تحلیلی بر فیلم «عامه‌پسند» سومین ساخته «سهیل بیرقی»

تقابلی زنانه با چراغ سبز جامعه مردسالار

|
۱۴۰۲/۰۹/۰۶
|
۲۱:۴۵:۴۶
| کد خبر: ۲۰۲۴۹۴۳
تقابلی زنانه با چراغ سبز جامعه مردسالار
«مهدی قنبر» نویسنده و منتقد سینما در تحلیلی در خصوص فیلم «عامه‌پسند»، جدیدترین ساخته «سهیل بیرقی» نوشت: فیلمی که قرار است عامه‌پسند باشد اما با نگاه عامیانه جامعه در تضاد و در جنگ است. فیلمی که می‌کوشد زاویه دید سنتی و عامه‌پسندانه جامعه نسبت به زنان و مادران را به چالش بکشد.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ «مهدی قنبر» نویسنده و منتقد سینما در تحلیلی در خصوص فیلم «عامه‌پسند»، جدیدترین ساخته «سهیل بیرقی» نوشت: این فیلم سومین فیلم سهیل بیرقی بعد از فیلم‌های «من»، «عرق سرد» است که همگی آن‌ها درامی اجتماعی، اعتراضی به نگاه سنتی نسبت به زنان در جامعه و محدودیت‌های اجتماعی و ورزشی آن‌ها ساخته‌شده‌اند. فیلم‌ساز که در فیلم‌های قبلی محدودیت‌های اجتماعی ورزشی را به تصویر کشیده بود در فیلم «عامه‌پسند» می‌کوشد تا دو نگاه سنتی و مدرنِ زنانه را در یک جامعه مردسالار به تصویر بکشد. این دو نگاه زنانه با سوارشدن بر موج تفکر مردسالار جامعه می‌کوشد تا دیگری را مغلوب و مرعوب خود کند. این دو رویکرد اگرچه متفاوت‌اند اما به دلیل آن‌که از دو نماینده این خواستگاه زن هستند دارای مشترکات و خصوصیات خاص زنانه نیز هستند. درنهایت این دو نگاه برای جذب و دفع خواست جامعه مردسالار برای حیات خود با دیگری رودررو می‌شود.

جامعه مردسالار همواره پشت تفکر سنتی سنگر می‌گیرد تا نگاه مدرنیته را در هر شکلی چه در قالب نگاه به قابلیت‌ها و نقش زنان در جامعه و چه در تعاریف جدید شغلی و هویتی مورد هجمه قرار دهد. در این نبرد چه بسیار زنان با وجود شباهت‌ها و خواست‌های مشترک جنسیتی به دلایل مالی و حمایتی در صف‌بندی‌های جامعه مردسالار مقابل همدیگر قرار می‌گیرند تا پس‌ازاین رویارویی از مزیت آن برخوردار شوند. رویارویی «فهیمه» با «افسانه» نیز در زمره این تقابل است. درنهایت باید کافه که از مظاهر غرب و مدرنیته است و مدیریت آن را یک زن اما با نگاه متفاوت از جامعه مردسالار سنتی اداره می‌کند تعطیل شود تا رستورانی سنتی پا بگیرد که مدیریت آن اگرچه یک زن است اما این رستوران در چارچوب نگاه سنتی جامعه مردسالار همخوانی دارد. البته این امر هم ممکن است موقتی باشد تا زمانی که زن دوم نیز به‌تدریج کنار گذاشته شود و جایش را به مردان دهد. البته این به‌صورت علنی گفته نمی‌شود اما با سیر تحولی چنین جامعه‌ای قابل پیشینی خواهد بود.

بی‌شک در لایه‌های زیرین که کارگردان ناخواسته به آن اشاره می‌کند مسئله و رویکرد اول فیلم تقابل سنت و مدرنیته است اما در لایه رویی، ماجرا در جایگاه اجتماعی زنان متبلور شده و نمود پیدا ‌میکند.اما برخلاف تفکر گروهی این لایه رویی نگاهی فمینیستی ندارد. زنان این فیلم هر دو در نهایت مقهور قدرت مردسالارانه جامعه می‌شوند، چه شکسته شوند و چه پیروز شوند هر دو زیان‌دیده‌اند. آن‌ها حتی قهرمان هم نیستند.

