به گزارش خبرگزاری برنا، ابوالفضل اقبالی پژوهشگر مطالعات جنسیت و خانواده در یادداشتی نوشت: این روزها زیاد به گوش ما میخورد که عفاف از حجاب مهمتر است و ما باید زنان را به عفاف دعوت کنیم و تکثر پوشش آنها را بپذیریم. یا اینکه درباره فلان بازیگر مطرح سینمای گفته میشود فلانی پاکترین و عفیفترین بانوی سینمای ایران است و سخنانی از این دست.
در این نوشتار قصد داریم کمی درباره این جداانگاری عفاف و حجاب صحبت کنیم. آیا اساسا این دو مقوله از یکدیگر جدا هستند؟ یا چه نسبتی میان این دو حاکم است؟
نکته اول اینکه اغلب این سخنان و مباحثی که در این زمینه گفته میشود دچار نوعی مغالطه هستند. به این معنا که غالبا معنای عفاف را به «پاکدامنی» تقلیل میدهند. گویی عفیفه بودن یعنی دامن پاک داشتن و مرتکب فحشا نشدن. و براساس این تقلیلگرایی در معنای عفاف اینگونه نتیجه می گیرند که مهم نیست خانمی حجاب داشته باشد یا نداشته باشد مهم این است که پاکدامن بوده و عفیف محسوب شود! در حالیکه پاکدامنی یکی از سطوح و مراتب عفاف است و عفاف سطوح دیگری نیز دارد که این افراد به آن توجه نمی کنند. اینکه به یک فرد بدسخن میگوییم عفت کلام داشته باش! یعنی داریم از سطحی از عفاف که در کلام متجلی هست صحبت میکنیم. عفاف در گفتار، عفاف در رفتار، عفاف در نگاه، عفاف در فکر و خیال و... همگی سطوح مختلفی از عفاف هستند. عفاف در پوشش نیز یک سطح از عفت است که در لباس و نحوه پوشش افراد ظهور مییابد و تجلی آن میشود حجاب. یعنی فردی که حجاب را در پوشش خود رعایت نمی کند و در جامعه و انظار مردم برهنه و بدننما ظاهر میشود حتی اگر پاکدامن باشد، سطحی از عفاف را برخوردار نیست.
نکته دوم اینکه حجاب و عفاف در یک معنا مترادف همدیگر هستند زیرا حجاب در کتاب های لغت به معنای پوشش، پرده و مانع آمده است. در گذشته به نگهبان، حاجب می گفتند؛ چون مانع ورود اغیار و بیگانگان در یک حریم و محیط خاص می گردد. بنابراین حجاب و پوشش زن نیز به منزله یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه لغوی عفت نیز وجود دارد؛ بنابراین، دو واژه «حجاب» و «عفت» در معنای "منع و امتناع" مشترک اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در عفت مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تاثیر ظاهر بر باطن و تاثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی های عمومی انسان است؛ بنابراین بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تاثیر و تاثر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه باطنی و درونی عفت تاثیر بیشتری دارد. و برعکس آن نیز صادق است به این معنی که هر چه عفت درونی و باطنی بیش تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم می گردد. قرآن مجید به شکل ظریفی به این تاثیر و تاثر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه می دهد که بدون قصد تبرج و خودنمایی، لباس های رویی خود مثل چادر را در مقابل نامحرم برداند، ولی در نهایت می گوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباس هایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
اساسی ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزله سنگ بنای دیگر حجاب ها ، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است، زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده رفتار های اوست.
البته همان گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی توان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می شوند را با این ادعا که «اصل با درون و باطن افراد است» عفیف دانست. حجاب ظاهر یکی از علامت ها و نشانه های عفاف باطن است و بین مقدار عفاف و حجاب ، رابطه تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد . بعضی نیز رابطه عفاف و حجاب را از نوع رابطه ریشه و میوه دانسته اند؛ با این تعبیر که حجاب ,میوه عفاف و عفاف، ریشه حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته و ظاهری است.
با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهه افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار می دهند آشکار می گردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهمترین و اساسی ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می کند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزله سنگ بنای دیگر حجاب ها ، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است، زیرا افکار و عقاید انسان، شکل دهنده رفتار های اوست.
البته همان گونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی توان زن یا مردی را که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می شوند را با این ادعا که «اصل با درون و باطن افراد است» عفیف دانست. حجاب ظاهر یکی از علامت ها و نشانه های عفاف باطن است و بین مقدار عفاف و حجاب ، رابطه تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد . بعضی نیز رابطه عفاف و حجاب را از نوع رابطه ریشه و میوه دانسته اند؛ با این تعبیر که حجاب ,میوه عفاف و عفاف، ریشه حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته و ظاهری است.
انتهای پیام/