سریال حشاشین چقدر واقعی است؟

|
۱۴۰۳/۰۲/۰۸
|
۱۷:۰۶:۵۲
| کد خبر: ۲۰۸۵۳۶۱
سریال حشاشین چقدر واقعی است؟
سریال تلویزیونی حشاشین که در شب‌های ماه رمضان در کشورهای عربی پخش می‌شود، مورد توجه زیادی قرار گرفته است. این سریال به ماجراهای فرقه اسماعیلیه به رهبری حسن صباح می‌پردازد که در قرن یازدهم میلادی در بخشی از ایران حکومت می‌کرد و با سلجوقیان حاکم بر ایران در نبرد بود.

به گزارش برنا؛ درام تاریخی «حشاشین» -یا «قاتلان» - مطمئناً یکی از موفقیت‌های بزرگ تلویزیون در ماه رمضان در کشور‌های مسلمان خواهد بود. ستارگان زیادی در این سریال بازی می‌کنند که مهمترین آن‌ها کریم عبدالعزیز، نیکلاس موواد و فتحی عبدالوهاب هستند.

این سریال توسط عبدالرحیم کمال نوشته شده و توسط پیتر میمی کارگردانی شده است. فیلمبرداری آن دو سال به طول انجامید. قرار بود این سریال در ماه رمضان سال گذشته پخش شود و به دلیل فیلمبرداری صحنه‌هایی از سریال در مالتا و قزاقستان، نمایش آن تا امسال به تعویق افتاد.  

بسیاری از بینندگان جوان، با داستان بنیان‌گذاری یک دسته نظامی توسط یک رهبر مذهبی مرموز در ایران در قرن یازدهم میلادی، قبلاً از لنز تحریف‌کننده مجموعه بازی‌های ویدیویی  «Assassin's Creed» آشنا شده‌اند.

سریال «حشاشین» با بازی کریم عبدالعزیز، فتحی عبدالوهاب و نیکولاس موعود، حالا خانواده‌های اهل سنت در سراسر منطقه خاورمیانه را پس افطار پای تلویزیون می‌نشاند.

روزنامه عرب‌نیوز در گزارشی که درباره این سریال نوشته، ادعا کرده این سریال قرار است روایتی واقعی‌تر از بازی کامپیوتری Assassin's Creed ارائه کند اما فرهاد دفتری، محقق ایرانی-بریتانیایی و رئیس بازنشسته موسسه مطالعات اسماعیلیه در لندن به این روزنامه گفته نه این سریال تلویزیونی و نه آن بازی ویدیویی، انصاف را در مورد داستان واقعی فرقه «اسماعیلیه نزاری»، که در غرب به «قاتلان» معروفند، رعایت نکرده‌اند.

اسماعیلیه یکی از فرقه‌های امامیه است. اسماعیلی‌ها نام خود را از اسماعیل بن جعفر، فرزند امام صادق گرفته‌اند. آن‌ها برخلاف شیعیان اثنی‌عشری، که موسی کاظم برادر کوچکتر اسماعیل را به عنوان امام پذیرفته‌اند، معتقد بودند اسماعیل جانشین امام صادق بوده است.

ریشه کلمه حشاشین کجاست؟ چرا غربی‌ها آن‌ها را تروریست می‌دانستند؟

فرهاد دفتری، به خبرنگار عرب‌نیوز گفته بسیاری از اسطوره‌ها و افسانه‌های پیرامون نزاریان «ریشه در جهل تخیلی صلیبیان و وقایع نگاران غربی آن‌ها دارد که به سرزمین مقدس آمدند و اورشلیم را در سال ۱۰۹۹ فتح کردند».

خود کلمه «قاتل» (assassin) که برای اولین‌بار توسط صلیبیونی که با نزاری‌ها در سوریه روبرو شدند ابداع شد، از یک سوء‌تفاهم در فهم یک کلمه ناشی می‌شود.

دفتری گفته: «در آن زمان نزاری‌ها که شیعه بودند، در میان مسلمانان اهل سنت دشمنانی داشتند که از آن‌ها به عنوان حشاشین یاد می‌کردند که اگر معنای لغوی آن را بگیرید به معنای کسی است که تریاک مصرف می‌کند». به گفته دفتری، کلمه حشاشین به این معنای نبود که اسماعیلیون واقعا مواد مخدر استفاده می‌کردند.

به گفته او، این اصطلاح در واقع یک دشنام، و «به معنای مردمی با اخلاق پایین، مردمی بدون جایگاه اجتماعی» بود. اما صلیبی‌ها فقط ظاهر این واژه را گرفتند و به این ترتیب در زبان‌های اروپایی ارتش‌های صلیبی، «هش‌شاشین» (hashshashin) به «قاتل» (assassin) تبدیل شد.

