به تقویت روابط با جمهوری اسلامی ایران پرداخت و پای نیروهای ایرانی را مجددا به جنگ قرهباغ باز کرد، ایران در آن زمان بیشتر مسئولیت آموزش نیروهای آذربایجانی و رسیدگی به آوارگان جنگ را بر عهده داشت اما شکستهای پیدرپی ارتش آذربایجان در مقابل ارامنه و از دست رفتن نقاط مرزی با ایران این بیم را به وجود آورد که مرزهای زمینی جمهوری اسلامی ایران با جمهوری آذربایجان کاملا از بین برود بر همین اساس نیروهای نظامی ایران به فرماندهی منصور حقیقتپور و سردار حاج رحیم نوعیاقدم به صورت مستقیم مقابل نیروهای ارمنی ایستادند و نتیجه این شد که باقی سرزمینهای آذربایجان به تصرف ارمنستان در نیامد!
متوقف شدن ارامنه و جلوگیری از روند پیشروی آنها حیدر علیاف را تبدیل به چهرهای محبوب در بین مردم آذربایجان کرد مسئلهای شاید بزرگترین برندهی آن الهام علیاف پسر حیدر علی اف بود که توانست با استفاده از محبوبیت پدر آن هم در حالی که زمینه آن را ایرانیها ایجاد کردهبودند قدرت را در جمهوری آذربایجان به دست بگیرد.
البته حیدر علیاف از یکی جایی به بعد روابط خود با جمهوری اسلامی ایران را دچار محدودیتهایی کرد اما او یک سیاستمداری باهوش بود که در کلاس درس " ک.گ.ب " آموزش دیده بود بر همین اساس هیچگاه به مانند پسرش، علنا به دشمنی با ایران نپرداخت بلکه همواره ظاهر را در مناسبات بینالمللی حفظ میکرد، البته ۱۴ مهر ۱۴۰۰، علی مطهری در توییتی نوشت: چند سال قبل از رحلت آیت الله هاشمی در یک ملاقات خصوصی که مسائل مختلف مطرح شد ایشان گفتند بعد از انقراض شوروی حیدر علی اف (پدر همین الهام علی اف) به من که رئیسجمهور بودم گفت که ما آماده الحاق به ایران هستیم، ولی ما به ملاحظاتی نپذیرفتیم. گفتم آیا بهتر نبود میپذیرفتیم؟ ایشان تأیید کرد.
حالا امروز جمهوری آذربایجان برای ما شاخ شده است!(۲)
توهم پدر و پسر برای بازپسگیری قرهباغ با پناه به دامنِ اسرائیل
رژیم صهیونیستی اسرائیل جزو نخستین کشورهایی بود که استقلال جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت و سال ۱۹۹۲ آغازین سالهای ایجاد ارتباط بین آذربایجان و اسرائیل بود، دقیقا از همان نقطهای که حیدر علیاف روابط خود با اسرائیلیها را تعمیق بخشید، اعلام کرد که دیگر در مناقشه با قرهباغ به کمک ایران نیاز ندارد، توهم اینکه اسرائیل همپیمانی قویتر از ایران برای جنگیدن با ارمنستان و باز پس گیری قرهباغ است موجب شد که جمهوری آذربایجان از دامن سرزمین مادری خود به چنگ رژیمی بیفتد که از اتحاد جماهیر شوروی و استالین نیز برایش خطرناکتر بود، کرنش در برابر اسرائیل همانا و تعطیلی اردوگاههای مشترک با ایران همانا، با ورود اسرائیل، مستشاران نظامی ایرانی کنار گذاشته شدند، نیروهای سیاسی و نظامی نزدیک به ایران دستگیر شدند و گروههای مردمی مقاومت در آذربایجان که با کمک ایران مسلح شده و با ارامنه میجنگیدند خلع سلاح شدند از آن سو نیز اسرائیل به فروشنده بزرگ سلاح به جمهوری آذربایجان تبدیل شد اما با وجود این خوشخدمتیها، اتفاقی در جبهه قرهباغ رخ نداد و حیدر علیاف آرزوی بازپسگیری قرهباغ را با خود به گور برد!
الهام علیاف هم که از سال ۲۰۰۳ با سوار شدن بر روی اعتبار پدرش با شیوههای شائبهداری به ریاست جمهوری، آذربایجان انتخاب شد در سه انتخابات بعدی نیز توانست اکثریت آرا را کسب کند، امید به بازپسگیری قرهباغ همواره یکی از اصلیترین وعدههای علیاف بود که بالاخره توانستند در سال ۲۰۲۰ آن را محقق کنند و به یک عمر حسرت پایان دهند.