سکانس ابتدایی و انتهایی فیلم ارتباطی معنایی به یکدیگر دارند. شخصیت «فهیمه» در ابتدا برای به‌روز بودن، عدم پذیرش تغییرات فیزیولوژیکی، مقابله با تأثیرات عمر، سن ، گذر ایام و نیز عدم پذیرش شکست در ازدواج و زندگی گذشته‌اش در مرحله انکار قرار دارد، می‌کوشد تا با بوتاکس، چهره‌اش را جوان کند؛ اما در انتهای فیلم او که از جامعه مردسالار آسیب‌دیده در سکانسی با رضایت خاطر از انجام بوتاکس سر باز می‌زند. این اقدام اگرچه با لبخند صورت می‌گیرد اما از تحولی بزرگ در شخصیت فهیمه خبر می‌دهد. او با پذیرش واقعیت‌های فیزیولوژیکی خویش مقابله جدید دیگری را با جامعه مردسالار در پیش می‌گیرد. او متوجه میشود که تغییرات را باید از خود آغاز کند. برخلاف آنچه جامعه مردسالار درباره نقش و جایگاه زن می‌گوید اما چهره و ظاهر زنانه را با آرایش می‌پسندد. با نگاهی به میزان مصرف مواد آرایشی در دنیا و سهم آن در جوامع سنتی و بسته می‌توان به‌تمامی این موضوع را دریافت که زنان در جوامع مدرن کمتر با چهره و ظاهر خود برای جلب نظر جامعه مشکل‌دارند تا در جوامع سنتی، ازاین‌رو رضایت شخصیت «فهیمه» برای بوتاکس نکردن نوعی تغییر از خود در تقابل با جامعه مردسالارانه سنتی است.

فیلم «عامه‌پسند» به دلایل مختلف چهار سال پس از تولید به نمایش درآمد. گذشت زمان نیز سبب شد تا دیگر کارایی و مخاطب خود را از دست بدهد. به‌این‌ترتیب هم حرف‌های نویسنده و کارگردان پس از سال‌ها تکراری و رنگ و رو باخته شد و هم گیشه را از او گرفت. حرف‌هایی که شاید برای 4 سال گذشته و پیش از اتفاقات چند سال اخیر می‌توانست خواهان و خریدار بیشتری داشته باشد.

بیرقی در دو فیلم آخرش یعنی «عرق سرد» و «عامه‌پسند» نقش و رنج زنان در جامعه مردسالار را بررسی می‌کرد. او برخلاف روال و نگرش عامه نقش‌های منفی‌اش را هوشمندانه از میان زنان انتخاب می‌کند. اگرچه آن‌ها بازهم قربانیان جامعه‌ای با مختصات عنوان‌شده هستند اما تقابل این نقش‌های منفی و مثبت داستان را بسیار زنانه‌تر می‌کند. این زنان مانند «مهرانه نوری» سرپرست تیم ملی فوتبال زنان فیلم «عرق سرد» و «افسانه» زن سنتی و فرصت‌طلب فیلم «عامه‌پسند» همگی افراد فرصت‌طلبی هستند که هرچند ممکن است چندان به آنچه به زبان می‌رانند و عمل می‌کنند اعتقادی نداشته باشند اما می‌کوشند بر موج نگاه مردسالار جامعه سوار شده و خود را نماینده زنان چنین جامعه‌ای جا بزنند تا بسیاری زنان دیگر که از زاویه نگاه آن‌ها به مقوله‌های اجتماعی، ورزشی و حتی سیاسی نمی‌نگرند را باقدرت مردانه‌ حامی آن‌ها بر هم‌جنسان خود بتازند؛ و آن‌ها را با برچسب متجدد، غرب‌گرا و یا با هر عنوان دیگری از میدان بیرون کنند. البته در فیلم‌های بیرقی این افراد مانند «افروز» فیلم «عرق سرد» و «ملیحه» فیلم «عامه‌پسند» توانسته‌اند باوجود آسیب‌های اجتماعی و خانوادگی که از گروه اول دیده‌اند در برابر آن‌ها خود را آبدیده‌تر کنند.

«فهیمه» نماد زنانی است که عمری را به شیوه سنتی و بی کمترین چشم‌داشت از شوهر (که شاید باب میل بسیار از مردان سنتی نیز هست) سپری کرده و اکنون در 57 سالگی و 28 سال زندگی مشترک نه پس‌اندازی دارد و نه سهمی از ملک و درآمد شوهر او حتی آن‌قدر ساده و بی‌غل‌وغش است که با رقیب خود طرح رفاقت می‌ریزد. این زن تاجر و سرمایه‌دار نیست و با رسم و رسوم آن نیز بیگانه است. او ناگهان و به‌یک‌باره از شمایل کلیشه‌ای مادر ایرانی فاصله نمی‌گیرد تا بوتاکس کند و شلوار جین تنگ و کتانی سفید، مانتو‌های صورتی و شال‌های رنگی بپوشد و وسط خیابان پیراشکی گاز بزند. حتی بسیاری از این‌ موارد ممکن است خواست این زن هم نباشد. او از پس سال‌ها سرکوب و نادیده گرفته شدن به این اعتراض می‌رسد. قصد دارد تا نارضایتی خود را به ساده‌ترین و ناپخته‌ترین شکل فریاد کند که البته در ادامه فیلم به‌تدریج این اعتراض پخته‌تر ‌شده و تدریجاً به تلفیق و تلطیف آن می‌رسد. این تلفیق را در همه بخش‌های فیلم می‌توان دید از موسیقی سازهای شرقی و غربی تا خانه قدیمی.