یکی از افسانه‌های مرتبط با این واژه آن است که رهبر اسماعیلیه از تریاک استفاده می‌کرد تا مردان جوان را به ماشین‌های کشتار تبدیل کند.

 

اسماعیلیه چه کسانی هستند؟ نزاری‌ها کی هستند؟

دفتری می‌گوید برای درک داستان واقعی حشاشین، لازم است آن را در دل اتفاقات سیاسی و مذهبی جهان اسلام درک کنیم.

اصل ماجرا برمی‌گردد به انشعاب تاریخی بین مسلمانان اهل سنت و شیعه بعد از رحلت حضرت محمد (ص) در سال ۶۳۲ میلادی. این انشعاب بر موضوع جانشینی متمرکز بود. شیعیان بر این باورند که حضرت محمد (ص) جانشینی برای خود انتخاب کرد که او پسر عمو و داماد ایشان یعنی علی بن ابی‌طالب -بود، در حالی که اهل سنت معتقد بودند پیامبر چنین کاری نکرده است.

اوضاع پس از درگذشت جعفر الصادق ع) امام ششم شیعیان در سال ۷۶۵ پیچیده‌تر شد و در داخل شیعیان هم انشعاب رخ داد. گروه بزرگتر شیعه اثنی عشری بود که اعضای آن بر این باورند که سلسله جانشینی برحق با غیبت امام دوازدهم که هنوز هم پیروانش منتظر ظهور او هستند، پایان یافت.

دیگری اسماعیلیان بودند که نامشان برگرفته از اعتقاد آن‌ها به امامت اسماعیل بن جعفر، پسر ارشد جعفر الصادق، بود.

اما حتی در درون اسماعیلیه هم انشعاب دیگری رخ داد که با مرگ امام هجدهم اسماعیلی در سال ۱۰۹۴، که هشتمین خلیفه امپراتوری فاطمی مستقر در قاهره هم بود، آغاز شد.

طبق گفته دفتری، زمانی که المستنصر‌بالله درگذشت، دو فرزند او سر جانشینی وارد منازعه شدند. یکی از دو پسر نزار، بود که از سوی پدر به‌عنوان وارث اصلی تعیین شده بود، دیگری، برادر کوچکترش، احمد مستعلی که با کمک افضل شاهنشاه، وزیر و فرمانده ارتش مصر، بر تخت نشست. بر اساس همین اختلاف جانشینی بود که جامعه اسماعیلیه به دو جناح نزاری و مستعلی تقسیم شد.

از اینجاست که حسن صباح، وارد داستان می‌شود. او مبلغ یا داعی اسماعیلیه بود، که برای فاطمیون در ایران کار می‌کرد.

ماجرای حسن صباح و حشاشین چه بود؟

در آن زمان، بسیاری از مناطق امروزی ایران تحت کنترل ترکان سلجوقی بود. حسن صباح شروع کرد به مبارزه و قیام علیه دولت سلجوقیان.

در نتیجه، «حسن که از امامت نزار در ایران دفاع می‌کرد، روابط خود را با قاهره و دولت فاطمی که از برادر کوچک‌تر نزار حمایت می‌کرد، قطع کرد، و دولت و جامعه اسماعیلی نزاری را پایه گذاشت».

دفتری می‌گوید درست است که حسن از روش‌های ترور استفاده می‌کرد، اما توصیف نزاری‌ها به عنوان تروریست -به‌معنای مدرنش- غلط است.

حسن صباح که در سال ۱۰۹۰ پایگاه خود را در قلعه الموت در بخش‌های کوهستانی ایران تأسیس کرد، «در حال مقابله با یک دشمن نظامی بسیار قدرتمند به  نام سلجوقیان بود. او نمی‌توانست دست به جنگ رودرو دست بزند، چون ارتشی همسان ارتش آن‌ها نداشت.»

در عوض، او با هدف قرار دادن شخصیت‌های کلیدی رژیم حاکم، «محل به محل، امیر به امیر»، اقتدار غیرمتمرکز سلجوقی را به لرزه انداخت.

دفتری می‌گوید، علی‌رغم این، نمی‌توان نزاری‌ها را پدران تروریست‌های امروزی دانست: «آن‌ها هیچ شباهتی با تروریست‌های مدرن نداشتند. علل کار این دو یکسان نبود، ابزارهایشان یکسان نبود و انگیزه‌ها و اعمالشان یکی نبود. این ترور‌ها بسیار محدود و هدفمند بودند. آن‌ها به دنبال اقدامات تروریستی و کشتن مردم بیگناه نبودند.»