دولت آذربایجان در جنگ دوم قرهباغ از همراهی دولتِ ماجراجویِ رجب طیب اردوغان برخوردار بود و در واقع ترکیه در این جنگ، کوتاهیاش در جنگ اول قرهباغ را که دست رد به سینه آذربایجان زده بود جبران کرد، حمایت همه جانبه ترکیه و صد البته عدم دخالت مستقیم روسیه، ارتش آذربایجان توانست در محورهای مختلف ارمنستان را شکست داده و به عقب براند البته نیروهای ارمنستان زمانی که بر سر مرز بینالمللی خود با جمهوری آذربایجان میرسند برای جلوگیری از پیشروی بیش از اندازهی آذربایجانیها پرچم روسیه را در سرحدات بینالمللی خود نصب میکنند چرا که آنها با روسیه پیمان امنیتی داشتند و اگر جمهوری آذربایجان به سمت مرزهای رسمی ارمنستان پیشروی میکرد، قانونا مجوز مداخله مستقیم روسیه نیز صادر میشد، ذکر این نکته هم ضروری است که حضور یگانهایی از ارتش سرخ شوروی در حمله به نیروهای آذری و صد البته سستی نیروهای آذربایجانی از عوامل شکستناپذیری ارامنه در جنگ اول قره باغ بود.
در جنگ دوم قره باغ هر دو طرف درگیر تلاشهای زیادی کردند تا روسیه ، ایران یا هر دوی آنها را مجبور به مداخله در جنگ کنند، این تلاشها از سوی جمهوری آذربایجان با چند هدف انجام میشد اولین هدف این بود که منطقه قرهباغ میتوانست طبق راهبرد صهیونیستها به یک نقطهای برای اختلاف افکنی بین روسیه و ایران تبدیل شود، از سویی دیگر میتوانست جمهوری اسلامی ایران را که بین منگنه قومیت و مذهب قرار گرفته بود را دچار اشتباه محاسباتی یا اقداماتی احساسی کند چرا که اگر به نفع ارمنستان مداخله میکرد وارد یک چالش جدی با آذریهای ایران میشد و اگر به نفع آذربایجان مداخلهای را شکل میداد منافعش با ارمنستان و روسیه به خطر میافتاد بر همین اساس از خویشتنداری در جنگ قره باغ بهره گرفت، البته جریانهایی در صدد بودند که القا کنند ایران در حال ارسال تسلیحات به ارمنستان است، اما در کنار تکذیب مسئولان ایرانی، شخص الهام علیاف نیز این موضوع را رد کرد و از ایران برای جلوگیری از ارسال تسلیحات از طریق مرزهایش تشکر کرد، اما بعد از جنگ و توافق آتشبس و طرح مسئله دالان زنگه زور و اعلام موضع از سوی جمهوری اسلامی ایران ادبیات الهام علیاف با ایرانیها تغییر کرد و با بدرفتاری ماموران ارتش باکو با رانندگان ایرانی در یکی از گذرگاههای مشترک بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان، چالشهای دیپلماتیک بین ایران و همسایه شمالیاش افزایش یافت، این در حالی بود که ایران بیش از دو دهه محور ساحلی ارس را با هدف اتصال نخجوان به سرزمین اصلی در اختیار رانندگان جمهوری آذربایجان قرار داده بود اما آنها حتی یک ماه هم نتوانستند حق همسایگی را در محوری که تازه کنترلش را در دست گرفته بودند به جای آورند.
اختلاف ایران و جمهوری آذربایجان بر سر تغییر بر سر مرزهای بینالمللی
کشور ارمنستان فارغ از نوار مرزیِ کوچکی که با جمهوری اسلامی ایران دارد اما بسیار برای ایران مهم است، چرا که این کشور، مسیر دسترسی ایران به روسیه، بلاورس، اوکراین و بخشی از اروپا به شمار میآید مسیری که دقیقا از همان نقطهای آغاز میشود که جمهوری آذربایجان سعی در احداث دالان در آن دارد، این دالان موسوم به زنگهزور موجب میشود مرز ایران و ارمنستان کاملا دستخوش تغییرات شود و ایران برای ترانزیت با اروپا مجبور شود زیر بار منت جمهوری آذربایجان برود، البته قطعا بزرگترین بهرهبردار دالان زنگهزور " ترکیه " است چرا که این دالان جمهوری آذربایجان و جمهوری نخجوان را از طریق ارمنستان به روسیه و ترکیه متصل و زمینه را برای ارتباط آسیا، اروپا و خاورمیانه با یکدیگر. به نفع ترکیه فراهم میکند.
دالان زنگهزور کوتاهترین مسیر حمل و نقل زمینی بین اقیانوس آرام و اطلس و همچنین نقطه تلاقی جنوب به شمال و شرق به غرب است که به گسترش حمل و نقل زمینی و مرتبط کردن اروپا و آسیا به یکدیگر خواهد انجامید، مسیری که پیشتر در دست ایران بود یعنی خط ترانزیت غرب و به شرق از خاک ایران میگذشت و عملا با وارد مدار شدن زنگهزور این امکان از دست ایران خارج میشود، ترکیه نیز از این بابت برندهی این طرح است که با بازگشایی دالان زنگهزور، امکان دسترسیاش به حوزه دریای خزر فراهم میشود و این دالان به یکی از کوتاهترین مسیرهای حمل و نقل زمینی بین ترکیه، آسیای میانه و چین تبدیل خواهد شد و در عین حال ارتباط زمینی بین دریای سیاه، قفقاز، آسیای میانه با هند، چین و دیگر کشورهای شرق و جنوب آسیا را فراهم خواهد کرد.
