رضا رئیسی در یادداشتی به بررسی ابعاد ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران پرداخت: با گذشت یک روز از عملیات ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران و فرو کاست جو پر التهاب و هیجانی پسا حادثه تروریستی، شاید بتوان با نگاهی کمی تحلیلی تر به ابعاد این واقعه سترگ و این رویداد دلخراش پرداخت و نسبت به آنچه می دانیم، نکاتی را معروض داشت:
از ظرایفی که در مورد عملیات ترور شهید هنیه در تهران نباید نسبت به آن غفلت ورزید و اسیر فضای پروپاگاندای رژیم صهیونیستی برای غلو چنین اقدامات مذبوحانه و افسانه سرایی در پیوست رسانه ای و تبلیغاتی آنان، پیرامون تبحر و تخصص موساد در عملیات ترور برون مرزی شد، آنست که این عملیات پیچیدگی اطلاعاتی و امنیتی خاصی نداشته و قائم به بهره گیری از تجهیزات و اطلاعات خاص و هماهنگی چند بُعدی نبوده، مانند آنچه در مورد ترور شهید حاج قاسم سليماني انجام گرفت یا حتی ترور فرمانده موشکی حزب الله، ساعتی پیش از این عملیات در ضاحیه لبنان.
شهید اسماعیل هنیه یک فرمانده نظامی مثل یحیی سنوار یا محمد الضیف یا ابوعبیده در شاخه عملیاتی و نظامی حماس نبود، او رئیس شاخه سیاسی و شناخته شده ترین چهره بین المللی حماس بود که حتی در قطر بارها طرف مذاکرات قرار گرفته و چهره پنهانی با حفاظت های خاص و حراست های ویژه مرسوم پیرامون فرماندهان جبهه مقاومت نبوده است. وی از قطر با پروازی معمولی و طبق پروتکل های رسمی به مراسم تحلیف رئیس جمهوری ایران آمده بود و رصد وی در میان صدها میهمان رسمی و نمایندگان و حاضران در مراسمی با پخش گسترده تلویزیونی و خبری کار سخت و شاقی نبود.
در واقع کسی هم انتظار نداشت اسرائیل در چنین موقعیتی چنین ریسک بزرگی انجام دهد و علنا ایران را به مجادله بخواند، یعنی حتی پروتکل های همیشگی و معمول دیدارهای گاه و بیگاه و مخفیانه سران مقاومت نیز در این سفر انجام نپذیرفته بود.
شهید هنیه با همه جایگاه رفیع خود در طول مبارزات نزدیک به ۵ دههای با رژیم صهیونیستی مهره بازی تعیین کننده در میدان منازعه و نبرد نظامی و اطلاعاتی و امنیتی حداقل در طول یک دهه اخیر نبود، آنچنان که به گفته خودش حتی در جریان عملیات ۷ اکتبر هم قرار نداشت. او در واقع بیشتر یک سیاستمدار و دیپلمات بود تا یک مبارز نظامی.
ترور او در تهران آنهم در این موقعیت و شرایط زمانی تنها یک مفهوم دارد و آن اینکه اسرائیل تمایل شدیدی به گسترش دایره منازعه دارد و حالا که در میدان نبرد حریف حماس و حزب الله نشده و نتوانسته به اهداف از پیش تعیین شده دست یابد، می خواهد با ورود مستقیم ایران بازی را به سمت دخالت ایالات متحده ببرد.
در مقابل ایران که در پسا ۷ اکتبر و بعد از عملیات وعده صادق و نیز برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوره چهاردهم، در هر دو عرصه داخلی و خارجی به یک انسجام ارتقا بخش و یک موازنه سازی مستحکم و بالادستی نیل یافته، نیازی به دامن گسترانی منازعه ندارد اما ترور در تهران، پاسخ ایران را برای بازگشت به شرایط قبلی گریز ناپذیر کرده است. حال سوال اینجاست که پاسخ ایران باید چگونه و در چه سطحی باشد.
ایران نشان داده که به لحاظ آفندی و قدرت ضربه زنی تخریبی و موشکی غیر قابل مهار است و بطور قطع یقین حتی اگر کار به جنگ تمام عیار بکشد، توانایی غلبه و انهدام و محو اسرائیل و یا زیر ضرب بردن همه پایگاه های آمریکا در منطقه را دارد اما نکته آنجاست که در حوزه پدافندی نیز آسیب پذیر است
ایران قبل تر هم نشان داده که تمایلی به جنگ افروزی ندارد اما حرکت دیروز اسرائیل مسئله را چنان حیثیتی بخصوص در باب بازدارندگی کرده است که لزوم پاسخی قاطع و محکم گریزناپذیر است.
بواسطه جامعه قومی مذهبی و بافت جمعیتی و جغرافیای خاص اسرائیل و موقعیت ژئواستراتژیک و ژئوپلتیکی آن در منطقه امکان نفوذ مانند آنچه که موساد در تهران انجام داده، برای ایران بسیار سخت است اما اگر ایران بتواند با اشراف اطلاعاتی برآمده از تکنولوژی های جدید حزب الله به عنوان مثال، یک عملیات مشخص با هدف مهم در تل آویو انجام دهد می توان گفت که بهترین پاسخ ایران به گزافه گرایی داده شده و با کمترین هزینه مقصود حاصل شده و هم بازدارندگی محقق شده و هم امکان بهانه جویی و دخالت بازیگران فرا منطقه ای از حیز انتفاع ساقط شده است.
در عملیات وعده صادق جمهوری اسلامی ایران توانمندی نظامی خود را به رخ کشید و به دشمنان و همگان عزم و اراده جدی خود را نشان داد، حال شاید وقت آن رسیده است که اشراف اطلاعاتی و امنیتی خود را به دشمن دیرین و رقیب همیشگی به اثبات برساند
نکته ای که در وجه حفاظتی و ضد جاسوسی با زیر ضرب بردن شبکه اطلاعاتی دشمن در داخل محقق می شود و در وجه اشراف اطلاعاتی و امنیتی با یک عملیات آفندی در عمق استراتژیک دشمن.