با این‌حال گزارش‌ها و شایعات بسیار اغراق‌آمیزی وجود داشت که مدعی بود تقریباً هر تروری که اهمیت عمده‌ای در منطقه داشت کار نزاری‌ها است. اما آنطور که دفتری می‌گوید در واقع، مدارک تاریخی هم‌عصر نزاری‌ها نشان می‌دهد که در طول ۳۴ سال سلطنت حسن صباح، کمتر از ۵۰ ترور توسط این گروه انجام شده است.

مورخان، تصرف قلعه الموت در سال ۱۰۹۰ توسط حسن صباح را به عنوان لحظه تأسیس دولت اسماعیلی نزاری می‌دانند. این قلعه که در سراسر ایران و شام شناخته‌شده بود به مدت ۱۸۳ سال در برابر همه دشمنان، از رقبای اسلامی گرفته تا صلیبیون مسیحی، مقاومت کرد. این دولت سرانجام در حدود سال ۱۲۵۶ توسط مغول‌ها از بین رفت.

در شام بود که صلیبی‌ها برای اولین بار در دهه آغازین قرن دوازدهم میلادی با نزاری‌ها روبرو شدند. امروزه، ویرانه‌های قلعه مصیاف، دژ اصلی اسماعیلی‌ها در سوریه، هنوز در حاشیه شهر سوریه و به همین نام وجود دارد.

بین سال‌های ۱۱۶۲ و ۱۱۹۳ میلادی، رشید‌الدین سنان، رئیس دولت اسماعیلی نزاری در سوریه حکومت می‌کرد. مارکو پولو سیاح ونیزی، به او عنوان «پیرمرد کوهستان» داد و او با این اسم در تاریخ ماندگار شد.

نوشته‌های مارکو پولو بسیاری از افسانه‌های مربوط به حشاشین را تکرار کرد و به آن‌ّ‌ها شاخ و برگ داد. این افسانه‌ها می‌گقتند در قلاع اسماعیلیه «باغ‌های مخفی بهشتی» وجود دارد که در آن‌ها رهبر بدجنس این گروه به قاتلان بالقوه حشیش می‌داد، و آن‌ها را در محاصره تمام لذت‌هایی که در بهشت وعده داده شده بود، قرار می‌داد.

هنگامی که آن‌ها به اندازه کافی به این لذت‌های جسمانی معتاد می‌شدند، رهبر اسماعیلیه خنجری به آن‌ها می‌داد و آن‌ها برای قتل کسی مامور می‌کرد. به آن‌ها گفته می‌شد: اگر موفق شدید که به باغ بهشت بازمی‌گردید و اگر بمیرید روح شما به حال بهشت می‌رود.»

دفتری می‌گوید صلیبیون «نمی‌توانستند فداکاری این مردم را درک کنند. از این رو، برای توضیح‌دادن رفتار آن‌ها –به نظرشان غیرمنطقی می‌آمد- شروع به جعل این داستان‌ها کردند. دفتری می‌گوید در منابع اسلامی آن دوران چنین چیز‌هایی نمی‌یابیم؛ در حالی که آن‌ها شاید حتی از صلیبیون هم نسبت به اسماعیلیان دشمنی بیشتری داشتند.

اسماعیلیه هنوز وجود دارد؟

امروزه، اسماعیلیان نزاری جمعیتی حدود ۱۵ میلیون نفر دارند و در سراسر جهان پخش هستند. بزرگترین گروه‌های آن‌ها در افغانستان، پاکستان، هند و سوریه و همچنین در ایران، شرق آفریقا، امارات متحده عربی، آمریکای شمالی، بریتانیا و چندین کشور اروپایی زندگی می‌کنند.

امام فعلی اسماعیلیان نزاری – در واقع چهل و نهمین امام آن‌ها- آقاخان چهارم است که مؤسسه مطالعات اسماعیلیه را در سال ۱۹۷۷ تأسیس کرد که بزرگترین دانشکده معارف اسلامی در بین سایر مؤسسات دانشگاهی در انگلستان است.

دفتری به عرب‌نیوز گفته که نمی‌خواهد عیش مخاطبان سریال تلویزیونی «حشاشین» را در ماه رمضان خراب کند، اما این را هم گفته که «به یاد داشته باشید، بیشتر این داستان‌ها درباره مشرق‌زمین توسط جنگجویان صلیبیِ ازجنگ‌بازگشته و پای شومینه‌های‌شان در اروپا نقل شده است. بنابراین، تا زمانی که این روایت‌ها را به‌عنوان داستان‌هایی در نظر بگیریم که هیچ ارتباطی با تاریخ واقعی اسماعیلی‌ها ندارد، دیدن‌شان ایرادی ندارد.»

نظر شما