رزمایشهای ایران در مرز مشترک با کشورهای قفقاز نیز دقیقا برای نشان دادن این موضع است که بدون نظر ایران هیچگونه دخل و تصرفی در مرزهای بینالمللی امکانپذیر نیست اما الهام علیاف بارها تکرار کرده است که زنگهزور سرزمین تاریخی آذربایجان است و باید باز پس گیری شود، البته اگر بنا باشد بر اساس مستندات تاریخی در رابطه با مالکیت منطقهای سخن به میان آوریم، خود جمهوری آذربایجان و ارمنستان نیز به روزگاری جزوی از خاک ایران بودهاند و در این رابطه ایران اولی تر است.
توهم علیاف و نیاز اسرائیل برای جنگ نیابتی با ایران
در چند ماه اخیر الهام علیاف رئیس جمهور آذربایجان به خود جرات داده است که پا را از لفافهگویی کنار بگذارد و به صورت مستقیم تهدیداتی را متوجه ایران کند، البته معلوم نیست چه وعده و وعیدهایی از سوی صهیونیستها دریافت کرده است که با ارتشی که به تنهایی و بدون کمک ترکیه و اسرائیل حتی قادر به مقابله با ارمنستانِ کوچک نبود، جرات پیدا کرده است که با ایران سر شاخ شود، البته آنچه که دل شیر به این دیکتاتورِ کوچک داده است، توهمزایی صهیونیستها، دلگرمی دادنِ ترکیه و برداشت غلط از وضعیت اغتشاشات در ایران است، از طرفی رژیم صهیونیستی و بنجامین نتانیاهو این روزها بدترین روزهایشان را در حال سپری کردن هستند و فروپاشی رژیم صهیونیستی با سرعت به موعد مقرر نزدیک میشود، از طرف دیگر آنها جنگ سیاسی با جمهوری اسلامی را در حاشیه خلیج فارس باختهاند تا جایی که در همین چند روز اخیر عربستان که یکی از بهترین همپیمانانشان در منطقه بود آنها را محکوم کرده و به تعمیق روابط با جمهوری اسلامی ایران پرداخته است که قطعا سرآغازی برای کوتاهکردن دست صهیونیستها از منطقه خلیجفارس است، بر همین اساس به دلیل اینکه توان رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامی ایران را ندارد تلاش میکند با وارد کردن الهام علیاف به بازیِ بزرگان جنگی نیابتی را با جمهوری اسلامی ایران، راه اندازی کند و حرکت رو به ثبات ایران به ویژه در حوزه بینالملل را خراب کند، بر همین اساس است که هر روز خبرهای جدیدی را از جمهوری آذربایجان میشنویم و الهام و دار و دستهاش با نوع حرف زدن و موضعگیریهایشان در حال تلاش برای ایجاد تنش هستند.
اسرائیل این روزها برای جلوگیری از اتحاد کشورهای مسلمان به یک جنگ دیگر بین کشورهای مسلمان نیاز دارد تا دوباره یک نوع دو دستگی برای ماهی گرفتن از آب گل آلود ایجاد کند، البته برخی تفکرات و جریانات در کشور نیز تلاش دارند به این اختلافات دامن بزنند، آنها با تحریک احساسات و عواطف سعی دارند جمهوری اسلامی را تشویق به اقدام نظامی بر علیه جمهوری آذربایجان کنند، مسئلهای که قطعا هم خواست صهیونیستها است و هم الهام علیاف هم بدش نمیآید که به نام عملیات نظامیِ ایران، آمریکا، اسرائیل، روسیه و ناتو را درگیر یک تنش تمام عیار کند، البته در این صورت جمهوری آذربایجان تبدیل به یک زمین سوخته خواهد شد اما به هر صورت خواست صهیونیستها برای جلوگیری ازافرایش عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران، محقق خواهد شد.
در نقطه مقابل این جریان، نیر جریان موسوم به پان ترکیسم است که در دو سوی مرزها در حال تلاش برای شستوشوی مغزها و مخابرهی تصاویر ناواقعی از جمهوری اسلامی ایران است، آنها میخواهند با این اقدام و دست کم به وجود آوردن چندین درگیری حتی اگر جنگی هم نشد، آذربایجان ایران را مانند کردستان کرده و به خود از خاک جمهوری آذربایجان برای عملیاتهای تروریستی مشروعیت دهند.
البته این سیاست آنها میتواند پازل کشتهسازی برای فتنه در آذربایجان ایران را نیز تکمیل کند بنابراین در قیاس با جمهوری آذربایجان، ایران باید رویکردی هوشمندانه را در پیش بگیرد چرا که باکو فقط مهرههای شطرنج است و بازیگردانان این مهرهها کسانی هستند که میتوانند از هر آب گل آلودی ماهی بگیرند و برای اهداف شوم خود بر روی هیچ اصولی پایبند نیستند.
نگارنده: علی ستاری
____
۱- https://modern.az/az/news/197387
۲- https://www.khaterenegari.com/main/خاطره-پیشنهاد-حیدر-علی-اف-برای-الحاق-آذ/