این خانه قدیمی مظهر و جلوه‌ای از شخصیت «فهیمه» است. حتی در اشلی بزرگ‌تر می‌تواند جامعه سنتی در حال گذار باشد. خانه‌ای قدیمی که در آن غذاهای فرنگی سرو می‌شود، خانه‌ای قدیمی که در آن نوای موسیقی و سازهای قدیمی به گوش می‌رسد. خانه‌ای قدیمی که پوست می‌اندازد و رختی نو به سبک فرنگی می‌پوشد و به آن مزین می‌شود تا مادر مهربانش میزبان فرزندان نسل جدید جامعه‌اش در محلی امن باشد. این خانه قدیمی خود «فهیمه» است که رخت نو پوشیده اما هنوز همان خانه قدیمی است که آرامش را برای فرزندانش به سبک نو به همراه می‌آورد زیرا امروز فرزندان او دوست دارند با اندکی تغییر این خانه را ببینند؛ اما زمانی که این خانه قدیمی به دست «افسانه» و جامعه مردسالارش می‌رسد از این مسیر بازمی‌ماند؛ زیرا آن‌ها با این تغییر مخالف هستند و طرح و شکل نوین آن را نمی‌پسندند. این خانه هویت بسیار مستقلی دارد.

در این خانه و یا جامعه سنتی در حال گذار جوانان از طیف‌های مختلف و نسل جدید با نگرش‌ها و خصوصیات خاص خود حضور دارند ازجمله خود «شخصیت میلاد بداغی» با بازی «هوتن شکیبا» که رفتن نابهنگامش از این خانه شرایط را به نفع جامعه سنتی و شکست تغییرات در آن فراهم می‌کند. رابطه دو شخصیت فهیمه و میلاد نیز در تقابل با رابطه دو شخصیت فهیمه با افسانه تعریف می‌شود. میلاد موتور محرکه اقدامات و انگیزه اصلی فهیمه برای ایجاد تغییرات در زندگی جدیدش است. میلاد در وهله اول تکیه‌گاه، عامل جسارت، پتانسیل و سکوی پرتاب او به نظر می‌رسد. «فهیمه» زمانی که با «میلاد» است جوان و سرشار از شور زندگی می‌شود؛ اما «میلاد» یک سراب است. حضور میلاد در زندگی فهیمه آن‌قدر سُست و متزلزل است که با رفتنش خانه رؤیایی فهیمه در هم می‌شکند. این دومین تلنگر در زندگی فهیمه است که برای مستقل بودن نباید بنای خانه را بر دیوار دیگری تکیه دهی بلکه باید به‌تنهایی داشته‌های خودت را بشناسی و بر آن استوار گردی. دو مرد زندگی فهیمه همسرش و میلاد هر دو از دو طیف مختلف شخصیتی هستند یکی سنتی و خودرأی و دیگری متزلزل و بی‌اراده. این مردان هر دو چه در قالب سنتی و چه مدرن قادر هستند آسیب جبران‌ناپذیری بر پیکر زنی که مستقل نیست و قابلیت‌های خود را نشناخته وارد سازند.

ترکیب، «افسانه» با باران خوب کوثری که زنی حسود، پول‌دوست، رفیق دزد و شریک قافله و نماینده برخی از زنان فرصت‌طلب و بدذات جامعه سنتی است و «فهیمه میربُد» با بازی خوب فاطمه معتمدآریا که زنی درمانده، ساده، زودباور که شناخت درستی از دنیای اطرافش ندارد و به‌ناچار ترک خانه می‌کند تا در شهری کوچک زندگی جدیدش را نو بسازد؛ و «میلاد بداغی» با بازی هوتن شکیبا که در مسیر زندگی فهیمه سبز می‌شود و با سوءاستفاده طمع او را که از تجارت بهره‌ای نبرده برای برهه‌ای کوتاه برمی‌انگیزد و ناگهان در میان طوفان مشکلات و دردسرها و بدهی‌ها رهایش می‌کند. چارچوب اصلی داستان و شخصیت‌پردازی فیلمی را می‌سازد. فیلم‌ساز حرفی را می‌زند که برخلاف اسمش چندان هم عامه‌پسندانه نیست و با نگاه به جزئیات اشاره‌شده می‌توان به جسارت «سهیل بیرقی» در نزدیک شدن به نمادها و استعاره‌ها در قصه‌گویی‌اش پی برد.

انتهای پیام/

نظر شما